در یادداشت قبلی دربارهی معنای شبکههای اجتماعی و ضرورت پرداختن به آنها نوشتم.
حالا بیایید نمونهی دیگری از این تحلیلها را مرور کنیم.
نیکلاس کریستاکیس جامعهشناس و پزشک است و به خاطر پژوهشهایی که دربارهی ارتباط شبکههای اجتماعی و سلامتی انجام داده، مشهور است. او در دانشگاه ییل به تدریس علوم اجتماعی و طبیعی مشغول است.
جزییات پژوهشهای او را اگر خواستید، میتوانید در اینترنت ببینید. اینجا به اختصار به یافتههای او اشاره میکنم. بنا به نتایجی که کریستاکیس به دست آورده، وقتی شبکهی ارتباطات افراد در جایی مثل فیسبوک را ترسیم کنید و ویژگیهای سلامتی و سبک زندگیِ آنها را روی آن جانمایی کنید، به این نتیجه میرسید که افرادی که وضعیت مشابهی دارند و مثلاً چاقند، در گروههای نزدیک به هم سازماندهی شدهاند. به صورت مشخص، وقتی فردِ لاغری با فرد چاقی دوست شود، طی دو تا چهار سال آینده به احتمال 57 درصد بیش از فردی که دوستِ چاق ندارد، چاق خواهد شد.
دلایل مختلفی را میتوان برای پدید آمدن این گروههای مشابه در شبکه پیدا کرد:
شبیه همین تغییر سبک زندگی را در سایر رفتارهای اعضای شبکه هم میشود دید. پژوهشهای کریستاکیس دربارهی مصرف سیگار، مشروبات الکلی، شادی و حتی بخشندگی هم نتایج مشابهی دارد. مثلاً وقتی شما عضو شبکهای از افراد باشید، هر هزار تومان صدقهای که شما بدهید، تا سه لایه روی رفتار کلیتِ شبکه تاثیر میگذارد و به سه هزار تومان صدقهی بیشتر منجر خواهد شد. یعنی رفتار شما، چه مثبت باشد و چه منفی، تاثیرِ آشکاری بر رفتار سایر دوستانتان خواهد داشت.
شناخت نحوهی گسترش رفتارهای خوب یا بد در جامعه مهمترین فایدهی این قبیل پژوهشها است. فرض کنید شما مسئول سازمان فرضیِ مبارزه با مصرف دخانیات هستید و ماموریت دارید راهی برای جلوگیری از افزایش مصرف سیگار در میان دانشجویان پیدا کنید. انجام چنین پژوهش در هر دانشگاه و پیدا کردن گروهها و افراد مرجع که رفتارشان بیشترین تاثیر را در این زمینه دارد، نخستی قدمِ برنامهریزی کارآمد است.
به علاوه، فهم چگونگی ایجاد تغییر در رفتار شبکههای اجتماعی هم نتیجهی دیگر این پژوهشها است. مثلاً کریستاکیس به این نتیجه رسیده که اگر یک مرد سیگار را ترک کند، تاثیر کمتری بر کاهش مصرف دخانیات در کل شبکه میگذارد؛ تا این که یک زن آن را کنار بگذارد.