شماره ١
مقدمه: انچه ميخوانيد مجموعه داستانهاي دنباله دار علمي تخيلي با مايه هاي عاشقانه و نقدهاي ژرف اجتماعي است. تا انجا كه مخاطباني براي شماره هاي بعدي وجود داشته باشد اين مجموعه داستان دنباله خواهد يافت.
از عزيزاني كه از تخصص خوبي در اين حوزه برخوردار هستند نيز خواهش ميكنم من را از دانش خود محروم ننمايند.
فصل ١
سال ١٤٥٢ من و حامد در آزمايشگاه دانشگاه علم و صنعت توانستيم اولين تست موفقيت آميز پروژه انسان كامل را به پايان برسانيم؛ از سال ١٤٤٨ كه من به تنهايي روي اين پروژه كار ميكردم بارها و بارها شكست خورده بودم؛ تمام انسانهاي كامل ساخته شده روزي با باگي برميخوردند و رفتاري عجيب بروز ميداند و از كار مي افتاند.
من روزها و شبها را در دانشگاه به سر ميبردم، براي اينكه بتوانم نمونه اوليه موفقي ارائه كنم دست به هر كاري زدم، از پس انداز خودم و حتي تمام تفريحاتم گذشتم تا پروژه انسان كامل نتيجه دهد.
حامد در اين پروژه كمتر مسئوليت داشت، او كه از كار كردن براي شركتها ابر داده خسته شده بود حالا با من همراه شده بود.
البته او ادم اين همه ريسك نبود و تقريبا چهارسال بعد و در اواخر كار به من اضافه شد، اما من از ابتدا با همين رويا زندگي ميكردم، با روياي زندگي با انسان كامل.
انسان كامل تلفيقي از هوش مصنوعي، يادگيري ماشين، احساس و ماشين و ژنتيك بود.
بخاطر اينكه هيچ كس حاضر نبود از همه چيز زندگي خود بزند و پاي اين پروژه بماند من مجبور بودم اكثر اين حوزه ها را يادبگيريم، راستش نمي شد و هر كدام تخصص و زمان زيادي ميخواست بنابراين من هر قسمت را از يك پروژه متن باز سر هم كرده بودم تا يك چيزي از اب در بيايد و در هر زمان خالي هم كه پيدا ميكردم در هر يك از حوزه ها بيشتر مي خواندم اما در هيچ كدام ايده ال نبودم.
حالا پروژه انسان كامل اولين تست خود را به پايان رسانده بود و من ميتوانستم شيدا را به خانه بياورم.
** قسمت بعدي در شماره ٢
دوستان عزيزم اگر اين متن براي شما جذاب بود لطفا با گذاشتن كامنت و لايك كردن به من دلگرمي بدهيد تا از انرژي مثبت شما قدرت بگيرم.
از توجه شما سپاسگزارم