علی دائمی
علی دائمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

انتقام از جماعت بی همه چیز

فیلم «بی‌همه‌چیز» به کارگردانی محسن قرایی، بدون شک یکی از معدود فیلم‌های خوب و قابل تحسین جشنوارهٔ امسال است. این فیلم، اقتباسی از نمایشنامهٔ مشهور «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریک دورنمات است؛ با این حال نه تنها قرایی خود را در قید و بند بازسازی جزء به جز نمایشنامه نمی‌اندازد، بلکه به خوبی جوهرهٔ اصلی اثر دورنمات را به فضای سنتی یک روستای ایرانی در زمان حکومت پهلوی تزریق می‌کند. ایرانیزه کردن داستان و گزینش حوادث کلیدی آن، بی‌همه‌چیز را به یکی از بهترین نمونه‌های اقتباس در سینمای ایران تبدیل می‌کند؛ سینمایی که برخلاف سینمای جهان، فقر محتوا و ضعف فیلمنامه‌هایش تا حد زیادی ناشی از بی‌توجهی فیلمسازان به مقولهٔ اقتباس است.

فیلمساز ابایی ندارد از آنکه به واسطهٔ این فیلم، جامعهٔ خود را به باد انتقاد بگیرد. بی‌همه‌چیز، مستقیماً اهالی جامعهٔ ایرانی را مخاطب قرار می‌دهد تا نداشتن آرمان، مادی گرایی و دمدمی مزاج بودن آنها را به صورت‌شان بزند. شاهد این مدعا سکانس سخنرانی امیر (پرویز پرستویی) در میدان اصلی روستاست که گویی هنگام سخن گفتن به دوربین (مخاطبان داخل سالن) نگاه می‌کند و نه مردم روستا! این نگاه اگرچه حضور دوربین را به یاد می‌آورد اما مخاطب را به داخل جمعیت می‌کِشد و او را به فکر وامی‌دارد. برخی از منتقدان بی‌همه‌چیز را یک فیلم ضدمردمی دانسته و بخاطر آنچه «بازسازی تصویری دروغین و سیاه از جامعهٔ سنتی ایران» می‌دانند فیلم را مورد حمله قرار داده‌اند. حتی برخی از منتقدان گلایه داشتند که روستای بی‌نام‌و‌نشان و موهوم فیلم، هیچ نهاد مذهبی‌ای ندارد و کاملا سکولار است. در پاسخ به این موضع‌گیری‌ها می‌توان گفت همین خوانش‌های متعدد و بعضاً متناقض نشان‌دهندهٔ کار خوب فیلمساز است که هم مضمون اصلی فیلمنامه را به مخاطبان منتقل می‌کند و هم با زرنگی از زیر ممیزی‌ها و جبهه‌گیری‌ برخی جناح‌ها درمی‌رود. چه بسا اگر قرایی به جای یک نهاد خودساخته به نام «خانهٔ انصاف» و اشخاصی مثل دهدار و آقامعلم از شخصیت‌های روحانی و مذهبی استفاده می‌کرد، فیلم گرفتار کج‌فهمی‌، مخالفت مذهبیون و حتی توقیف می‌شد! مخالفان فیلم اگر نمایشنامهٔ دورنمات را خوانده بودند می‌دانستند که نویسنده در اثر اصلی به همین نهاد مذهبی هم رحم نمی‌کند و همه، اعم از کشیش و معلم را به نوعی در خیانت به شخصیت اصلی سهیم می‌گرداند. با این حساب قرایی در اقتباس از اثر اصلی جانب احتیاط و اعتدال را هم رعایت کرده است.

پرویز پرستویی و هدیه تهرانی در بی همه چیز
پرویز پرستویی و هدیه تهرانی در بی همه چیز

نکتهٔ چشمگیر دیگر دربارهٔ بی‌همه‌چیز، بازی‌های خوب بازیگران آن است. یک ترکیب درخشان از بازیگران توانمند سینمای ایران همچون پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، هادی حجازی فر، باران کوثری و بابک کریمی گردآمده‌اند و همگی بازی‌های خوبی از خود نشان می‌دهند. با این حال پیشرفت باران کوثری در این فیلم نسبت به سایر بازیگران مشهودتر است. گریم سنگین، کمک زیادی به او کرده تا شخصیت «نوری» را ساخته و پرداخته کند.

بی‌همه‌چیز اما خالی از ایراد نیست. اگرچه قرایی در این فیلم توانایی‌اش در طراحی دکوپاژ، بخصوص در نماهای شلوغ فیلم را به رخ می‌کشد (توجه شما را به صحنهٔ آماده شدن مردم روستا برای ورود قطار به ایستگاه و همراهی دوربین با شخصیت‌ها جلب می‌کنم) اما افراط در استفاده از تکنیک اسلوموشن، آن هم در مواقعی که نیازی به اسلوموشن نیست آزاردهنده خواهد بود. اسلوموشن در نماهای مربوط به پیاده‌شدن لی‌لی از قطار بسیار مناسب و درخور اتفاقات صحنه است؛ کارکرد آن را می‌توان بخشیدنِ وجههٔ اساطیری و در عین حال اسرارآمیز به لی‌لی دانست. اما به جز این نماها و نیز نمای پایانی فیلم، استفاده از اسلوموشن در باقی نماها بی‌مورد بود. در زمینهٔ تدوین نیز، بعضی برش‌های عجولانه و نابجا، شکوه این فیلم را خدشه‌دار می‌کند.

گریم متفاوت باران کوثری در فیلم بی همه چیز
گریم متفاوت باران کوثری در فیلم بی همه چیز


در پایان باید گفت، به همان اندازه که نقد حاکمیت و مسئولان ضروری‌ست، لزوم بازنمایی خصلت‌های نادرست جامعه نیز در آثار سینمایی حس می‌شود. بی‌همه‌چیز شاید به مذاق کسانی که دلشان می‌خواهد تصویری آرمانی و همیشه قهرمان از مردم ارائه شود، خوش نیاید. اما واقعیت این سال‌های جامعهٔ ما بسیار مشابه داستان اهالی روستای بی‌همه‌چیز است؛ جامعه‌ای که در اثر فشارهای مختلف اقتصادی و سیاسی، افراد مورد حمایتش را به زیر می‌کشد و پس از چندی از آنها اسطوره می‌سازد!

https://t.me/hosne_yousof




بی همه چیزجشنواره فیلم فجرپرویز پرستوییهدیه تهرانیفردریک دورنمات
حاصل ذوق و هنر، خون جگر بود مرا... این هم از بی هنری های هنر بود مرا!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید