اندیشکده پژوهش در بحران‌
اندیشکده پژوهش در بحران‌
خواندن ۲۹ دقیقه·۵ سال پیش

بازگویی تجربه پویش محله-محور «اهالی اهل دل»، در مواجهه با بحران کرونا

مصاحبه با آقای صالح نامی – آتش نشان و شهروند محله کوثر کرج


مقدمه

در زمان بروز بلایای طبیعی، اهمیت انسجام و اعتماد در سطح خردترین پایه‌های جامعه، شامل آپارتمان، همسایه و محله حیاتی می‌شود. ضعف اقتصادی و توان مدیریت نهادهای دولتی نیز اهمیت این انسجام را دو چندان می‌کند. به گروهی برخوردیم که به صورت کاملا خودجوش در حال توسعه چنین فعالیتی در منطقه‌ای در شهر کرج بودند و در گفتگو با یکی از مؤسسین این گروه تلاش کردیم روند شکل‌گیری و توسعه فعالیت‌های این گروه را از زبان یکی از فعالین این گروه بشنویم و با مخاطبانمان به اشتراک بگذاریم. لازم به ذکر است که خلاصه ای از این مصاحبه در وبسایت خبری عصر ایران منتشر شده است.


توضیحات صالح نامی در مورد محلات تحت پوشش
توضیحات صالح نامی در مورد محلات تحت پوشش


در شروع بحث لطفا بفرمایید که دغدغه شما برای شروع این کار چه بود؟

پس از شیوع اولیه بیماری در اواسط اسفند خبرهای زیادی می‌آمد در مورد فشار سنگینی که روی کادر درمان دارد وارد می‌شود. آدم از یک طرف افتخار می‌کرد به فعالیت‌های این قشر از هموطنان‌مان و از طرف دیگر هم خجالت می‌کشیدیم که چرا ما کمکی از دستمان بر نمی‌آید. به فکرمان رسید که برای اینکه باری هر چند اندک از روی دوش این بزرگواران برداریم، جدا از به هر حال توان و امکاناتی که در چنین شرایطی دولت و سپاه و ... دارند، چطور خودمان باید در چنین اتفاق‌ها و بحران‌هایی همراستا با فعالیت‌های نهادها، فعال بشویم؟ این شد که با امکانات و منابعی که فکر می‌کردیم در محل وجود دارد آستین‌ها را دوستان بالا زدند و شروع کردیم.

از یک طرف دیگر هم یک دیدگاهی هم داشتیم که چون نقل هم شده بود که شاید این مسئله را باید یک جنگ بیولوژیک حساب بیاوریم، یا آمادگی برای چنین جنگی در نظر بگیریم. در نهایت و زیرساخت همه این‌ها هم این است که به هر حال ما یک مسئولیت بندگی داریم به هر حال، و وظیفه هست که وقتی انسان‌های دور و برمان نیاز به کمک دارند جمع بشویم دور هم و آستین‌ها را بالا بزنیم.

با مراجعه به نهادهای مختلف اولا دیدیم هر نهاد و مؤسسه و سازمان و وزارتخانه‌ای حوزه‌های فعالیت خودشان را دارند و محدودیت‌های و مشکلات خودشان را دارند. به نظرمان رسید شاید راه حل درست این باشد که ما بچه‌های هم‌محلی، به عنوان نمایندگان و اعضای فعال محله بتوانند مجرای ارتباط و خدمت‌گیری و غیره با این نهادهای مختلفی که مسئولیت دارند باشیم. در واقع توانمندسازی کنیم و ارتقا بدیم خدمات آن‌‌ها را. به نظر خودمان رسید که نام این فعالیت را باید گذاشت پویش مردمی، از افراد محل استفاده کردیم و مردم محله را آوردیم پای کار و پتانسیل‌های محل خودمان را سعی کردیم بشناسیم و فعال کنیم. حالا اینکه هر محله‌ای چقدر ظرفیت و توان و پتانسل دارد متفاوت است، اولش خیلی کند و محدود بود و به تدریج گسترش پیدا کرد و استقبال و همکاری هم متعجب شدیم و فراتر از انتظار هم بود.


به نظر می‌رسد یکی از مشکلات چنین فعالیت‌هایی اعتمادسازی دو طرف است، از یک طرف اعتماد نهادهای حکومتی و از طرف سخت‌تر مردم؛ با این مسئله چطور برخورد کردید؟

بله! اولین دغدغه ما این بود که چطور باید خودمان را معرفی کنیم که اعتماد جلب بشود و بتوانیم مؤثر باشیم. هم از طرف نهادها و مهم‌تر از طرف مردم محل مورد اعتماد قرار بگیریم و بتوانیم از همه اقشار مردم محل را بیاریم پای کار.


اولین دغدغه ما این بود که چطور هم از طرف نهادها و مهم‌تر از طرف مردمِ محل به ما اعتماد کنند و پای کار بیایند.


همان زمان هم خبرهایی می‌آمد که به عنوان بهداشت و بسیج و غیره رفته بودند سراغ خانه‌ها و مردم خیلی استقبال نکرده بودند. برداشت ما این بود که بخش مهمی از این مسئله با ایجاد یک هویت محله‌ای قابل بهبود است. این نیروهایی که با قصد خیر هم آمده بودند و مسئولیت هم داشتند، از خارج از محله آمده بودند و جلب اعتماد یک ناشناس بسیار سخت‌تر است از همین همسایه بغلی‌ای که شما سال‌ها باهاش مراوده داشته‌ای؛ پس مرحله اول اعتمادسازی بود که ما خیلی نگرانش بودیم که یک تیم پایه کار و خوب جمع بشوند، ولی مردم و نهادها ما را نپذیرند.

در ابتدا رفتیم با نهادهای فعال و نیمه فعال در محل و منطقه صحبت کردیم. اداره بهداشت، بسیج و کلانتری محل. گفتیم شما بگویید ما چه می‌توانیم بکنیم برای تسهیل فعالیت‌هایی که مسئویتش با شماست. آن زمان البته آن‌ها هم آنقدر مسئولیت بر عهده‌شان نبود و فعالیت‌ها محدود بود و کارها پراکنده بود و نامنسجم.

من آتش‌نشان همان محل زندگی خودم هستم و یک شناخت اولیه‌ای در محل از من وجود دارد که مبنای خوبی بود برای شروع مذاکرات به بچه محل‌ها. خدا را شکر به این قشر آتش‌نشان هنوز مردم اعتماد نسبی‌ای دارند که البته بر اثر فداکاری‌هایی هست که در این سال‌ها مربیان بنده در این شغل کرده‌اند و جانشان را برای مردم داده‌اند و بر مبنای این سرمایه کارمان را شروع کردیم. خودمان را به عنوان اینکه بنده آتش‌نشان محله شما هستم معرفی می‌کردم در شروع.

یک نکته هم اینجا اضافه کنم که به هر حال به دلایل مختلف بین اقشاری از جامعه فاصله افتاده است در سال‌های گذشته، اعتقادات، اختلاف طبقاتی، تفاوت‌های فرهنگی و قومی و ... حرف همه ما از اول این بود که در چنین بحران‌هایی همه سوار یک کشتی هستیم، همه باید با همه تفاوت‌ها گرد هم جمع بشوند، هر اسم و هویت و فعالیتی که یک دسته از محله را در نظر نگیرد در پویش مردمی ما جایی ندارد. مبنا اتحاد کامل محله حول مواجهه با این بحران است. من خودم به عنوان آتش‌نشان هم وقتی حادثه‌ای پیش بیاید نمی‌پرسیم از طرف، که آقا شما دین و اعتقادت چی هست؟ این کرونا هم یک حادثه است.

البته این مسئله اعتمادسازی که مهم‌ترین زیرساخت کار هم هست، خودش بسیار زمان‌بر است و طبیعی هم هست که مردم راحت اعتماد نکنند.

یک ویژگی دیگری که به نظر خود بنده خیلی مؤثر بود در جلب اعتماد این بود که می‌توانیم ادعا کنیم که هر ادعایی که مطرح کردیم را اجرایی کردیم. این عمل به وعده‌ها به نظرم یکی از مبانی اعتمادسازی‌ای بود که ما در حدود 1 ماه گذشته توانستیم در محل ایجاد کنیم.


یک ویژگی که به نظر بنده خیلی مؤثر بود در جلب اعتماد این بود که هر ادعایی که مطرح کردیم را اجرایی کردیم.


یک نکته دیگر شاید این بود که ما در ابتدا خدمت‌رسانی کردیم و نرفتیم سر مسائل حساسیت‌زا. مثلا در ابتدا، به اقتضای نیاز آن زمان، مسئله ضد عفونی مطرح بود و رساندن اقلام بهداشتی و بعد رساندن اجناس به درب منزل و در مرحله بعد مسئله جمع‌آوری اطلاعات بیماران و اقشار آسیب‌پذیر نسبت به بیماری مطرح شد. در واقع در مرحله اول توانستیم نشان بدهیم که واقعا قصد کمک داریم و در مراحل بعد راحت‌تر به ما اعتماد شد.

همه اینها باعث شد که امروز که من در خدمت شما هستم، به نظر توانسته باشیم اعتماد حدود 2000 نفر را به دست بیاوریم و این شاید بزرگ‌ترین افتخار ما باشد و امیدواریم بتوانیم در راستای منافع مردم و با همکاری خود مردم از این ظرفیت استفاده کنیم.


در ابتدا چطور ارتباطات را توسعه دادید و سازماندهی کردید؟

همان‌طور که عرض کردم ما استارت کار را که از 23 اسفند زدیم، ابتدا خود بچه‌های همان ساختمان خودمان دور هم جمع شدیم و صحبت که کردیم دوستان گفتند برویم همین صحبت‌ها را با بلوک‌ها و ساختمان‌های اطراف داشته باشیم. همین‌طور ساختمان به ساختمان، دیدیم کل کوچه جمع شدند. در ابتدا از همان مقر آتش‌نشانی محل که بنده مسئولیت دارم، یک ماشین سمپاشی را قرض گرفتم و شروع کردیم با مواد ضدعفونی کننده‌ای که از دوست و آشنا گرفتیم، شروع کردیم به ضدعفونی معابر و مشاعات ساختمان‌های خودمان و اطراف. بعد به نظرمان رسید که نیاز به سازماندهی جدی‌تری داریم وسعت نیازهای محله بیشتر است.

بعد دیدیم که برای کار جدی و گسترده واقعا کل موضوع همین سازماندهی درست و استفاده از امکانات است. اینکه در مواجهه با بحران از امکانات چطوری استفاده کنید؟ نیروهای محله‌ای که آمدند چه کارشان می‌خواهیم بکنیم؟ چطوری می‌خواهیم آموزش بدهیم؟ چطوری که نیروها و امید هرز نرود و خوب تقسیم شود و با هم تضاد هم نشود و نیروها با هم فرسایش نداشته باشند.

مبنای سازماندهی را از مدیران ساختمان‌های کوچه شروع کردیم. همه مدیران ساختمان در کوچه یک گروه واتساپی تشکیل دادند با مسئول کوچه و مدیران ساختمان هم عموما با اهالی ساختمان ارتباط شبکه اجتماعی‌شان را داشتند. این مجرایی شد برای اطلاعات رسانی در مورد همه فعالیت‌هایی که قرار است در سطوح مختلف انجام بشود، از مطرح کردن مشکلات بهداشتی و درمانی تا سفارش‌گذاری محصولات و کالاهای مورد نیاز واحدها.

بعد هم در محله و در گروه‌ها اعلام کردیم که اگر کسی توان و پتانسیلی دارد بیاید وسط. در چنین فعالیت‌هایی مسائل زیادی مطرح می‌شود و به توانمندی‌های زیادی نیاز هست. مثلا ما برای پیشبرد کارها نیاز داریم اعضایی فعال از تیم‌ها یک سری رفتارهای دیجیتال را بتوانند انجام بدهند و مثلا از شبکه‌های اجتماعی بتوانند خوب استفاده کنند. شاید افراد با سن بالا چنین تسلط یا حوصله‌ای نداشته باشند، بنابراین این یک شکل نیاز به جوانان است.

در محله کناری ما که سراغ آن‌ها هم رفتیم البته کار اندکی متفاوت پیش رفت. در آن‌جا اولین گام رفتیم سراغ معتمدین محل از قشرهای مختلف، پیرمردها و جوان‌ها و کسانی که ترکیبی از همه این اقشار هم لازم هست. شاید برای یک فرد و یک گروه دو سه نفره فعال که می‌خواهد چنین کاری را شروع کند، اینکه بروند افراد شناخته‌شده و مورد اعتماد محل را پیدا کنند، اولین گام باشد.


ابتدایی‌ترین مسئله‌ای که در ابتدا مطرح شد رعایت موارد بهداشتی فردی و اجتماعی بود، در این خصوص چه کردید؟

در ابتدا بر مبنای اخبار و اطلاعات و نیازی که به نظر می‌رسید مردم دارند، مسئله ضدعفونی مطرح شد. از ضدعفونی کردن ساختمان‌ها شروع کردیم از مشاعات ساختمان‌ها که شامل آسانسور، راه پله باشد. یکی دیگر هم توزیع اقلام بهداشتی بود. آن چیزهایی که ضروری بود و در اخبار و با هماهنگی اداره بهداشتی می‌دیدیم که مهم است مانند ماسک و مواد ضدعفونی. به نظرم ضدعفونی کردن معابر شاید 30 درصداش اثر واقعی در گسترش بیماری داشته باشد، ولی 70 درصداش اثر روانی داشت در محله و به نظرم این احساس را به مردم داد که محله زنده است و اوضاع تحت کنترل خودشان است.

ما در مورد ضدعفونی کردن به مدیران ساختمان پیشنهاد دادیم که اگر تمایل دارید می‌توانیم برای شما ضد عفونی کنیم و اگر هم لوازم کم دارید برای شما میاوریم، اگر هم خودتان تمایل دارید کامل همه کار ضدعفونی را بکنید که ما هم خوشحال می‌شویم که ساختمان خودش مسئولیت کامل ضد عفونی خودش را بر عهده می‌گیرید.

در مرحله بعد اداره بهداشت گفت بیایید ما نیروهای محله را آموزش بدهیم برای مسائل بهداشتی و فعالیت‌های ضدعفونی‌ای که انجام می‌دهند. همکاری دیگری که خودشان پیشنهاد کردند که ما درگیرش بشویم، اطلاع‌رسانی مسائل بهداشتی به صورت بروشور و از طریق شبکه اجتماعی محله‌ای بود که ما زیرساختش را دست کرده بودیم.


اداره بهداشت گفت بیایید ما نیروهای محله را برای مسائل بهداشتی و فعالیت‌های ضدعفونی‌ آموزش بدهیم.


در مورد مسئله تشخیص بیماری و درمان چه کردید؟

ما با اداره بهداشت محل که هماهنگ کردیم گفتند که ما نیرو کم داریم ولی ما می‌توانیم بهیار در اختیار شما بگذاریم که همراه شما و پزشک بچه محل‌مان بیاید با تجهیزات مناسب اولیه مانند تب‌سنج، و تب را و مشخصات و نشانه‌های بیماری را ارزیابی کند. فرد از خانه هم بیرون نمی‌آید و همان‌جا دم درب این ویزیت انجام ‌شود و اطلاعات بیمار در فرم‌هایی که مراکز بهداشت دارند ثبت می‌شود و در پایگاه داده ما هم وارد می‌شود.

بعد اداره بهداشت ما را هدایت کردند به سمت سامانه 4030 که بیایید اطلاعاتی که می‌گیرید در مورد بیماری را و نشانه‌ها را که ارزیابی می‌شود با همکاری و نظارت ما در این سامانه وارد کنید و به مردم هم آموزش بدهید که اطلاعاتشان را در این سامانه وارد کنند. البته خود مردم به صورت مستقیم به سامانه دسترسی دارند ولی ما قرار است حواس‌مان بیشتر به اهالی محل باشد و در مراودات هم تشویق کنیم که با سامانه‌های اصلی و قابت اعتماد وزارت بهداشت کاملا آشنا شوند. ما می‌دانیم که چه کسی بیماری خاص دارد و حساس‌تر است باید مرتب چک کنیم.

در مورد تست هم الان البته ما کیت نداریم ولی بستر را آماده کرده‌ایم که اگر یک روزی قرار بود مسئولیت غربالگری و تست هم بر عهده ما قرار بگیرد، زیر نظر وزارت بهداشت این بستر آماده است و اتفاقا بهداشت هم استقبال کرده است از این پیشنهاد که ما مشارکت کنیم در غربالگری و تست. البته این موارد اگر تخصصی، پیچیده و گسترده بشود را ما تا یک جاییش را می‌توانیم ببریم جلو و باید به دست اندکاران مربوطه تحویل بدهیم کار را.

البته ما اصلا به این سمت نرفته‌ایم در محله که بگوییم کسی گزارش بدهد که مثلا بیماری در ساختمان شما هست و بخواهیم خدایی نکرده کارآگاه بازی در بیاریم، باور ما این هست که درست است که این کارها ممکن است در کوتاه مدت جواب‌هایی بدهد، ولی در نهایت اعتماد و همبستگی است که ما را از این وضعیت خارج خواهد کرد و ضمن اینکه اصلن در حوزه اختیارات ما هم نیست چنین کارهایی و نخواهد بود.


مثل اینکه ساختاری درست کردید برای رساندن اقلام خرید به مردم و به نوعی سیستم تحویل محلی درست کرده‌اید، قضیه این چطور بوده است؟

هدف اصلی اولیه کاهش تردد و تجمع در محل بود که به حداقل ممکن برسد. ما که توانایی این را نداریم که قطعش بکنیم، ولی می‌توانستیم کمک کنیم که به حداقل برسانیمش. گفتیم بخواهیم این کار را بکنیم باید خدماتی که ضروری هست و مردم به خاطرش میایند بیرون را درب خانه ارائه کنیم. خدمات شرکت‌های فروش آنلاین تمام کشور را در بر نمی‌گیرد و بیشتر در تهران و معدود شهر بزرگ است. در شهرستان‌ها و مناطق محروم نداریم. ما سعی کردیم چنین چیزی را شبیه‌سازی و سازماندهی بکنیم. اول اینکه از فروشگاه‌های محل خواهش کردیم که بهداشت را رعایت کنند و لوازم لازم و آموزش هم داده شد. قرار شد سیستم سفارش‌گیری که نهایی شد این دوستان در مغازه را اصلا ببندند که تردد فیزیکی نشود و ما یک حجمی سفارش به این عزیزان ارائه کنیم که تحویل مدیر ساختمان‌ها بشود. البته شیوه اجرای ما جای بهبود زیاد دارد ولی فعلا و حداقلی کار می‌کند.

صورت جلسه‌ای هم با نیروی انتظامی تنظیم کردیم و این نیرو را هم مطلع کردیم، که هم اسامی بچه‌هایی که می‌خواهند درگیر این کار شوند با همکاری مشترک فروشگاه کورش و پویش مردمی محله مشخص شود که بعدا روشن باشد قضیه چه بوده است و چه افرادی درگیرش بوده اند که اگر خدایی نکرده مشکلی پیش آمد از ابتدا مراجع لازم را آگاه کرده باشیم. به نظرم به وجود آمدن مشکل اجتناب‌ناپذیر است و باید بپذیریم که سیستم‌هایی که در زمان بحران شکل می‌گیرند ناکارایی‌هایی داشته باشد، ولی بهتر است که باشند و مثلا 60 درصد باشند. بنابراین گفتیم یک نظارت حداقلی‌ای باشد.


صورت جلسه‌ای با نیروی انتظامی تنظیم کردیم که اسامی بچه‌هایی که می‌خواهند درگیر کار توزیع اقلام در محل با همکاری مشترک فروشگاه کورش و پویش مردمی محله بشوند، مشخص شود که اگر خدایی نکرده مشکلی پیش آمد از ابتدا مراجع لازم را آگاه کرده باشیم.


یک نگرانی ما از اول صنف‌های محل بود؛ سوپرمارکت‌ها و داروخانه و ... . با کورش که صحبت کردیم نگرانی‌مان این بود که سوپرهای محل وضعیت‌شان چگونه می‌شود؟ با سوپرها که صحبت کردیم قرار شد این دوستان خودشان میوه و سبزی و سیفی‌جات هم خریداری کنند که جنس‌شان جور باشد. بالا پایین کردیم ببینیم که چه راه‌حلی داریم که ارتباط میان سوپرها و خانواده‌ها شکل بگیرد. اخیرا سوپر مارکت‌ها گفته‌اند که بذارید ارتباط با هایپرها و کورش از طریق ما باشد. درصد تخفیفی که ما از هایپر بزرگ می‌گیریم مناسب باشد که ما هم سود کنیم و به کسانی که در بخش توزیع کمک می‌کنند پرداخت داشته باشیم.


روی مسائل اقتصادی هم فکری کرده‌اید و برنامه‌ای داشته‌اید؟

اگر جریان درآمدی در محله برقرار نباشد به تدریج مردم شاید حساسیت‌شان را به بیماری از دست بدهند و مسئله بشود مسائل اقتصادی که پیش بینی ما هم این است که به زودی چنین خواهد شد. مراودات مالی در محل باید جریان داشته باشد. حالا اینکه واقعا از دست چنین پویش محدودی چه بر میاید واقعا زیاد نیست.

ولی ما کاری که کردیم این بود که در اولین مرحله ما خانم‌های سرپرست خانوار را دعوت کردیم بهشان هزینه‌ای دادیم که بیایند ماسک درست کنند و تأمین هزینه هم بشود. مواد اولیه 5000 ماسک را به هزینه شخصی خریدیم و برش خورده آوردیم به زنان سرپرست خانوار دادیم برای کامل کردن. به داروخانه‌ها و جاهایی در محل هم سپردیم با قیمت پایین حاضریم این ماسک‌ها را بفروشیم که هم درآمدی باشد برای افرادی که دارند کار را انجام می‌دهند و هم کمک باشد برای تهیه اقلام پزشکی مورد نیاز منطقه که منطقه از این منظر مستقل شود.

حالا لازم است بگویم که ما در کنار محله خودمان رفتیم یکی از محل‌های محروم منطقه را هم تلاش کردیم که تحت پوشش بگیریم و بهشان کمک کنیم. در آن محل یک گروهی از اتباع خارجی داریم. یک سری معضلات را موقعی که آدم می‌رود وسط کار می‌بیند؛ کارگرهای ساختمانی، اتباع افغانی، خیلی از این‌ها به دلیل وضعیت اقتصادی حاصل از بیماری بیکار شده‌اند و شدیدا نیازمند هستند. ما واقعیت کار زیادی از دست‌مان بر نمی‌آمده است تا به حال. بانی‌هایی از محلات اطراف آمده‌اند در میدان و به ما گفته‌اند ما چطور می‌توانیم کمک کنیم؟ ما در مواردی کمک مالی گرفته‌ایم و اقلامی تهیه کرده‌ایم. از اقلام، و نه افراد، عکس و فیلم هم گرفته‌ایم. چند گوسفند و مرغ گرفتیم و ذبح کردیم و به همراه یک سبد محدودی از کالاهای اولیه برای 50 خانواده در منطقه توزیع کردیم.

مشکلات اصلی در این شرایط اول خرد و خوراک است و بعد هم اجاره خانه‌ها که دولت برای هر دو باید کار جدی بکند. بحث‌های اقتصادی الان پنهان است، مواد اولیه بهداشتی و دارویی مشکل نیست الان، ولی مسائل اقتصادی دارد مشکل می‌شود.

یا همان‌طور که گفتم چند تا از راننده تاکسی‌ها همکاری کردند در قالب این پویش و نیازهای درمانی محل را پوشش دادیم. چند باری هم شده است دو سه تا خانه و خانواده، غذا درست کردند و در محل توزیع کردند.


به نظر می‌رسد انجام چنین فعالیت گسترده‌ای نیاز به در اختیار داشتن پایگاه داده مناسب داشته باشد، آیا چنین چیزی در اختیار دارید؟ چه مشکلاتی برای توسعه‌اش داشته‌اید؟

ما قبل از اینکه خودمان اقدام کنیم رفتیم سراغ اداره بهداشت محل. اطلاعات مراکز بهداشت خیلی کلی است و به نظر می‌رسد چندان به روز هم نمی‌شود. مثلا من خودم گفتم تست کنید آدرس من کجاست و در پایگاه داده زدند و جایی در تهران بود که بنده و اعضای خانواده هیچ زمانی از آنورها رد هم نشده بودیم. الان به نظرم اطلاعات ما در برخی موارد از اداره بهداشت محل‌مان دقیق‌تر شده است؛ مثلا اینکه چه بیماری‌هایی در محل هست.

هدف از تشکیل پایگاه داده این بود که اولویت خدمت‌رسانی، برای اقشار آسیب‌پذیر به کرونا باید می‌بود. در مرحله اول خدمات بهداشتی و درمانی و احیانا در مرحله دومی هم اگر خدایی نکرده در کار باشد، هم مسائل اقتصادی. در مورد موارد بهداشتی با توجه به اقشار آسیب‌پذیر به بیماری که در محله زندگی می‌کردند، مانند کسانی که بیمارهای خاص داشتند، مانند سرطان و آسم و دیابت، و از طرف دیگر افراد مسن که نسبت به کورونا آسیب‌پذیر هستند و مهم است که اولویت حمایت‌ها برای این دسته‌ها باشد. البته حتما دولت هم در مورد مسائل اقتصادی از اطلاعات پایگاه‌های داده مربوط به یارانه‌ها استفاده خواهد کرد و امیدواریم مسئله به مشکلات اقتصادی جدی برخورد نکند، اما شاید در مراحل بعدی هم اگر لازم شد مثلا تحقیقاتی بشود برای تشخیص نیازمندان محله برای ارائه کمک‌های اقتصادی، می‌شود با استفاده از معتمدین محله و با هماهنگی با نهادهای ذی‌ربط کارهایی را پیش برد.

ما الان معتادهای محل را می‌شناسیم، خانم‌های درگیر در مسائل اجتماعی خاص هم دیده‌ایم، سرطانی و دیالیزی را می‌شناسیم. لازم است بگویم که آسیب‌ها را که آدم می‌بیند، بچه‌ها منقلب شده‌اند از اینکه زیر گوش ما چه افرادی هستند و ما تا حالا راحت در خانه و زندگی‌مان داشتیم زندگی می‌کردیم. من فکر می‌کنم و امیدوارم برای همه‌مان که شاید دیگر آن آدم‌های بی‌تفاوت قبلی نشویم و حواس‌مان باشد که دور برمان چه خبر است.


بچه‌ها منقلب شده‌اند از اینکه زیر گوش ما چه افرادی هستند و ما تا حالا راحت در خانه و زندگی‌مان داشتیم زندگی می‌کردیم.


حالا جالب است که به نظر با توجه به اینکه ما اول یک سری خدمات دادیم هم شناخت بیشتر شد در محله و هم ارتباط تسهیل شد و توانستیم نشان بدهیم که ما از خود محله هستیم و یک پویش محله‌ای هستیم؛ بنابراین در مرحله دوم اطلاعات بهداشتی و سلامت گرفتن راحت‌تر پیش رفت. احتمالا اگر از ابتدا ما می‌رفتیم و در خانه‌ها را می‌زدیم و می‌گفتیم که چه کسی چه بیماری‌ای دارد و بیایید تست بدهید و چندان موفق نمی‌بودیم.


با توجه به اینکه ما اول یک سری خدمات دادیم هم شناخت بیشتر شد در محله و هم ارتباط تسهیل شد و توانستیم نشان بدهیم که ما از خود محله هستیم و یک پویش محله‌ای هستیم، بنابراین در مرحله دوم اطلاعات بهداشتی و سلامت گرفتن راحت‌تر پیش رفت.


از آن طرف نیازها مشخص شدند و از طرف دیگر هم ظرفیت‌ها و توان‌ها مشخص می‌شوند. در یک محله‌ای یک مدرسه است و باید ببینیم که چه پتانسیلی دارد که ازش استفاده کنیم. یکی کار رسانه‌ای می‌تواند بکند و واتساپ راه انداختن می‌هیم دستش که مدیریت کند. یکی راننده تاکسی و هر کسی قابلیتی دارد در این شرایط.

در مرحله بعد به شکلی این دو بخش را به هم ربط دادیم. در این راستا ما کوچه‌ها و خانه‌ها را کدگذاری کردیم و مثلا در محله مکان زندگی پزشک‌ها مشخص شد و برای هر حدود 1000 نفر یک پزشک را تخصیص دادیم و مشخص کردیم که شما به مشکلات مربوط به این بخش رسیدگی کن. یا یکی دیالیزی بود و چند راننده تاکسی هم داشتیم در محل. تا به حال چند بار شده است که از یک راننده تاکسی محل استفاده کرده‌ایم برای بردن این دیالیزی به بیمارستان. ماشین را ضد عفونی می‌کنیم آماده می‌کنیم و می‌رود بیمار را بر می‌دارد و می‌فرستیم بیمارستان. اطمینان داریم که تاکسی محل حواسش به ضد عفونی و بهداشت هست.


برای مسائل فرهنگی و سرگرمی محله هم برنامه‌ای داشته‌اید؟

به نکته خوبی اشاره کردید. در زمانی که حرف مرگ و میر است دیگر کسی به مسائل فرهنگی و سرگرمی و روانی توجهی ندارد. ولی واقعیت این است که درصد مرگ و میر این بیماری خیلی پایین و در حد 1 درصد است، ولی 100 درصد جامعه را از نظر فکری درگیر کرده است. از این‌ور و آن‌ور آدم می‌شنود که مسائل روانی جدی شده است. شنیدم در دنیا که آمارهایی در دنیا دارد منتشر می‌شود که آمار طلاق بالا رفته و درگیری‌های خانوادگی زیاد شده است. بچه‌ها هم خیلی اذیت می‌شوند و فشار در محیط خانه زیاد شده است. در این راستا فکرهایی کردیم که مشاور در محله پیدا کنیم یا کانال شبکه اجتماعی که موارد سرگرمی منتشر کند. ولی هنوز کاری را اجرایی اش استارت نخورده است.


در مورد تیم خودتان بگویید؛ از چه دسته افرادی تشکیل شده است و چند نفر هستید؟

تمام این کارها الان دارد با 7-8 نفر اداره می‌شود. بچه‌هایی که آمدند کارمند سایپا و کارگر سایپا و بچه‌های محل، خانم‌های محل از جنس پزشک و ماما و خیاط و ... هستند.

البته بگویم باید درگیری محله بیشتر باشد و فشار روی چند نفر نباشد، اگر همه همکاری نکنند کار پیش نمی‌رود و تیم اذیت می‌شود و خدایی نکرده می‌برد. الان دارم تلاش می‌کنم به تدریج کار را می‌سپارم دست بچه‌های محل. این موضوع نباید متکی به فرد باشد. الان در محله کناری داریم کامل بیرون می‌کشیم که خودشان به صورت کامل کارها را خودشان هماهنگ کنند، دیگر به این پختگی رسیده است کار.


اندکی هم از موانع و مشکلات بگویید!

اگر بخواهیم سخت گیر باشیم که چنین کاری سراسر مشکل است. مسئله این است که آدم باید وقتی دید نیازی در چنین سطح و چنین جدیتی برای کشور وجود دارد خیلی نباید دو دو تا چهار تا کند و باید سرش را بندازد پایین و مدتی کار کند. ولی اگر بخواهم مواردی را بشمارم که می‌دانم رفع خواهد شد و باید رویش وقت گذاشت و اینکه بگویم که بقیه هم دقیق‌تر شوند روی مسئله از ابتدا، شامل مواردی بشود گفت.

یک مشکل ما این بود که در محله افراد مختلفی از سطوح بالای اجتماع بودند، اساتید دانشگاه و نظامیان ارشد و صاحبان کسب و کار و ... این‌ها خودشان درگیر یک سری مسائل گروهی هستند و با هم چندان خوب همکاری نمی‌کنند. ما انتظار داشتیم اتفاقا این‌ها بیایند پای کار و مرجع اصلی اینها باشند، هم از نظر توان فکری و هم مالی قوی هستند، ولی انگار کمبود اخلاص و داشتن منیت یک نمکی است که نبودش غذای این بزرگواران را کم مزه کرده است. می‌توانم بگویم محله از این توان بالا چندان بهره‌ای نبرد. انشالا کشور البته دارد می‌برد. خیلی هم صحبت کردیم که قرار نیست این کار به نام کسی بخورد. از جنس این تفکر که ما اگر بخواهیم خودمان می‌کنیم اجازه نمی‌داد مشارکت کنند در این کار.

ما انتظار داشتیم اهالی محل بیشتر بیایند و مطالبه کنند و ایرادات ما را بگویند. ما خیلی حساس بودیم که حرفایی که می‌زدیم را عمل کنیم، یکی دو مورد حرفایی زدیم و عمدا دو سه روز منتظر شدیم ببینیم کسی شاکی می‌شود و سراغی می‌گیرد که وعده دادید و عمل نشد؟ با وجود اینکه ارتباط‌های اینترنتی وجود داشت و مطالبه ساده بود، ولی چندان پی‌گیری نشد.

برخی هم حرف‌های قشنگی زدند و وعده‌هایی برای همکاری و غیره دادند ولی پی‌گیری‌اش نکردند.

جالب است که در محله ما که وضع اقتصادی بهتر است، این مشکلات بیشتر بود. در محله محروم برعکس بسیار فعال‌تر وارد میدان شدند و خودشان پول جمع کردند و کار کردند و وحدت و همبستگی آن‌جا بیشتر بود. اگه به من بود من می‌رفتم کوره‌های آجرپزی. آن‌ها آسیب‌پذیرتر هستند و آگاهی کمتر است و فشار اقتصادی بیشتر است و ما که دستمان به دهنمان می‌رسد باید مواظب اینها باشیم، حمایت ندارند. در محله محروم وحدت و غیرت خیلی بیشتر دیدیم. لات و لوت و قمه‌کش پای کار آمد!


در محله ما که وضع اقتصادی بهتر است، این مشکلات بیشتر بود. در محله محروم برعکس بسیار فعال‌تر وارد میدان شدند و خودشان پول جمع کردند و کار کردند و وحدت و همبستگی آن‌جا بیشتر بود.


اینجا خوب است بگویم که این اواخر اسمی هم برای گروه محله خودمان انتخاب کردیم: اهالی اهل دل!


لوگو و صفحه پویش مردمی «اهالی اهل دل» در شبکه های اجتماعی
لوگو و صفحه پویش مردمی «اهالی اهل دل» در شبکه های اجتماعی


به نظر می‌رسد کارتان نسبتا خوب پیش رفته است و به برخی اهداف هم رسیده‌اید، برنامه آینده‌تان چیست؟

این بستر به صورت اولیه آماده شده است. اعتمادی جلب شده است، پایگاه اطلاعاتی توسعه داده شده است، توانمندی‌ها را در آورده‌ایم، نیروهایی که آمدند و آن‌هایی که ریزش داشتند تعدیلاتی شد. به نظرم برای اواخر اردیبهشت به بعد ما دوباره مشکلات‌مان شروع خواهد شد؛ ما الان آماده‌ایم و می‌دانیم که در کوچه شماره فلان واحد فلان یک سرطانی داریم و تمام بقیه موارد.


اگر نکته دیگری هم دارید اضافه بفرمایید

نمی‌دانم امروز حرف‌های رهبری را هم شنیدید یا نه، برداشت ما این بود که کاری که ما شروع کردیم را به نوعی به رسمیت شناخته‌اند و تایید کرده‌اند. اینکه مردم بتوانند خودشان به خودشان کمک کنند و فعال باشند و حواس‌شان باشد که اقشار آسیب‌پذیر اطرافشان چه کسانی هستند و کمک کنند. به قول ایشان امیدوارم این سال با این همدلی خاطره خوشی ایجاد کند در امسال و حداقل از این جهت برای ما، عبرت و درس‌آموخته‌ای باشد. عبارت رزمایش را هم که آوردند گفتید دیگر هر چه زودتر مانور را برگذار کنیم که الان در حال برنامه‌ریزی هستیم.


نمی‌دانم امروز حرف‌های رهبری را هم شنیدید یا نه، برداشت ما این بود که کاری که ما شروع کردیم را به نوعی به رسمیت شناخته‌اند و تایید کرده‌اند. اینکه مردم بتوانند خودشان به خودشان کمک کنند و فعال باشند و حواس‌شان باشد که اقشار آسیب‌پذیر اطرافشان چه کسانی هستند و کمک کنند. به قول ایشان امیدوارم این سال با این همدلی خاطره خوشی ایجاد کند


برنامه رزمایش سازماندهی محله در مواجهه با کرونا
برنامه رزمایش سازماندهی محله در مواجهه با کرونا


با تشکر از وقتی که برای مصاحبه گذاشتید.

من هم از شما متشکرم

کروناسازماندهیبحرانمحله
جمعی از مدیران، کارشناسان و پژوهشگران که دغدغه مواجه دولت-ملت با بحران‌های ملی مانند اپیدمی، زلزله، سیل و ... را دارند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید