خلاقیت، فرایندی است که قابل توسعه و بهسازی است. هر کس تاحدی خلاقیت دارد ولی همچون بسیاری از تواناییها و استعدادها (برای مثال ورزشی، هنری و...)، برخی از افراد دارای توانایی بیشتری برای خلاقیت نسبت به دیگران هستند. به آنها آموخته شده است تا خلاقانه بیندیشند و خلاقانه عمل کنند. برای دیگران، این فرایند خلاقیت دشوارتر است زیرا تقویت نشدهاند و اگر قرار باشد بدین نحو باشند باید بیاموزند که چگونه فرایندی خلاقانه پیادهسازی کنند.
خلاقیت یک استعداد اسرارآمیز و کمیاب برای یک عده معدود برگزیده نیست. خلاقیت شیوهای متمایز در نگاه کردن به جهان است که غالب اوقات غیرمنطقی است. خلاقیت، فرایند تولید ایدههایی است که منجر به بهبود بازدهی یا کارایی سیستم میشود. فرایند خلاقیت شامل دیدن آن دسته از روابط میان اشیا میشود که دیگران از دیدن آنها عاجزند.
بیشتر بخوانید: خلاقیت چیست؟
فرایند خلاقیت چهار فاز یا مرحله دارد. اکثر کارشناسان در مورد ماهیت و رابطه میان این فازها اتفاق نظر دارند، هر چند از آنها با عناوین مختلف یاد میکنند. کارشناسان همچنین متفق القول هستند که مراحل همواره برای هر فعالیت خلاقانهای با ترتیب یکسان رخ نمیدهند. برای آنکه خلاقیتی رخ دهد، آشوب لازم است ولی آشوبی ساخت یافته و متمرکز.
در پس خلاقیت های موفق غالبا تحقیق و جمعآوری اطلاعات قراردارد. این معمولا شامل مطالعه گسترده، مکامله با کسان دیگری که درآن زمینه کار میکنند، حضور در همایشها و کارگاههای حرفهای و جذب کلی اطلاعات مرتبط با مشکل یا مسئله مرود نظر است.
در این مرحله ابتدا شخص در مورد موضوع یا مسئله مورد نظرش به جستجوی اطلاعات میپردازد و سعی میکند موضوع را به خوبی شکافته تا ریشه آن را دریابد همچنین فرد پیش فرضهای ذهنی درست و غلط یا پنهان خود را درباره مشکل را شناسایی میکند.
این کاوش دیدگاههای متفاوتی از مساله را فرا روی شخص فرار میدهد. افراد به چندین طریق میتوانند به جمع آوری اطلاعات مورد نیاز بپردازند. برخی از مفیدترین این روش های عبارتند از:
چنانچه فرد پس از مرحله اول به نتیجه نرسد، بعد از مدتی دچار دلسردی، ناامیدی، عصبانیت شده و احتمالا نسبت به تواناییهای خود شک میکند. لذا در این هنگام است که ادامه کار عمدا متوقف میشود. این توقف ممکن است یک ساعت، یک روز، یک هفته و... به طول بینجامد. در این دوران در حقیقت کار یا حل مسئله متوقف نمیشود. بلکه موضوع از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه سپرده میشود و هرلحظه ممکن است فرد به راهحل مسئله دست یابد. مثلا هنگام خواب، ورزش، مهمانی و... .
به عبارت دیگر چون ضمیر ناخودآگاه از قالب های ذهنی استفاده نمیکند ممکن است با فراخواندن اطلاعات از حافظه، بدون دخالت قالب های ذهنی، اطلاعاتی به ضمیر ناخودآگاه برسد که برای مشکل حل نشده ما راهحلی را تداعی کند.
آنچه در این مرحله از فرایند خلاقیت اهمیت دارد این است که فرد به ارزش ضمیر ناخودآگاه خود و قدرت آن پی ببرد و برای حل مشکل کار را از عمد و آگاهانه متوقف نموده به آن بسپارد. این دوران مانند دورانی است که تحم پرنده زیر بال و پر مادرش رشد و پرورش مییابد تا آن که روزی سر از تخم درآورد.
این مرحله از فرایند خلاقیت غالبا از همه مهیجتر است در این زمان است که ایده یا راهکاری که فرد در جستوجوی آن است، کشف میشود. این مرحلهای است که افراد عادی به غلط آن را تنها مولفه خلاقیت میشناسند. بعد از سپردن موضوع به ضمیر ناخودآگاه، شخص باید حواس یا آنتن های خود را با امواج و فرکانس های ارسالی از ضمیر ناخودآگاه تنظیم نماید و چشم به راه و گوش به زنگ بماند تا اشارههای رسیده از آن منبع لایزال و پرقدرت را جذب، ثبت و درک کند. در این مرحله است که شخص در یک لحظه و به طور ناگهانی متوجه راه حل مساله شده و میگوید آهان (Aha)!
این مرحله دشوارترین مرحله از یک تلاش خلاقانه است و نیاز به جرات، انضباط و سخت کوشی فراوان دارد. راهحلی که در مرحله بصیرت به ذهن شخص میرسد. در واقع راه حل کلی است و لازم است ابتدا آزمایش و سپس مطابق وضعیت و شرایط مورد نیاز، فرم داده شود و نهایتا کاربردهای مختلف آن شناسایی گردد.
کارآفرینان موفق میتوانند ایده هایی را شناسایی کنند که عملی هستند و مهمتر اینکه وقتی با موانع روبهرو میشوند از پا نمیافتند. غالبا چندین بار شکست میخورند و سپس به بهترین ایده ها دست پیدا میکنند. در برخی موارد، کارآفرینان ایده را در جهتی کاملا متفاوت به کار میبرند یا هنگامی که سعی در پیادهسازی ایده اول دارند، ایدهای جدید و عملی تر کشف میکنند. یک پیشنهاد مفید برای اجرای این مرحله، نگاه کردن به مشکلات به مثابه نوعی مبارزره به هنگام پیاده سازی ایدهها است.