سلام.
واقعا هیچ ایدهای نداشتم که به عنوان اولین متن برای شرکت تو چالش کتابخوانی طاقچه چی باید بنویسم. اکثر نوشتههای این ماه و ماه قبل که مردم منتشر کرده بودن رو خوندم تا شاید بتونم ایده بگیرم ولی فایدهای نداشت. حالا فقط احساسم رو مینویسم، اینطوری بهتره.
کتاب دنیای سوفی رو تقریبا دوسال و نیم پیش خریدم و تا به الان بیشتر از ۱۰ صفحه ازش نخونده بودم!! حالا یه دلیل خوب دارم برای خوندنش، هیجان بیشتری دارم و جدیت هم به اینها اضافه شده.
اوایل کتاب مدام فکر میکردم چی بنویسم که مناسب چالش باشه؟ و هیچ متنی راضیم نمیکرد.
اما از یه جایی به بعد روند داستان من رو به خودش جذب کرد و دیگه گذر زمان رو حس نمیکردم. وقتی میخواستم بخوابم، وقتی تو اتوبوس نشسته بودم، تو مسافرت، حتی تایم استراحت بین دو کلاس درحال خوندن کتاب بودم. من هیچوقت عاشق فلسفه نبودم ولی بهش بیمیل هم نبودم. کتاب دنیای سوفی رو برای خودم به عنوان مبدا مطالعه دربارهی فلسفه درنظر میگیرم.
به نظر من فلسفه به جز برای طرفدارانش، برای بقیه خسته کنندست. ولی یوستین گردر با ترکیب فلسفه و داستان، قضیه رو از اون چیزی که هست جذاب تر کرده.
در آخر هم اینکه دنیای سوفی رو نقطهی شروع یا دروازهی ورود به دنیای فلسفه در نظر بگیرید، نه همهی این دنیا!
پ.ن: خیلی دلم میخواست تو خونهی سوفی زندگی کنم و مخفیگاهش رو ببینم و همینطور دریاچه و کلبهی سرهنگ :))