قبل از بچهدار، مدتها در فکر راه انداختن یک کسب و کار کوچک و جمع و جور برای خودم بودم. عملی کردن این تصمیم رو موکول کردم به بعد از به دنیا آمدن پسرم. خیلی خوشبینانه فکر میکردم که نوزاد بیشتر روز رو میخوابه و من میتونم همین طور که پسرم رو کنار خودم دارم و بهش رسیدگی میکنم، به کارم هم برسم. اما در میدان عمل وضعیت جور دیگهای بود. پسرم به سختی میخوابید و بعد از ساعتها تلاش برای خوابوندنش، همینکه به تخت منتقل و یا از ما جدا میشد، بیدار میشد و همه چیز باید از اول تکرار میشد. خیلی از پدر و مادرها میدونن که انتقال بچه خواب به تخت یا تشک، در حد خنثی کردن بمب استرس داره. من هم دائما منتظر بودم که بعد از یک ماهگی... بعد از دو ماهگی... بعد از شش ماهگی و ... وضعیت بهتر شود که نشد! ساعت خواب و خوراک ما توسط فرزند محترم که رئیس نام گرفته بود، تعیین میشد (بعد از ۳ سال هنوز هم توسط ایشون تعیین میشه!)
خلاصه متوجه شدم که این کار با حضور هر دوی ما در خانه ممکن نیست. کم کم از مادربزرگ و پدربزرگهای محترم و علاقهمند کمک گرفتم تا ساعتهایی به کار در خانه بپردازم و همیشه از خدا و از خانواده خودم و همسرم متشکر هستم که این امکان رو به من دادند که پسرم رو بهشون بسپارم.
این روزها در دورکاری خاطرات اون روزها برام مرور شد. در پست قبلی درباره روش دورکاری در شرکت گیتلب، قسمتی از پست درباره کار کردن در خانه کنار بچهها بود.
دور کاری برای افراد بچهدار خیلی سختتره چون برای بچهها اصلا قابل درک نیست که شما در خانه هستید ولی با آنها نیستید! سعی کنید که برای فرزندانتان توضیح دهید که کار در خانه به شما اجازه میده که نسبت به قبل زمان بیشتری با آنها باشید مثلا زمان رفت و آمد به محل کار رو الان میتوانید به آنها اختصاص بدید. ساعت کاری خود رو به شکلی تنظیم کنید که بتونید زمانی را در وسط روز با کودکتان بگذرانید و برای فرزندتان توضیح بدید که اگه الان سرکار بودید این امکان رو نداشتید که برایش وسط روز هم وقت بگذارید! اینها کمک میکنه که خانوادهی شما مرزهاتون رو بهتر درک کنن.
وقتی اون قسمت رو مینوشتم متوجه بودم که اون راهکار فقط برای بچههای بزرگتر قابل انجامه، بچهای که بشه باهاش مذاکره کرد. طبق نظر خیلی از روانشناسان سن شروع تفکر منطقی در کودکان ۷ ساله. پس تا قبل از ۷ سالگی سراغ مذاکره با کودکتون نرید!
بعد از صحبت با چند تا از دوستان بچهدار متوجه شدم که این روزها وضعیت بعضیها که مجبورن تو خونه با بچهشون کار کنن واقعا بغرنجه! تغییرات زیاد در شرایط زندگی، دورکاری اجباری و برنامهریزی نشده، سرگرم کردن بچهها تو خونه همه و همه شرایط رو برای پدر و مادرها با بچه کوچک در خانه کار کردن رو خیلی سخت کرده.
پس با هم ببینیم چه چطوری میشه شرایط رو فقط کمی بهبود داد و همین قدمهای کوچیک شاید کمک کنه که بهبودهای بزرگی اتفاق بیفته.
اول از همه انتظارات از خودتون رو کم کنین. قطعا شما به اندازه وقتی که داخل شرکتتون یا در خانه بدون بچهتون کار میکردید، بازدهی نخواهید داشت! پس سعی نکنین که یه قهرمان باشید!
بعد با مدیر و اعضای تیمتون صحبت کنین. از اونها بپرسید که اگه جای شما بودن و قرار بود با فرزندشون توی خونه کار کنن چی کار میکردن؟! به خصوص وقتی که کسی نیست که بچه رو بهش بسپارید. واقعا راهحل پیشنهادی اونا چیه؟ در نهایت راهی جز تعامل نیست! پس شرایط رو براشون توضیح بدید و بگید که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنین. بهشون بگید که نمیتونین یه مکالمه با تمرکز کامل و بدون وقفه توسط بچهتون داشته باشید! احتمالا شما فقط وقتی میتونین کار کنین که بچهتون مشغوله و بچههای کوچک خیلی کوتاه میتونن به یه کار مشغول باشن و در نهایت امیدوار باشید که مدیرتون انقدر درک داره انتظار نداشته باشه شما مثل قبل کار کنید!
از کیا میتونین کمک بگیرید که تو نگهداری از فرزندتان کمکتون کنه؟ امکانش رو دارید که زمان کاری رو به همسرتون نصف کنین؟ یا همسرتون دیرتر بره سرکار؟ یا زودتر بیاد؟! مثلا همسرتون صبحها کار کنه و شما عصرها!
یا حتی به صورت مجازی، کسی هست که بتونه با بچهتون صحبت کنه؟ براش قصه بگه؟ سرش رو گرم کنه؟! اخیرا یکی از همکارای من میگفت که با برادرزادهش به صورت مجازی (تصویری) قایم باشک بازی میکنه! گوشی رو میذارن یه جای بلند تو خونه و چشم میذارن، قایم میشن و حدس میزنن که طرف مقابل کجا قایم شده :))
اگه راهکار قبلی در مورد تقسیم زمان نگهداری از کودکتون برای شما عملیه، کنار اون میتونین از زمانهای دیگهای هم استفاده کنین. مثلا زمانی رو اختصاص بدید به تلویزیون دیدن بچهتون و از این فرصت برای کار استفاده کنید. یا صبحها زودتر از بچهتون بیدار بشید. یا عصرها که همسرتون اومد کار کنین یا آخر هفتهها!
لازم نیست که یک کار رو چند ساعت بدون وقفه انجام بدید. ۵۰ دقیقه کار کنین و ۱۰ دقیقه با بچهتون بازی کنین. یه ایده دیگه اینه که شما فقط ساعتهای زوج کار کنید! مثلا ۱۰ تا ۱۱، ۱۲ تا ۱۱ و ۲ تا ۳ و ...
خلاصه خلاق باشید و در نهایت به یه برنامه زمانی که برای شما جواب میده برسید و اون رو با همکارانتون به اشتراک بذارید.
اگه میتوانید جلوی چشم بچهها نباشید! اگر کسی در خانه هست که فرزندتان با اون سرگرم است، جوری رفتار کنید که انگار شما در خانه نیستید اما اگر این امکان را ندارید، از نشانههای تصویری استفاده کنید. مثلا وقتی یک علامت ایست روی میز است، یعنی همه باید آرام باشند و آرام صحبت کنن.
قبلا پیشنهاد دادم اگر فرزندتان در سنی است که قابل مذاکره است برایش توضیح دهید که چه اتفاقی در جریان است و از او انتظار دارید چگونه رفتار کند. اگر فرزندتان کوچکتر است، او را با نقاشی یا یک پازل سرگرم کنید و از او بخواهید که در مدتی که شما جلسه دارید، منتظر شما بماند. در نهایت برای رفتارهای درست به آنها پاداش دهید تا رفتار مورد نظر شما رو تکرار کنن.
تنها راه ثبات کار شما با بچه، بیثباتی است! تمرکزتون رو بذارید روی کارهایی که باید در طول هفته انجام بدید. اگر کاری رو شنبه نتونستید انجام بدید، نگران نشید. ممکنه فردا بتونید با تمرکز بیشتر کاری کنین. لیست کارهای هفتگیتون رو بنویسید و سعی کنید که تا آخر هفته اون کارها رو تموم کنین.
همه میدونیم که شما هر کاری هم بکنید، باز هم درست وقتی که قراره در جلسه مجازی شما صحبت کنید، بچهتون جیغ میکشه! درست در زمان جلسه شما لازمه که بره دستشویی! هر کسی که بچهی کوچیک داره، میدونه که برنامهریزی با بچه تقریبا غیر ممکنه!
ضمن اینکه هر پدر و مادری، کنار کاری که باید انجام بده، باید برای کارهای خونه هم وقت بذاره و این کارها تو شرایط فعلی خیلی بیشتر شده. باید برای فرزندش وقت بذاره و از اون مهمتر برای اینکه کم نیاره، باید یه وقتی برای استراحت و حال خوب خودش هم بذاره.
پس بیایم با هم مهربونتر باشیم تو این شرایط همدیگرو بیشتر درک کنیم و حواسمون باشه که آدما کنار تعهدی که به کارشون داره، یه تعهدی مهمتر، به خانوادهشون دارن.
توی این روزهای سخت، با خودمون و دیگران مهربون باشیم :-)
منابعی که من ازشون استفاده کردم و شما میتونید برای خوندن بیشتر بهشون مراجعه کنید:
https://www.themuse.com/advice/work-from-home-kids-coronavirus
اگه این نوشته براتون مفید بود، لایک کنین و برای افرادی که فکر میکنین براشون مفیده بفرستید.
منتظر نظرات شما در کامنتها هستم.