دستاورد وحشت
چالش خرداد داغ طاقچه
ترس?
دافنه دوموریه را با کتاب ربکا می شناسیم. اما این بار با کتاب دستاورد او، وارد ژانر ترس می شویم. داستان نسبتا کوتاهی ست اما توصیفات جذاب و داستان دارای کشش است.
در این کتاب مثل خیلی از کتابهای ژانر ترسناک حرف از یه موجود ترسناک نیست؛ جن و پری و یا غول تک چشم و گرگ نما و یا آدمهایی که براثر آزمایش های هسته ای! جهش ژنتیکی دادند!
در این کتاب از یه ترس و وحشت عمیق تری حرف میزنه.
از یه ترس حقیقی یه ترس که میتونه خیلی ترسناک باشه.
ترس از معنای حقیقی زندگی. از حقیقتهای زندگی. از حقیقت مرگ و عالم بعدش.
وقتی که انسان گفت: من دیگه به خدا کاری ندارم و ممنون خدا خودم میتونم!، انسان فقط عالم ماده رو دید و هرآنچه غیر از احساساتش رو یا انکار کرد یا نادیده گرفت و شد آن چه شد. مرگ براش ترسناک شد و یا کارهای مختلفی کرد که از فکر کردن بهش خلاص بشه یا رفت سراغ آزمایشش.
داستان از اونجایی شروع شد که مرگ همسر، یه دانشمند رو میکشونه به اینکه روی مرگ آزمایش بکنه و تئوری بده.
چه کسی میتواند بگوید دقیقا روح چیست؟
با آزمایش و دستگاه های پیچیده الکترونیکی میشود؟ اگر قرار است بشود دقیقا تا کی به جواب میرسند؟
سوره الإسراء آیه 85
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴿۸۵﴾
کتاب دستاورد، دارای نشانه های معمول ترسناک (مثل کودکی که قُلش را از دست داده که معمولا در فیلم های ترسناک دیده ایم) هست ولی شاید بشود عمیق تر به ماجرا نگاه کرد. مرگ و عالم بعد از آن و نداشتن درکی از آن همیشه ترسناک بوده.
بخشی از داستان کتاب:
"اشاره مک دوباره خارون یک را به کار انداختم. صدا گفت:«نیکی، برو دنبال کن» بچه اعتراض کرد و گفت اینجا خیلی تاریکه کم مانده بود بزن زیر گریه. توی صندلی قوز کرد و حرکاتی شبیه خزیدن انجام داد. بعد گفت:«نمی خوام برم. خیلی طولانیه، و کن واسم صبر نمیکنه»
بعد سر تا پایش به لرزه افتاد. به مک نگاه کردم. او هم نگاهی پرسشگر به رابی انداخت. رابی گفت: «کن از کما نمیاد بیرون. ممکنه چند ساعت طول بکشه».
مک دستور داد دستگاه اکسیژن را به کار بیندازند، و رابی ماسک را روی صورت کن گذاشت."