سوسن چراغچی·۲ روز پیشنازجانَکناز جانَک،مرغی است از تبار سیمرغ و ققنوس.اگرچه آن دو پرنده، بجز در افسانه،بی نشاننداما این یک، هنوز در گیتی آشیان دارد.با این وجود، پیوسته…
سوسن چراغچی·۱۵ روز پیشمیزبانهیچ کس تنهایی رو دوست نداره راستش برای همینه که بعضی از ماها نمی تونیم ذهن مون رو متمرکز نگهداریم...به گذشته و آینده فکر نکنیم...درگیر خیال…
سوسن چراغچی·۲۰ روز پیشپِت لپ تاپ من، صدای پایم را می شنود!درست مانند یک حیوان خانگی که صدای پای صاحبش را می شنود و یا حضورش را از دور حس می کند و به آمدنش واکنش نشا…
سوسن چراغچی·۱ ماه پیشمادرمرگکوکو نرم و سبک آمد و در آشیانه نشست.کبوترها برای دانه چیدن از خانه بیرون رفته بودند. دو دانه تخم کوچک و سفید در آشیانه شان بود. کوکو تخم ه…
سوسن چراغچی·۲ ماه پیشسه ساله کودکبچه همسایه مان با جان و دل مرا دوست دارد. یک حس متقابل!خانه آنها یک طبقه پایین تر از ماست. هر بار که صدایش را از راهرو می شنوم، احساس می ک…
سوسن چراغچی·۲ ماه پیشخرابهنقاشی ، از سایت حسین جعفری برداشت شده استhttps://www.100honar.com/Artist/15933/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C/
سوسن چراغچی·۳ ماه پیشطلب نوردیشب بارون می اومد.چه باروووونی...به قول اون شاعر تاجیک ، «رشته رشته»...*یکریز و بی وقفه،یک جوری با هویت، انگار که همیشگی بود.مثل همیشه ق…
سوسن چراغچی·۵ ماه پیشزنده است اما زندگی نمی کند...* می خواهم گزارشی بنویسم.نظرت چیست رفیق؟- گزارش راجع به چی؟* راجع به مردمی سازی میراث فرهنگی و میراث طبیعی.- مردمی سازی میراث فرهنگی و…
سوسن چراغچی·۶ ماه پیشعسل باران...دالی به ابرها چشم دوخت. آن ابرهای بزرگ سپید و قشنگ که در همنشینی با آسمان صاف آبی رنگ، زیبا و با شکوه تر از همیشه نشان می دادند. سپس دلش ر…