ویرگول
ورودثبت نام
ویانا
ویانا“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
ویانا
ویانا
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

فداکاری های خاموش



در سکوت، چیزهایی هست که فریاد نمی‌کشند؛

نه از درد، نه از خستگی، نه از گذشتِ بی‌پایان.

یک جفت کفش مردانه، کنار کفش‌های کوچک و ظریف کودک و زن، بی‌آن‌که زبان داشته باشند، داستانی را نجوا می‌کنند؛

از پدری که خسته از روزگار، لبخندش را پشت چروک‌های پیشانی‌اش قایم می‌کند ؛ از مادری که کفش‌های پاشنه‌بلندش را کنار می‌گذارد، تا با گام‌های ساده‌اش، پایه‌ی آرامش خانه باشد.

و کودکی، بی‌خبر از همه چیز، بی‌دغدغه‌ترین قدم‌ها را برمی‌دارد، بر زمینی که با اشک و تلاش پدر و مادرش آبیاری شده.

این است داستانِ «فداکاری‌های خاموش»؛

نه با هیاهو، نه با مدال،

بلکه در سایه،

در کفش‌های کهنه،

و در عشقی که بی‌صدا، اما بی‌پایان است

نوشتهخانوادهفداکاری
۰
۱
ویانا
ویانا
“من” هستم ولی دیگران “تو” صدام میکنن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید