موفقیت سازمان به عوامل مختلفی بستگی دارد. یکی از عوامل مهم موفقیت در سازمانهای مطرح و موفق داشتن مهارت رهبری موفق میباشد. رهبری میتواند کارکنان را به انجام فعالیتهای خود تشویق کرده و بازده آنان را بالا ببرد. رهبر همواره افرادی وفادار به خود دارد که حاضرند تمام و کمال به حرفهای وی گوش دهند. پس رهبری در یک سازمان بسیار مهم است. از این رو در این مقاله به منظور شناخت بیشتر، به بررسی رهبری و وظایف وی پرداخته شده است.
رهبر در یک سازمان به کسی گفته میشود که میتواند با انگیزهبخشی و روحیهدهی دیگران را به انجام یک فعالیت تشویق کند. رهبر کسی است که دیگران با خواست قلبی خود از وی پیروی میکنند و لذا ممکن است بالاترین مقام سازمان نباشد. پیروان رهبران اغلب از روی علاقهی شخصی پیرو او هستند و لذا ممکن است بعد از مدتی دیگر از او پیروی نکنند. اما رهبر تا زمانی که بتواند نفوذ خود را حفظ کند، میتواند با تشویق کارکنان برای انجام فعالیتها در راستای اهداف سازمان، باعث ایجاد تأثیرات مثبت شود.
اما با توجه به این توضیحات مشخص است که میتوان رهبری بد نیز داشت. اصلاً مهم نیست که شما یک سازمان بزرگ را را اداره میکنید یا یک شرکت کوچک زیر ۱۰ نفر را؛ تأثیر رهبری بد در هر حالتی مشهود میباشد. به عنوان مثال رهبری بد میتواند باعث بیانگیزگی کارکنان، سردرگمی در مورد نقشها و مسئولیتها و کاهش یا حتی سقوط فروش از جمله اثرات رهبری بد هستند. لذا داشتن مهارتهای رهبری و آگاهی به وظایف آن از جمله بایدهای رهبری موفق است. وظایف و مسئولیتهای یک رهبر خوب از ۲ دسته اصلی تشکیل شده است: رهبری و مدیریت. یعنی برای یک رهبری موفق مهارتهای مدیریتی نیز به اندازه مهارتهای رهبری مهم هستند. پس یک رهبر خوب باید به مهارتهای مدیریتی نیز تسلط داشته باشد.
مقاله مرتبط : رهبری سطح پنجم و رشد بی نظیر کیمبرلی کلارک
رهبران به دنبال دید قانعکنندهای نسبت به محصول و بازار هستند. آنها همواره فراتر از ابهام و چالشها فکر کرده و میتوانند تصویر موفق از آینده ببینند و با الهام گرفتن از این تصویر، امید به آینده را ایجاد میکنند. آنها با انگیزه بخشی خود تلاش میکنند تا کارکنان نیز به این تصویر امیدوار شده و برای رسیدن به آن تلاش کنند. رهبران بدون اجبار و فقط با نفوذ خود این حس را در کارکنان ایجاد میکنند. ایجاد این حس در کارمندان بسیار مهم است.
همچنین تعیین اهداف مشخص تیمها و ارزیابی پیشرفت در این مسیر به تیمها امکان همکاری مشترک بین تیمها را افزایش میدهد. از این رو در ادامه ۳ اقدام ساده که باعث میشوند تا کارکنان نیز این چشمانداز را درک کنند، آورده شدهاند.
اینکه کارکنان نیز بتوانند تصویر واضحی از آینده داشته باشند، به آنها اطمینان میدهد. این اطمینان است که آنها را برای تلاش بیشتر تشویق میکند. لذا هر چند وقت یکبار به صورت واضح و روشن چشمانداز و مقصد موردنظر را ترسیم کنید.
ریسکپذیر باشید. به یاد داشته باشید که نوآوری بدون ریسک پذیری امکان پذیر نیست. همواره نشان دهید که برای برنده شدن باید هر تلاشی انجام داد.
یک رهبر باید خوشبین بوده و برای رسیدن به هدف از هیچ تلاشی دریغ نکند. به یاد داشته باشید که کارکنان میتوانند استرس شما را احساس کنند. این حس بر روی هر یک از اعضای تیم تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین همواره خوشبین باشید.
برقراری ارتباط با تمامی کارکنان یکی از مهمترین وظایف رهبری است. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید بدون برقراری ارتباط و توضیح شفاف و واضح رهبری، اعضای تیم کاری را درک و اجرا کند. ارتباطات خوب به این معنی است که چقدر خوب صحبت های اعضای تیم را میشنوید و آنها چقدر خوب حرفهای شما را میشنوند. هرگونه اشکال در کانالهای ارتباطی میتواند منجر به عواقب بدی از جمله خرابی پروژه شود.
خلاقیت چیزی نیست که ما با آن به دنیا آمده باشیم. برای تسلط بر آن به زمان و تلاش نیاز است. برای شروع خلاقیت باید از منطقه امن خود خارج شوید. این مسئولیت رهبری است که کارکنان را از منطقه امنشان خارج کند. هر رهبری میداند که کار تیمی در محیط کار چقدر مهم است، اما باید این را بدانید که خلاقیت نیز به همان اندازه مهم است.
همچنین شناسایی نقاط قوت و ضعف کارکنان از وظایف رهبری است. یکی از اقدامهای مهمی که رهبر باید میان اعضای تیمهای مختلف انجام دهد، تعیین این است که کدام یک از اعضای تیم در کدام کار مسلطتر هستند. در این صورت میتوان کارهای مختلف را به اشخاص مناسب محول کرد. این کار باعث سرعت بخشیدن به فرآیندها میشود. همچنین تعیین زمینه های فرصت و گام های مناسب برای بهبود آنها مفید است.
آخرین موردی که به عنوان اصلیترین وظایف رهبری باید به آن اشاره کرد، تهیه گزارش فعالیتهای اعضای تیم است. در طول اجرای پروژه، باید خلاصهای از فعالیتها نوشته شود. گزارشی از عملکردهای فردی یادداشت شده و برای اعضا پاداشهایی در نظر گرفته شود. به عنوان مثال باید برای هنگام همکاری، هماهنگی و اشتراکگذاری دانش پاداشهایی در نظر گرفت. همچنین از وظایف رهبری این است که از هر یک از اعضای تیم بخواهید که در مورد بهبود عملکرد تیم در آینده نظرات خود را به اشتراک بگذارند.
در نتیجه این کار : ۱) ممکن است از پاسخها و راهکارهای ارائه شده شگفتزده شوید و ۲) کارمندان نیز با این کار شما میفهمند که برای نظرات و پیشنهادات آنها ارزش قائل هستید و مایلید تغییراتی را ایجاد کنید، لذا تلاشهای تیمی نیز بیش از پیش تقویت میشود.
در حالت کلی رهبری وظیفهی سادهای نیست و باید بدانید که هر کسی نمیتواند رهبر باشد. اما آنچه مهم است تأثیر رهبر است. یک رهبر میتواند در صورت هدایت صحیح باعث موفقیت سازمان و در صورت عدم آشنایی با وظایف خود و … باعث شکست نیز شود.
آیا سازمانی را میشناسید که توانسته باشد، با رهبری خوب در کسبوکار خود موفق شده باشد؟ به نظر شما این کدام وظیفه رهبری مهمتر از بقیه وظیفهها است، نقش سایر اعضای تیم یا گروه در کنار رهبر در موفقیت تیم چیست؟
کتاب HBR Leader’s Handbook یکی از منابع منتشر شده از سوی انتشارات هاروارد است که برای پژوهشگران و علاقمندان به حوزه رهبری در مدیریت منبعی نام آشناست. نویسندگان این کتاب در تحقیقات خود چنین بیان میکنند که با بیش از ۴۰ رهبر موفق شرکتها، استارتاپها و موسسات عامالمنفعه بزرگ مصاحبه کردهاند تا دیدگاه آنها را سنجیده و کاوش کنند تا دلیل موفقیت آنها و نوع رهبری آنها را درک نمایند. همچنین تیم مولف در این کتاب نتایج چندین دهه تحقیقات در باب رهبری را بررسی کردهاند تا از این طریق مبانی توسعه مهارت رهبری را به زبانی ساده تشریح نمایند.
نتایج این مصاحبهها و تحقیقات نشان میدهد که توسعه مهارتهای رهبری و موفقیت صرفا از طریق مطالعه کتاب و گذراندن دورههای آموزشی میسر نیست، بلکه تجربه عملی و تمرین و ممارست نیز الزامی غیرقابل اجتناب در این مسیر خواهد بود.
به عنوان نمونه در مصاحبه با دومینیک بارتون (مدیر ارشد جهانی شرکت McKinsey & Company بین سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۸) با موضوع نحوه توسعه مهارتهای او به عنوان یک رهبر موفق، هیچگونه اشارهای در مورد تحصیلات عالیه یا کتابهای خوانده شده از سوی وی به عنوان عوامل موفقیت به چشم نمیخورد، بلکه او در تشریح مبنای اصلی موفقیت، تجارب عینی و عملی خود را ابراز کرده و توصیف مینماید که چگونه این تجارب منجر به شکلگیری موفقیت شغلی او شده است.
بارتون اظهار میدارد که چگونه در طول مدیریتش بر McKinsey Korea به تجربه جالبی در مورد شیوه مدیریت موفق دست یافته است. وی بر خلاف توصیه تمامی همکارانش در آن کشور که میگفتند محتاط باشد و از عرف فرهنگی آنجا تبعیت کند، شروع به تحریر مقالاتی بحث برانگیز در ستونی از یک روزنامه محلی کرد؛ او روشهای سنتی محیط کاری کسب و کارهای محلی را که در حال جهانی شدن بودند به چالش کشید.
برای آشنایی بیشتر مطالعه مقاله سازمان و اجزای آن پیشنهاد میشود.
“این ریسک را پذیرفتم و برخلاف انتظار، کمک شایانی به ما کرد”. دوران تصدی وی در سمت مدیریتیاش در کره به وی آموخت که در بعضی زمینهها بهتر از سایرین است: “شخصی که ارزیابی عملکردم را در آن روزها بر عهده داشت، مدام به من اخطار میداد زیرا در ایجاد انگیزههای نو عالی بودم اما در به اتمام رساندن کارها ضعف بسیاری داشتم. بعدها که به تصدی مدیریت بخش آسیایی McKinsey را به عهده گرفتم، به من کمک کرد تا دریابم که باید شخصی با تخصص مدیریت اجرایی یا COO استخدام کنم تا در انجام امور به من کمک نماید که کارآمدی رهبری من را به شدت افزایش داد”.
همچنین تحقیقات یاد شده به ۶ مهارت رهبری اشاره میکرد که باید آنها را تمرین کرده و بر آنها تسلط یافت. البته این ۶ مهارت رهبری چیز جدید یا مرموزی نیستند. تنها این را بیان میکنیم که تمامی رهبران موفقی که با آنها مصاحبه داشتیم بر این ۶ مهارت رهبری تاکید شدیدی داشتند. رهبران موفق و تاثیرگذار باید این ۶ مهارت رهبری که جزئی از اصول ثابت و اولیه خود کنند:
فارغ از اینکه در چه مرحلهای از زندگی کاری خود هستید، این فرصت و توانایی را دارید که این ۶ مهارت رهبری را تمرین نمایید. البته میزان موفقیت شما متغیر خواهد بود که طبیعی است. اما با تفکر و بررسی موفقیتها و شکستهای خود و با دیدن بازخورد همکاران و مربیان خود خواهید توانست تا تغییرات مثبتی در خود و کار خود ایجاد کنید و فرصتهای بیشتری برای یادگیری داشته باشید. تحقیقات انجام گرفته توسط فرانچسکا جینو و بردلی استاتز که در HBR منتشر شده است نشان میدهد که این تفکر و بررسی تا چه اندازهای میتواند در بهبود شما حائز اهمیت باشد.
یافتهها نشان داده است که اشخاصی که در پایان روز کاری، ۱۵ دقیقه را صرف تفکر و بررسی کارهای درست و اشتباه و درسهای یاد گرفته خود میکنند، عملکرد و بهرهوریشان تا ۲۰ درصد افزایش مییابد. رهبران معمولاً تعصب و تحجری کاری را دارند که مانع از این میشود که به قدمهایی که برداشتهاند نگاهی اندازند و بر درستی یا غلطی آنها تفکر کنند؛ اما این تفکر و بررسی است که باعث بهبود آنها میشود.
منتظر این نباشید که فرصت یادگیری را کسی به شما هدیه کند. خود به دنبال این فرصتها باشید و داوطلبانه آنها را در آغوش بگیرید و به جان بخرید. حتی اگر چنین فرصتی را در محیط کاری خود نمییابید، آن را در محیط خانواده، گروه دوستان، یا هر جای دیگری تمرین کنید. به عنوان مثال، استوارت فریدمن که استاد دانشکده مدیریت وارتون بود تعریف میکند که مدیر جوانی را میشناخت که برای تمرین و یادگیری مدیریت و رهبری، عضو شورای محلی کوچکی شد و به مدیریت آن شورا رسید و مهارت های رهبری خود را در آن شورا پرورش داد. فریدمن تعریف میکند که سه سال بعد، همان شخص جوان به یکی از مدیران عامل اجرایی بسیار موفق تبدیل شده بود.
با تمرین و ممارست و یادگیری مستمر، در نهایت به سطحی از توانایی خواهید رسید که نتایج ملموس افزایش مهارت در شما هویدا گردد. خواهید توانست تیم یا بخش خود را با موفقیت رهبری کنید و کارهای سختی را عملی کنید که تیمتان مشتاقانه برای انجام آنها تلاش کردهاند. موفقیتها بر روی هم انباشته خواهند شد و محصولی خواهید ساخت که رکورد فروش را خواهد شکست یا خدماتی را ارائه خواهید کرد که حتی روند بازار را زیر و رو خواهد کرد! اشخاص بیشتر و بیشتری تلاش خواهند کرد تا در تیم کاری شما باشند.
مشتریان به دنبال اسم شما خواهند بود و آن را مهر اطمینانی بر کسب و کار خواهند دید. به کنفرانسهای تجاری و صنعتی دعوت خواهید شد تا شرکت خود را معرفی نمایید. چه زیرمجموعهای از یک شرکت باشید و چه شرکت خود را داشته باشید، تاثیرگذار و تحولآفرین خواهید بود. تبدیل به رهبری خواهید شد که یک سازمان و افراد درون آن را به سمت اهدافی معنیدار هدایت خواهید کرد و نتایج شگرفی به دست خواهید آورد. برای رسیدن به چنین چشمانداز دلپذیری تنها لازم است این ۶ مهارت رهبری را بخشی زندگی روزمره خود کنید و دست از تلاش و یادگیری برندارید .
تهیه شده توسط تیم تولید محتوای هلدینگ کاسپین / منبع : http://www.shabta.com