این روزها همهی صاحبان کسبوکارها تلاش میکنند تا همراستا با پیشرفتهای روز دنیا پیش بروند. در واقع دنیا به سمتی حرکت میکند که جریان درآمدیِ همه مشاغل، رو به رشد است و این تغییر با سرعت بالایی اتفاق میافتد. به گونهای که خیلی از مدیران و رهبران C Level هم گاهی نمیتوانند با این تغییرات کنار بیایند. یا این که آگاهی کافی برای واکنش نشان دادن به این تغییرات سریع را ندارند یا حتی اگر کاری انجام میدهند یا واکنشی نشان میدهند؛ بیشتر این واکنشها و تلاشهایشان بی نتیجه است. این به این خاطر است که یا خیلی دیر تصمیمگیری شده یا این که روشهای انتخابی این مدیران برای روبهرویی با این تغییرات، روشهائی بوده که از باورهای قدیمی آنها نشات گرفته و بهروز نبوده است. در واقع روشهای آنها یا دیگر مطابق با شرایط فعلی نیستند و یا به هیچ وجه برای تعیین استراتژی مناسب برای شرایط حال حاضر مدیریت و رهبری شرکتهای آنها مفید و موثر نیستند.
اما سندروم چرنوبیل چیست و چه ربطی به این مقدمهای که گفتیم دارد؟
مقالهی سندروم چرنوبیل توسط ریک ورا، نویسنده، سخنران بزرگ رویدادهای مدیریتی و مشاور شرکتهای نوآوری در تاریخ هفتم نوامبر 2019 در وبسایت nexxworks نوشته شده است. ریک در سال 2015 به همراه دوستان خود شرکت nexxworks را تاسیس کردند تا بتوانند به شرکتها کمک کنند خودشان را برای آیندهای بهتر آماده کنند.
از نکاتی که باعث شد این مقاله را از این شخص انتخاب کنیم این است که ورا شخصی فعال و تحلیگری موفق است. او هر سال چندین هفته را در سیلیکون ولی، چین و سایر نقاط مهم نوآوری دنیا سپری میکند و همیشه مایل است تجربه و یادگیریهای خود را در این زمینه به اشتراک بگذارد. بنابراین میشود او را یک خبره در این حوزه معرفی کرد.
خوب به سراغ اصل مطلب که موضوع مقاله ماست:
سندروم چرنوبیل چیست؟ چه ربطی به شرکتها دارد؟ این سندروم چه نشانههایی دارد؟ و اصلا چرا چرنوبیل؟!
برای گرفتن پاسخ همه این سوالات با ما همراه باشید.
در سالهای اخیر رفتار مشتریان به طرز عجیبی و بیش از هر زمانی تغییر کرده است، زیرا امروزه مشتریان به ابزارهایی جدید و کانالهای دیجیتال و آنلاین جدیدی دسترسی دارند که هم تجربهی خرید، هم مفهوم لذت بردن از خرید را برایشان تغییر داده است.
از طرف دیگر شرکتهایی مثل اوبر، فیسبوک، آمازون، اسپاتیفای، نتفلیکس، گوگل و علی بابا و خیلی شرکتهای آنلاین دیگر در تلاشند تا با ایجاد سایتهایی جذاب با رابط کاربری خوب، تجربهی خرید و حین خرید را برای مشتریان خود بهتر، راحتتر و جذابتر کنند.
اما این فرهنگ فقط در مورد شرکتهای نوآوری محوری که گفتیم حاکم است و متاسفانه هنوز خیلی از شرکتهای سنتی نمیخواهند خود را با این شرایط همراستا کنند و مدام سعی میکنند هر طور شده با به روز شدن مقابله کنند.
این دقیقا همان دلیلی است که خیلی از شرکتها مثل نوکیا و کداک را نابود کرد و در دهههای آینده هم خیلی از شرکتهای سنتی را به نابودی میکشاند و این فرهنگ و شرایط همان سندرومی است که ریک ورا آن را سندروم چرنوبیل نامیده است.
در ادامهی مقاله سندروم چرنوبیل، ورا برای اینکه هم بیشتر این سندروم را توضیح دهد و هم بتواند نشانههایش را واضحتر نام ببرد، از همه خواسته سریال چرنوبیل را ببینند. که با توجه به این که این سریال در زمان خاصی طرفداران زیادی داشت، احتمالا شما هم آن را دیدهاید و اگر ندیدهاید، توصیه میکنم حتما اول این سریال را ببینید و بعد بقیهی مطلب را بخوانید (گوش دهید).
اما قبل از این که سر اصل مطلب برویم باید بگویم که تشخیص این که چه شرکتی با این مشکل مواجه شده است کار خیلی سادهای است و اصلا نیازی نیست نگران تشخیص دادن آن باشیم.
ورا یکی از نشانههای سندروم چرنوبیل را «نظارهگر بودن» عنوان میکند و برای این که دقیقا توضیح دهد نظارهگر بودن چیست، میگوید:
این که بشینی و مثلاً یک دل سیر موج سواری کردن یک عده موج سوار را در سواحل ناصره پرتغال نگاه کنی یک جور نظارهگر بودن است. در واقع شما فقط دارید آنها را نگاه میکنید، بدون اینکه کاری کنید.
اما ریک برای این که ارتباط نظارهگر بودن با این سندروم و رابطهاش با چرنوبیل رو واضحتر توضیح دهد؛ از همه خواسته این سریال را حتما ببینند.
اگر سریال چرنوبیل را دیده باشید احتمالا میدانید که این سریال، جزو سریالهایی است که داستان وحشتناکی را روایت میکند که میتواتد مدت طولانی ذهن بیننده را درگیر کند و او رابه فکر فرو برد. اما در عین حال هم دیدن این فیلم میتواند زندگی شما را تغییر دهد و مفهوم «نظارهگربودن» که یکی از نشانههای این سندروم است را به خوبی توضیح دهد.
خب اگر ناراحتی قلبی دارید یا دیدن صحنههای ناراحت کننده آزارتان میدهد، این سریال را تماشا نکنید. البته میتوانید کتابش را بخوانید تا حداقل از لحاظ بصری آزارتان ندهد.
در کل هم اگر خیلی راغب به تغییر نیستید نیاز نیست این فیلم را ببینید. ما در ادامه مختصری به آن اشاره میکنیم. اما باز هم همانطور که ریک در مقاله میگوید همیشه این را به خاطر داشته باشید که مجبور نیستیم چیزهایی را که هنوز کار میکنند را اصلاح کنیم یا تغییر دهیم. در واقع اصلاح و تغییر همیشه بهترین گزینه و ایده نیست. شاید لازم نباشد چیزی را تغییر دهید.(شاید!!!)
خب، میتوان حدس زد کسانی که تازه فیلم را دیدهاند و یا حتی آنهایی که قبلا دیده بودند چه حسی را با دیدن فیلم تجربه کردند.
داستان وحشتناک سریال چرنوبیل همونطور که دیدید در مورد انفجار راکتور 4 نیروگاه چرنوبیل در 26 آوریل 1986 و اینکه چطور مدیران این برنامه نتوانستند مانع رخ دادن این اتفاق ناگوار بشوند. آنها فقط «نظارهگر بودن» و نتوانستند کاری برای رخ ندادن این اتفاق، انجام دهند.
داستان فیلم نفس گیر و تاریک است، و در عین حال هم ویرانگر؛ طوری که بعد از دیدن فیلم ذهن بیننده تا مدتها درگیر صحنهها و اتفاقات فیلم خواهد بود.
و این سوالات که چطور ممکن است چنین اتفاقات جهنمی رخ دهد؟ آیا باز هم ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد؟ و چیزهایی از این قبیل....
ریک در ادامه مقاله به کسانی که به پیشنهاد او فیلم را دیدهاند و حالا مشغول خواندن باقی مطلب هستند میگوید من به شما اجازه نمیدهم چیزهایی را که دیدهاید هضم کنید. چون درست باید زمانی که احساساتتان تازه است کارهایی را انجام دهید، میخواهم به این فکر کنید که:
زمانی که نحوه مدیریت فاجعه چرنوبیل که در فیلم دیدید، چیزی به یادتان نیامد؟ این که مثلا شرکت شما هم در شرایط بحرانی و نا آشنا، احتمالا تصمیمات ویرانگری مثل چرنوبیل گرفته و یا ممکن است بگیرد؟
اگر جوابتان به این سوالات بله، یا شاید و یا گاهی است؛ حتما یک جیغ بنفش بکشید و هر چه سریعتر از شرکتتان فرار کنید.
بله؛ بهتر است فرار کنید و حتی به عقب هم نگاه نکنید. اصلا همین امروز نامه استعفای خود را هم بنویسید چون شرکت شما محکوم به نابودی است
در واقع شما مثل مدیران نیروگاه چرنوبیل لازم نیست فقط نظارهگر باشید و فقط کارهای بیهودهای را که همهبشان به شما دیکته میشود را انجام دهید تا در نهایت هم به بدترین شکل ممکن از بین بروید.
بله! دوستان عزیز، مدیران محترم شرکتهایی که مشغول خواندن این مطلب (و شنیدن پادکست) هستید؛ چرنوبیل میتواند باز هم رخ دهد.
در حقیقت همین الان هم که دارید این پست کشکول را میخوانید (پادکست کشکول را میشنوید) در هزاران شرکت این اتفاق در حال وقوع است، پس این را به خاطر داشته باشید که اگر شرکتتان دقیقا مثل خیلی از شرکتهای سنتی حاضر به تغییر نیست، بهتر است سریع آنجا را ترک کنید.
خب حالا که با اولین نشانه سندروم چرنوبیل، یعنی «نظارهگر بودن» صرف آشنا شدید و بعد از دیدن فیلم یا یادآوری اتفاقی که تو چرنوبیل افتاد باز هم ذهنتان درگیر است و حالا فهمیدید که شرکت شما هم یا به آن مبتلا است یا ممکن است مبتلا شود، بهتر است ببینم فرهنگ سندروم چرنوبیل از چه چیزی ناشی میشود و از فرهنگ سندرم چرنوبیل چه چیزی میتوانیم یاد بگیریم؟
مسئله این است که حتی مدیرای بسیار توانا و آگاه هم ممکن است نتوتنند در شرایط ویرانگر خوب عمل کنند.
این مسئله ناشی از این است که آنها، هم ناتوانند و هم چشمشان را به واقعیتها بستند. از طرف دیگه هم، آنها برنامهریزیِ درست و اقدام به موقع ندارند.
نکته مهم اینه که گاهی اوقات فرهنگ سازمان، استراتژی شرکت را به عنوان صبحانه میخورد، اما در این صورت، یعنی در فرهنگ سندرم چرنوبیل، این فرهنگ، شرکتها را به وحشتناکترین شکل ممکن، درست مثل قاتلهای فیلمهای جنایی یا مثل قضیه چرنوبیل به قتل میرساند.
یک سری خصوصیات در مدیران و شرکتهای که ویرانگر و در واقع با فرهنگ سندروم چرنوبیل مشترک است. یکی از این خصوصیات دیدگاه بالا به پایین داشتن، یا همان دیدگاه سلسه مراتبی است.
دیدگاه بالا به پایین همان دیدگاهی است که باعث میشود در شرکتها، کارها از بالا به پایین دیکته شود و به ترتیب سطوح کاری باید به همان ترتیبی که مدیر ارشد خواسته کار انجام شود؛ حتی اگر غلط باشد.
در این شرایط مدیر ارشد فکر میکند تصمیمی که گرفته عالیترین تصمیم است و عینا همان تصمیمات را به پایین دستان خود منتقل میکند.
در شرکتهایی که این دیدگاه حاکم است، مدیرای ارشد دستورالعملهایی را از مسئولان دریافت میکنند و مدیران میانی دستورالعملها را از مدیر ارشد میگیرند و مدیران عملیاتی از مدیریت میانی.
تنها کاری که همه باید انجام دهند این است که فقط از دستورالعملهایی که به آنها اعلام شده، پیروی کنند. حتی اگر بفهمند که دستورالعملها بی فایدهاست و منجر به مرگشان میشود.
در چنین شرکتهایی، فرایند کاری ثابت و دیکته شده است؛ و هیچ کسی به جزییات فکر نمیکند، درست مثل همان چیزی که در چرنوبیل اتفاق افتاد و مجریها و مدیرای حاضر در نیرگاه فقط دستور میگرفتند و از سابقه موضوع و جزییاتش هیچ چیز نمیدانستند یا اگر هم میدانستند، نمیتوانستند چیزی بگویند.
اینکه شما بدانید کار اشتباهی در شرکت انجام میشود اما از ترس از دست دادن موقعیت یا اخراج شدن هیچی حرفی نزنید، یکی دیگر از نشانههای شرکتهایی که به سندرم چرنوبیل مبتلا هستند را دارید.
در این شرکتها مدیریت، با ترس بر کارمندان حاکم است.
مدیران عملیاتی شرکت از گفتن حقیقت به مدیران میانه میترسند و به همین ترتیب مدیرای میانی از بازگویی واقعیت به مدیران ارشد میترسند,
اکنون که با چند نشانه سندروم چرنوبیل مثل نظاره گر بودن صرف و بدون هیچ عکسالعملی و یا نگاه از بالا به پایین آشنا شدید، شاید خودتان بتوانید نشانههای دیگر را حدس بزنید.
از نظر ریک نشانه دیگه شرکتهای مبتلا به این سندروم را سیستم تصمیمگیری براساس فرضیات میداند. درست مثل چیزی که در انفجار راکتور 4 چرنوبیل اتفاق افتاد.
در این واقعه ارتباط سلسله مراتبی باعث شد جزییات و واقعیتها بیان نشود، و یا در واقع نادیده گرفته شود.
ریک ورا میگوید:
درست است که من گفتم هرچیزی که هنوز خراب نشده را هم بهتر است اصلاح کنید اما این را هم به خاطر داشته باشید که قبل از هر چیز مطمئن شوید که چیزی را که میخواهید اصلاح کنید واقعا خراب باشد.
در پایان هم میشه گفت در سندروم چرنوبیل، مسئله این نیست که باید چیزهایی رو که نمیدانید بدانید، بلکه مسئله اصلی این است که باید آن چه را که میدانید کتمان نکنید و بیان کنید.
اگر بخواهیم نمونهی خوبی از شرکتی که دچار سندروم چرنوبیل شد و در نهایت از گردونهی رقابت خارج شد را معرفی کنیم. میتوانیم به نوکیا اشاره کنیم.
در واقع نوکیا در نبرد تلفنهای هوشمند درست در زمانی که موفقترین بازیگر بازار بود، بازنده شد.
اگر به مسائلی که در نوکیا رخ داد نگاه کنیم دقیقا نشانههایی که گفتیم را میتوانیم در این شرکت در آن زمان ببینیم.
مثلا در نوکیای آن زمان، فرهنگ سلسه مراتبی بالا به پایین کاملاً حاکم بود و یک سری قوانین سفت و سخت رایج بود که رویکرد اصلی شرکت به شمار میآمد. و از طرفی هم فرضیهها و ترسهای ناشی از مدیریت نادرست همه و همه این شرکت را به نابودی کشاند.
نمونههای زیادی از سناریوی چرنوبیل وجود دارد. اما اسم بردن از آنها جالب نیست در واقع نکته همین است که آنها خودشان باید مشکل را شناسایی کنند و در صدد درمانش باشند.
حالا که با نشانهها و نمونه عینی این سندروم هم آشنا شدیم میتوانیم بگوییم: اصلیترین نشانه شرکتهای مبتلا به سندروم چرنوبیل همان دیدگاه سلسله مراتبی حاکم در شرکتهای سنتی است. چیزی که در شرکتهای سنتی ما در ایران هنوز هم رایج است.
اگر باز هم برگردیم به ابتدای مقاله باید مجدد یادآوری کنیم که امروزه، ما در دنیای دیجیتال زندگی میکنیم. این فرآیند دیجیتالی شدن، دیدگاه، احتیاجات مصرف کنندهها و جامعه را تغییر داده است.
بنابراین دیگر فرهنگ قدیمی که به رهبران کمک میکرد تا بتوانند شرکتشان را مدیریت کنند، کارساز نیست و به کار نمیآید. شمایی که دارید این مطلب را میخوانید (میشنوید) بهتر است اگر مدیر هستید خودتان را برای روبرو شدن با تغییرات تهاجمی که روز به روز بیشتر اتفاق میافتد و آینده شما را دستخوش تغییر میکند، آماده کنید و برای این که شرکتتان و خودتان محکوم به نابودی نشپیذ، استراتژیهای جدید و فرهنگهای جدید رو بپذیرید.
نویسنده این مقاله در انتهای این مقاله از نگارش مقالههای تکمیلی در خصوص سندروم چرنوبیل خبر داده که تا جایی که ما سرچ کردیم هنوز منتشر نشدند اما عناوین آن را میگذاریم و این قول را به شما میدهیم که اگر منتشر شد لینکهای مقالههای مرتبط را اضافه کنیم.
چیزی که خواندید متن قسمت دوم پادکست کشکول بود. کشکول پروژه مشترک ویرگول و کانتنت فا است و ما در هر قسمت از آن، مقالهای را برای شما از منابع معتبر بازگو میکنیم. من احسان طریقت، به همراه تیم ویرگول علی آجودانیان و محبوبه کهنزاد، و همینطور حبیبه مجیدی و بهاره غنچه این قسمت را برای شما آماده کردیم.
هدف و تلاش ما در پادکست کشکول این است که مقالهها یا مطالبی را منتشر کنیم که فکر میکنیم میتواند بر ذهنیت ما برای داشتن زندگی بهتر شخصی و شغلی تاثیر گذار شود و قدمی برداشته باشیم برای ساختن جهانی بهتر.
عناوین مقالات آتی ریک ورا برای تکمیل ایده سندروم چرنوبیل:
The Chernobyl Culture and how to change it
Curiosity did not kill the cat