دنیای مجازی شده مثل توپ فوتبالی که هر کسی میرسد
لگدی به آن میزند و نقد و نظری راجع به آن دارد!
این نوشته هم لگدیست به این توپ بیصاحب…
اصلا کاری ندارم که فضای مجازی خوب است یا بد
ولی یکی از آپشنهایی که به ما داده، خودبیرونریزی است.
خیلی پیچیدهاش نکنم؛ خودبیرونریزی یک جور دروغگویی مدرن است.
یعنی آنچه که در فضای واقعی نمیتوانیم باشیم، در فضای مجازی میباشیم
فضای مجازی به ما این امکان را داده که شخصیتهای دروغینی باشیم
که شاید گوشه ای از شخصیت زخم خوردهی ما دوست داشته تجربه اش کند
هیچ چنگیزی در دنیای واقعی نمیتواند فرنگیس باشد و از چپ و راست
توی سرش نزنند که: «مرتیکه جلف! خجالت نمیکشه با یه من سیبیل ادا در میاره!»
ولی هر چنگیزی در فضای مجازی میتواند فرنگیس بودن را تجربه کند
تازه کلی هم دل و قلوه رد و بدل میکنند و آخرش هم می فهمند دو تا
چنگیز با یک خودبیرونریزی، خودشان را قایم کرده بودند پشت این نقاب!
اصلا نمیخواهم به قرارازدواجهای دو چنگیز و دو فرنگیس در این وسط فکر کنم!
طرف وقتی در گروههای تلگرامی روشن فکر قرار میگیرد
آنچنان در قامت یک روشنفکر ظاهر میشود که گویی مادر خلقت از این روشنفکرتر نزائیده!
همین آدم وقتی در گروههای مذهبی عضو میشود، دو جمله در میان، یک «استغفرالله»
من باب احتیاط که نکند گناهی کرده باشد میگوید
حالا وقتی می رود توی اینستاگرام، ورق کلا برمیگردد…
اصلا یکی دیگر میشود. از همنشینیاش با مورچهها گرفته تا
فتح قله های چند ده متری سر کوچهشان، سلفیهای «همین الان یهویی» میگیرد
به توئیتر که میرسد، آنچنان ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور را
به نقد و چالش میکشد که گویی یک دکترای علوم سیاسی از دانشگاههای آن طرف آب
در قامت اپوزیسیون اعتدال گرا، تصمیم به ظهور در توئیتر گرفته و هی دُر افشانی میکند.
حالا همین آدم روشن فکرِ، اپوزیسیونِ باسواد وقتی در مهمانیهای خانوادگی
حاضر میشود، اصلا یک چیز عجیبی میشود که قلم از گفتنش شرم دارد!!
خلاصه از حضور این آدم در چترومها، در فیسبوک، در لینکدین و… نگویم
که میشود مثنوی هفتاد من که نه من حال گفتنش را دارم و نه تو حال خواندنش را…
اگر همهی خطوط بالا را خلاصه کنم میشود این: «مخاطب ما، هویت ماست»
این جمله یعنی اوج بدبختی جامعه به لطف مجازیزدگی!
یک بار برای همیشه، برای خودت یک چارچوب شخصیتی و فکری تعریف کن
بعد کمی به پستها و حرفهایت در دنیای مجازی و حقیقی نگاه کن
آنها را مرور کن و ببین چقدر با شخصیت فعلیات فاصله دارد
سعی کن به یک هویت یکپارچه برسی…
شاید باورمان نشود، اما همین بی هویتی اولِ خیلی از بدبختیهای ماست و ما خبر نداریم!