فضای شب دوم، دقیقن مانند فضای شب نخست چالش 13 است. اتاق سفید با تابلوهایی که گوشه کنارشان کمی رنگ شده است. بازیکنان پیش از ورود به محوطه بازی، قوانین شب را میخوانند:
قوانین امشب کمی متفاوت هستند، ترکیبی از معما، بازی و هدف نهایی. بازیکنان در دستشان هفت قوطی کوچک رنگ دارند و به محض ورود، سراغ قلمموهایی میروند که در گوشه اتاق گذاشته شدهاند. چند نفر مشغول رنگ کردن تابلوها میشوند، یکی بیتوجه به نقشه «دست به رنگ»، فقط تلاش میکند هرچه بیشتر رنگآمیزی کند و یکی دنبال خانههای با سطح بزرگتر میگردد.
هدف بازی امشب بسیار ساده و در دسترس است. پیش از این که ادامه این مطلب را بخوانید کمی فکر کنید؛ شما چهطور به هدف بازی میرسیدید اگر در چالش بودید؟ ما فکر میکنیم همه میتوانند برنده باشند، فقط کافیست نگاهمان به قانون بازی، نگاه جمعی باشد نه فردی.
در زوایایی از محوطه بازی، گوشههای تابلوها و روی زمین، اعدادی نوشته شده که با شماره بازیکنان مطابقت دارد. نخستین فردی که عدد خود را پیدا میکند، دست راستش را بالا برده و منتظر ناظر بازی میماند. ناظر، دورتادور بدن او را از ارتفاع بازو چسب میزند. توجه بقیه بازیکنان به این موضوع جلب میشود و برخی تلاش میکنند از ماجرا رمزگشایی کنند. بازیکنی که شماره خود را یافته، باز هم به دنبال نشانهای دیگر از خودش میگردد.
آنهایی که از رنگ کردن در سکوت خسته شدهاند و نشانهای هم از خود نیافتهاند، سراغ بازی میروند؛ با قلممو بر شانهی حریف انتخابی میزنند و قوطی کوچک رنگشان را در دست میگیرند. ناظر بازی به آنها نزدیک میشود و با اشاره دست به بالا یا پایین، تعیین میکند کسی که شماره رنگ بالاتر دارد قوطی رنگ حریف را از او میگیرد یا برعکس. شادی برنده شدن و اندوه از دست دادن یک قوطی کوچک بقیه بازیکنان را نیز به این بازی میکشاند.
تقریبن نیمی از زمان بازی گذشته و بازیکنان دیگر مشغول رنگ کردن تابلوها نیستند، بخشی دنبال یافتن شمارههای خود هستند و بخشی دیگر مشغول بازی شانسی برد و باخت قوطیهای رنگ. بازیکنی که برای بار دوم شماره خود را مییابد، از قسمت آرنج و بار سوم از مچ دست با چسب بسته میشود. بازیکنان با یافتن هر نشانه، از نظر حرکتی محدودتر میشوند، اما تصور میکنند این محدودیت پاداش آنهاست در ازای یافتن نشانههایی از خودشان.
هدف اصلی شب دوم فراموش شده است؛ یافتن نشانههای شخصی و بردن قوطیهای رنگی که استفاده نمیشوند همه وقت و انرژی بازیکنان را گرفته است. حتی وقتی یکی از بازیکنان مشغول رنگآمیزی میشود، یکی دیگر او را به رقابت فرا میخواند. هدف امشب به سادگی به دست میآمد اگر بازیکنان به جای مشغول شدن به خودشان (یافتن شمارهها) یا دیگران (گرفتن و از دست دادن قوطیهای رنگ)، تنها به رنگ کردن تابلوها –از شروع تا پایان زمان بازی- میپرداختند. به این ترتیب تمام گروه، با هم، بیشترین سطح ممکن را از تابلوها رنگ کرده و همه بازیکنان برنده بودند.
راستی اتفاقهای شب دوم، شبیه اتفاقهای روزمرهی جامعهی ما نیست؟