تحصیلات جزء جدایی ناپذیر ما هستن.
هر کس به شکل و دلیل و روشی این مسیر رو طی میکنه و بعد از رسیدن به مقصد یا راضی خواهیم بود و یا نه!
اما چیزی که واضحه، امکان پیشرفت در هر رشته و زمینه ای برای هر انسانیه.
گاهی ممکنه خودمون رو به پابند بی استعدادی و تنبلی و کلی بهانه ی دیگه قفل کنیم و به درجا زدن راضی باشیم.
بعضی از ما هم با همه ی این بهانه ها، میجنگن و به اون چیزی که لایقش هستن میرسن.
کافیه بخوایم تا بشه.
اولین سوالی که باید قبل، یا حتی حین تحصیل یا هر کار دیگه ای از خودت بپرسی چرایی اون کاره.
چرا داری درس میخونی؟
چرا این رشته رو انتخاب کردی؟
چرا این محل تحصیل رو؟
خلاصه پشت سر خیلی چیزها یه چرا باید گذاشت و یه جواب که خودمون رو قانع کنه باید بهشون داد.
در کمال تأسف خیلی ها انتخاب هاشون گره خورده به امیال دیگران.
این که چون دیگران ازم توقع داشتن و من وارد این رشته شدم، در نهایت خیلی هنر کنیم، شاید، شاید بتونیم دیگران رو راضی کنیم.
اما آیا خودت هم راضی هستی؟
یعنی اگه هفت هشت سال درس خوندی و یه کاغذ به اسم مدرک رو گرفتی کف دستت، وقتی به اون تیکه کاغذ نگاه میکنی دلت قنج میره؟
یا هفت هشت سال عمر هدر رفته عین فیلم از جلوی چشمات رد میشه و زانوت شل میشه؟
بهتره انتخابی کنی که خودت رو راضی کنه و خوشحال، حتی اگه دیگران این احساس رو پیدا نکنن!
اجازه ی مشورت کردن (نه دخالت کردن) رو به دیگران بده.
تو که درس میخونی، تو صفحات اول اون کتاب درسی سرفصلهای دروه رو میبینید.
سرفصل ها به شما میگن که چه زمانی چه عنوانی رو مطالعه میکنید و این عنوان چند صفحه اس و احتمالا چقدر زمان شما رو خواهد گرفت!
خداییش تا حالا از این زاویه به سرفصل های درسی نگاه نکرده بودم! نگاه خوبی بود.
برای زندگیت سرفصل داری؟
میدونی هر فصل زندگیت چند صفحه است و چقدر طول میکشه اون فصل رو تموم کنی؟
هیچ چشمی به اندازه ی چشم های خودت نمیتونه تو رو برانداز کنه و خم و چم کارهات رو بکشه بیرون.
پس خوبه از این دوربین سرخود استفاده کنیم و برنامه هامون رو ارزیابی کنیم.
وقتی فصل های زندگیت رو نوشتی و تعداد صفحاتش رو مشخص کردی، حالا وقتشه ببینی آیا اون تعداد صفحه از زندگیت رو تو همون زمان مشخص عملی کردی یا نه؟
طبیعتا تو ارزیابی تون باید معیار داشته باشید.
امتحان که دادید؟
از اون امتحانایی که یه ورقه بهت میدادن که بالا سمت چپ نوشته بود زمان آزمون ۹۰ دقیقه!
وقتی ۹۰ دقیقه ت تموم میشد، ناظر امتحان با ابروهای در هم کشیده دست به یقه ت میشد و ورقه ت رو از زیر دستت میقاپید.
تو زندگی مون هم از این برگه امتحانی ها و حتی این ناظرهای چین به ابرو لازم داریم.
معیارهای خودت رو برای امتحان گرفتن و حتی نمره دادن داشته باش و لزوما دست به دامن معیارهای دیگران نباش.
ما همیشه عادت کردیم کتابی رو که دیگران برامون نوشتن و بهمون دیکته کردن رو بخونیم و امتحان بدیم.
نه این که این کار همیشه بد باشه، اما لازمه کم کم مستقل بشی و منابع درسی خودت رو طراحی کنی.
تو باید تعیین کنی فصل های کتاب زندگیت با چه محتوایی پر بشه که تو رو ارزشمندتر از قبل کنه!
تو دل این منابع آموزشی، حتی مربی و هم کلاس های تو هم باید توسط تو انتخاب بشن که بتونن مسیر رو برای رسیدن به نمره ی بالا هموار کنن.
تو این کلاس هم کلاس های تو، لزوما رقیب تو نیستن، بلکه کمک حال تو برای پیشرفت تحصیلی به حساب میان.
حتما پیش میاد تو امتحان نمره ی پایین بگیری.
حتما پیش میاد از شیوه های آموزشی و درسی و حتی انتخاب مربی و هم کلاسیت انتقاد بشه.
دلسرد نشو و سعی کن از نظرات منتقدانت برای پیشرفت خودت استفاده کنی.
اطلاعات و شرایط زندگی تو مدام در حال تغییر هستن.
این یعنی این که ممکنه برنامه ای که قبلا داشتی برای امروز تو مناسب نباشه.
پس سعی کن یاد بگیری خودت و برنامه هات رو با شرایط سازگار کنی و منعطف باشی.
این مسأله نشانه ی قدرت تو هست نه ضعف تو.
پس برنامه داشته باش، برنامه ی دقیق هم داشته باش، اما یادت نره این برنامه وحی منزل نیست و ممکنه دستخوش تغییر هم بشه.