آرتور آریستاکیسیان در این فیلم، یک کمون هیپی را به تصویر میکشد که رهبرشان وسواس زیادی در رابطه با عشق به افراد فقیر، فلج و مطرود دارد. او در پی ایجاد یک معبد عشق است، جایی که هر فرد بدبختی میتواند سرپناه و محبت پیدا کند. ولی متأسفانه این معبد عشق، بیشتر شبیه معبد عذاب است. بازرسیهای مداوم پلیس، سرما، گرسنگی و بیماری به طور فزایندهای یکپارچگی و روحیه عمومی این افراد را متزلزل میکند، تضادها بیشتر و بیشتر میشوند و معلولان بیشتری از راه میرسند و همه خواستار غذا، توجه، مراقبت و محبت هستند. تا پایان فیلم، ماریا تنها شخصیت وفادار به این ایده است. حتی قرار بود که نام فیلم را هم ماریا بگذارند که به خاطر بازنویسیهای زیاد فیلمنامه، تغییر کرد. این فیلم به لحاظ احساسی، تاثیر قدرتمندی دارد. فیلم را به همه توصیه نمیکنم. آریستاکیسیان یک رویکرد هنری کاملاً شخصی دارد و در کارش از نئورئالیسم ایتالیا و همینطور پیر پائولو پازولینی الهام میگیرد. ظاهراً بیشتر بازیگران فیلم، بیخانمانهای واقعی بودند. فیلم به قدری واقعی و زمخت است که انگار تمام صحنهها را با دوربین مخفی فیلمبرداری کردهاند. این فیلم چشمان ما را نسبت به خیلی از واقعیتها باز میکند. اگر اهل فیلمهای قابل تامل هستید، این فیلمیست که باید ببینید.
⭕️ برای دریافت این فیلم و فیلمهای دیگرِ آرشیوِ "سینمای متفکر" لطفا در دایرکتِ اینستاگرام پیام ارسال بفرمایید.
https://www.instagram.com/cinemayemotafaker