در می زنن... برو ببین کیه
الان میرم مامان...
بله بفرمایین
سلام خانم کوچولو یک بسته داری...
من؟ این بسته مال منه؟
بله. فقط کافیه یک امضا بدی و این بسته رو بگیری. تا ابد مال خودته...
کجا رو باید امضا کنم؟
همینجا رو... اسمتو بنویسی کافیه...ممنون...
بفرمایید این هم از بسته.... مبارکت باشه... انشالله دوستش داشته باشی... .... خداحافظ
خداحافظ...
کی بود؟
یک آقایی فکر کنم پستچی بود... این بسته رو داد به من.
همینجوری؟ چیزی نگفت؟
فقط یک دفترچه داد امضا کنم... اسممو نوشتم... بعدش گفت امیدوارم دوستش داشته باشی...
بده ببینم... چقدر قشنگه... چه کاغذ کادوی خوشگلی داره...
آره مامان... دل تو دلم نیست... دلم می خواد بازش کنم ببینم چی توشه...
نه... بازش نکن... بذار همینجوری بمونه...
وای مامان... من دلم می خواد بازش کنم... می خوام ببینم چی توشه...
بازش نکن. این بسته، همه قشنگیش به کاغذ کادوشه. ببین چه رنگ آبی قشنگی داره...
مامان... بذار بازش کنم...
خیلی خوب بیا بازش کن... ببین کی گفتم...
بیاه آااه... بازش کردی.... خیالت راحت شد؟ دیدی گفتم هیچی توش نیست؟
حالا گریه واسه چی می کنی...
بذار کاغذا رو جمع کنم...
نیگا کن توروخدا، جعبه خالی کادو کردن فرستادن در خونه مردم...
(در میان هق هق گریه)
مامان تو از کجا فهمیدی هیچی توش نیست...
سوسن چراغچی
23 مهر 1399