ویرگول
ورودثبت نام
سوسن چراغچی
سوسن چراغچیفقط نویسنده
سوسن چراغچی
سوسن چراغچی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

عمو نوروز




همیشه قصه عمونوروز برایم الهام بخش بوده است.

همان پیرمردی که قاصد بهار بود و درست لحظه ای می رسید که پیرزن عاشق، تنها برای یک لحظه غفلت کرده و بر سر سفره هفت سین ، خوابش برده بود.

در این حال، عمونوروز سلّانه سلّانه می آمد، با لبخندی بر لب، نگاهی به پیرزن خفته می انداخت، از میان سفره هفت سین، سیب سرخی بر می داشت و گاز می زد. سپس به نشانه عشق، یک گل همیشه بهار بر روی موهای سفید پیرزن می گذاشت و آنگاه آرام و بی صدا می رفت.

تنها دمی پس از رفتن او ، پیرزن بیدار می شد و به دور و اطراف خود نگاه می کرد.

همه چیز آنگونه بود که از پیش بود.

سفره هفت سین پیش رویش گسترده بود و طراوت بهار در هوا موج می زد.

اما احساس پیرزن، چیزی بیش از این بود،

حس می کرد یکی آمده بود، بهار را جا گذاشته و خود رفته بود...


در این زمان بود که پیرزن، با عطر گل همیشه بهار، هشیار می شد.

دست به زلف سفیدش می برد، گل را بر می داشت، از سر افسوس و دریغ، آهی بلند می کشید و گل را می بویید.

آن گاه به امید نوروزی دیگر از جای بر می خاست و زندگی از سر می گرفت.

چنانکه سال های پیش و پیش تر نیز چنین شده بود.





ننه سرما همیشه به انتظار عمونوروز بود.

شاید می خواست با دیدن او ، فصل کهنه را به فصلی نو پیوند بزند.

پیش از آمدن عمونوروز، خانه را آب و جارو می کرد، با عشق سفره را می گسترد و خود را می آراست و سپس پای سفره هفت سین می نشست تا عمو نوروز، بیاید.

اما وقتی انتظار طولانی می شد، پلک های پیرزن سنگین می شد و ناخواسته به خواب می رفت.

و درست در همین یک لحظه غفلت بود که عمو نوروز از راه می رسید...

داستان ننه سرما و عمو نوروز، حکایت ماه و خورشید بود که هیچ گاه به یکدیگر نمی رسند.

یکی می رود تا آن دیگری از راه برسد...*




امروز به این فکر می کردم همه ما ننه سرماییم .

همواره به انتظار و آرزوی مطلوب محبوب خویش

اما همیشه در حالِ یک لحظه غفلت و خواب...

با این وجود، خدا عمو نوروز نیست که وقتی به خواب غفلت فرو می رویم ، بیاید.

اصلا او نمی آید،

بلکه او همیشه اینجاست.

خدا در یکایک لحظه ها و نفَس های ما کنارمان است.* *

این ما هستیم که در لحظه های خویش خوابیم و همواره غافلیم...

سوسن چراغچی

12 خرداد 1401



*لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بی‌پایان) شناورند.سوره یس. آیه 40.

**لا تاخذه سِنَه و لا نَوم

نه خوابى سبک او را فرا مى‌گيرد و نه خوابى گران. سوره بقره. آیه 255.


عمو نوروز
۱۳
۱
سوسن چراغچی
سوسن چراغچی
فقط نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید