« ما توجه تو را بر آسمان (به انتظار وحی و تغییر قبله) بنگریم و البته روی تو را به قبلهای که به آن خشنود شوی گردانیم»
من فکر می کنم، هر فرد به فراخور عقل، فهم، ظرفیت فکری ، تجربه و احساس خود، درک خاصی از قران دارد.
گویی مخاطبان قران، به تعدادِ همه ابناء بشرند.
هرچند برداشت های گوناگون افراد از آیه های قرآن با یکدیگر متفاوت هستند اما همه آن ها رو به یک قبله دارند.
این برداشت ها همچون ریشه های یک درخت، راه خود را به مسیر های مختلفی باز می کنند اما همه آن مسیر ها نقاط اتصال به یک اصل واحد هستند: تنه ی یگانه درختی بَرومند : توحید.
باری،
من نیز به فراخورِ عقل، ظرفِ درک، تجربه و احساس خود، آیات قرآن را به شیوه ای خاص و مختص خود می فهمم.
تو گویی خدا کتاب قرآن را برای من نگاشته است. کتابی که در لحظاتی خاص، همچون موجودی زنده به زبان خودم، با من سخن می گوید.
یعنی آن جا که خدا رسول اکرم خود را مخاطب قرار می دهد: یا ایها الرسول، با پیامبر درونِ من نیز سخن می گوید و گاهی هم با خودِ من. منظورم آن منِ نوعی نیست. بلکه همین یک من که خدا آفریده، شناسنامه ام را به نام خودم مُهر کرده و برایم از ذخیره گاهِ لطف و کرمِ خود، رزق و اعتباری ابدی قرار داده است.
فردی را تصور کنیم که در حال عبور از کوچه ای با ردیف خانه هایی گوناگون است.
این رهگذر، خانه ها را یک به یک از نظر گذرانده و بی تفاوت از مقابل آن ها می گذرد تا به خانه ای می رسد که درِ آن باز است. در این حال خیلی زود حتی پیش از آن که وسوسه نگاه کردن به درون آن خانه ، رهگذر را از حرکت باز دارد، دستی نامرئی او را می گیرد و به درون خانه می کشد. حال این فرد بی آن که خود، خواسته و اراده کرده باشد وارد دنیای دیگری شده است.
گویا از قبل، درِ این خانه را برای تو باز گذاشته اند تا بدان برسی، ولو ناخواسته، وارد آن بشوی و حقیقتی را به فراخور گنجایش درک خود، با چشم دل ببینی و بنگری و فهم کنی.
اینجا فرصتی است برای کشف و شهود.
جایی فراسوی اراده بشری، سرچشمه لطف و رحمت الهی.
این است معجزه ی قران
برای من نیز گاه چنین حالتی رخ می دهد.
بعضی وقت ها که ردیف آیه ها را یک به یک می خوانم و از کنارشان رد می شوم، یکی از آن ها همچون درِ باز آن خانه، بی اراده مرا به درون خود می کشد. انگار در میان آیات قران، همین یک آیه ی بخصوص، حامل پیامی و سخنی است که در همین لحظه، مختص و ویژه من ، از آسمان به زمین من نازل شده است.
مثل این است که در اتاقی تاریک باشی و برای لحظه ای، چراغی چشمکی بزند، تو بتوانی آن چه در اتاق است به چشم خود ببینی.
اصلا کتاب قرآن، معجزه لحظه هاست.
لحظه های درک و احساس های متفاوت که هر یک تو را مسخ می کند و به درون جهان پر عظمت خود می کشد تا در آنجا حقیقتی عظیم و شگرف را درک کنی که در شرایط عادی، فهم آن برایت میسر نیست.
بگذریم.
چند شب پیش داشتم اواسط سوره بقره را می خواندم.
از آیه 142 رد شدم تا به آیه ی 144 رسیدم و در همین آیه بود که بی اراده ایستادم و دلم به معنایی روشنا گرفت.
این آیه مرا از حال و هوای دوران ظهور اسلام به زمان حالِ دلِ خودم آورد و به تجربه ای خاصِ خودم پیوند داد.
موضوع آیات 142 تا 144، تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به جانب مسجدالحرام است.
آن گاه در آیه 144 می فرماید :
نگریستنت را به اطراف آسمان می بینیم، تو را به سوی قبله ای که می پسندی می گردانیم. پس روی به جانب مسجدالحرام کن و هرجا که باشید روی بدان جانب کنید. اهل کتاب می دانند که این دگرگونی به حق و از جانب پروردگارشان بوده است و خدا از آن چه می کنند غافل نیست.
برخی از مفسرین، شأن نزول این آیه را دعای پیامبر می دانند. آن گاه که پیامبر اسلام، از طعنه یهود، دل آزرده بود پس سر به آسمان بلند می کرد و از خدا می خواست تا قبله را از بیت المقدس به جانب کعبه تغییر دهد. خدا نیز دعای او را مستجاب کرد و جبرییل، پیامبر را در حال نماز ، از جانب بیت المقدس به سوی کعبه گردانید.
از آن پس قبله مسلمین به سوی کعبه تغییر کرد.
قطعا این موضوع واقعیت دارد و آیه 144 متناسب با لحظه ی حال پیامبر و شرایط و رویدادهای آن روزگار نازل شده است. اما من هم با دیدن آن آیه، به یاد تجربه ی خودم افتادم.
چند بار پیش آمده است که در حین نماز، شک به دلم می افتد که نکند رو به سمت قبله نایستاده باشم...
خدایا نکند با کمی انحراف از کعبه، از خانه تو بیرون بمانم.
در این وقت، احساس غربت عجیبی به جانم می افتد.
دور از اصل و مبداء خدا و توحید ماندن آن هم در اثنای نماز، کم غربتی نیست.
در این حالت اگرچه سرم به پایین است و به جای مهر چشم دوخته ام ( نماز را که نمی شود برید و دوباره رو به مکه اقامه بست) دلم سر به بالا می گیرد و به آسمان خدا نگاه می کند و التماس کنان به خدا می گوید: خدای من، قبله کدام است وقتی تو خود در آسمانی. به هر طرف نگاه کنم تو آنجایی.
آن وقت است که احساس می کنم که خدا مرا تایید می کند. مرا به سوی خودش می گرداند. همانطور که پیامبر را در میانه نماز به جانب کعبه گردانید.
ابر تیره یاس و غم و تردید محو می شود و به جایش، حس امنیت و شادمانی از تایید خداوند ، آسمان دل را روشن می کند.
حال دیگر چه باک اگر، و تنها اگر، به خطا جانب قبله را درست نگه نداشته ام زیرا به لطف خودش،
هنوز پایم درون خانه خداست...
قَد نَری تَقَلُّبَ وَجهِکَ فی السَّماء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَهً تَرضاها...
سوسن چراغچی
4 فروردین 1398
قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا ۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
ما توجه تو را بر آسمان (به انتظار وحی و تغییر قبله) بنگریم و البته روی تو را به قبلهای که به آن خشنود شوی گردانیم، پس روی کن به طرف مسجد الحرام و شما (مسلمین) نیز هر کجا باشید (در نماز) روی بدان جانب کنید. و گروه اهل کتاب به خوبی میدانند که این تغییر قبله به حق و راستی از جانب خداست (نه به دلخواه کس) و خدا از کردار آنها غافل نیست.
سوره بقره آیه 144.