ما در «شبکهها» زندگی میکنیم و یکی از مهمترین وظایف هر پژوهشگر اجتماعی، شناخت این شبکهها است. چرا؟ چون شبکهی ارتباطات انسانی زیربنای شکلگیری همهی پدیدههای مهم اجتماعی است: جامعه، فرهنگ، هویت، ملت و ... . به عبارت صریحتر، این که «شما چه کسی هستید» محصول این است که «شما با چه کسی هستید».
به همین دلیل باید مختصات و چگونگی این شبکه را به خوبی بشناسیم و البته روندِ تغییرات آن را هم دنبال کنیم. دادههای انبوه دیجیتال (= بیگدیتا) مادهی خام بسیار ارزشمندی برای هر دوی این اهداف در اختیار ما گذاشته است.
«تحلیل شبکههای اجتماعی» همچون «یادگیری ماشین» یکی از عرصههای مهم پژوهشهای اجتماعی محاسباتی است. اما اجازه دهید همین ابتدا نکتهی مهمی را با شما در میان بگذارم: شبکههای اجتماعی با نرمافزارهای اجتماعی تفاوت دارند.
این روزها از هر کسی دربارهی شبکههای اجتماعی بپرسید، دربارهی کانالها و گروههای خانوادگی و دوستانهاش در واتساپ و تلگرام یا بله و ایتا و سروش میگوید. اما بدیهی است که نمیشود شبکهی ارتباطات افراد را به حسابهای کاربری و فهرست مخاطبانشان در چند نرمافزار محدود کرد.
توضیح میدهم. قبلاً دربارهی ظهور اجتماعی گفتگو کردهایم و گفتم که وقتی به کلیت ارتباطات انسانی در یک جامعه نگاه کنیم، علاوه بر جمع جبریِ اعضای جامعه، با انبوهی از ارتباطات و تراکنشهای مواجه میشویم که هویتی مستقل از خودِ آن افراد دارند.
«شبکهی اجتماعی» نتیجهی مجموعهی همین ارتباطات متقابل انسانی است که در محله، مدرسه، مسجد، بازار، دانشگاه و هر بستر دیگری اتفاق میافتند و در این چند سال اخیر، نرمافزارهای اجتماعی هم به یکی از بسترهای ظهور این ارتباطات بدل شدهاند و قطعاً نمایندهی همهی آنها نیستند. یعنی شما هیچ کسی (احتمالاً به جز روانپریشها و جامعهگریزها) را پیدا نمیکنید که با تعدادی از اعضای جامعه ارتباط نداشته و فقط به همین نرمافزارها محدود شده باشد.
پس هرجا که دربارهی شبکههای اجتماعی صحبت میکنیم، مقصودمان شبکههای اجتماعی واقعی است که شبکههای اجتماعی اینترنتی هم بخش کوچکی از آن به شمار میرود. مثلاً اگر فهرست مخاطبان خیلی از خود ما را ملاک ترسیم شبکهی اجتماعیمان قرار دهند، با انبوهی از اسامی روبرو میشوند. اما واقعاً ما در دنیای واقی هم این همه دوست داریم؟ مردم، مخصوصاً جوانترها، در نرمافزارهای مختلف با تعداد بسیار زیادی از افراد ارتباط دارند و به اصطلاح «دوست» هستند. اما تعداد دوستانشان در دانشگاه و باشگاه و ... معمولاً به چند نفر محدود است.
جالب است که «تاثیرگذاری متقابل اعضای شبکه» که یکی از موضوعات مهم در تحلیل شبکههای اجتماعی است، در نرمافزارهای مجازی چندان به چشم نمیخورد و جزو ویژگیهای شبکههای اجتماعی واقعی است. به همین دلیل حتی اگر از دادههای دیجیتال (مثلاً ارتباط متقابل کاربران توییتر) استفاده میکنید هم باید به دنبال کشف شبکهی اجتماعی واقعی آنها باشید.
دربارهی تحلیل شبکههای اجتماعی باید بیشتر گفتگو کنیم. اما به عنوان مقدمه بیایید نمونهای از این قبیل پژوهشها و فایدهشان در برنامهریزیهای اجتماعی را مرور کنیم.
همزمانی نگارش این یادداشت با سردرگمی فعلی خانوادههای دانشآموزان دربارهی بازگشایی مدارس در روز پانزدهم شهریور 99 که همین فردا است، کاملاً اتفاقی است و نمیتوان با استفاده از یافتههای بیانشده در آن، تصمیمات وزارت آموزش و پرورش در بازگشایی مدارس را نقد کرد.
فرض کنید جامعه گرفتار یک بیماری همهگیر شده است؛ درست مثل همین ماهها و جهانگیریِ کرونا. کارشناسان سلامت به ما میگویند که مدارس به یکی از کانونهای شیوع بیماری تبدیل شده و دانشآموزان به مقررات بهداشتی بیتوجهند. به همین دلیل باید مدارس را تعطیل کرد. اما تعطیلیِ مدارس پیامدهای بدِ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد. اگر والدین هر دو شاغل باشند، احتمالاً یکیشان باید ساعات بیشتری را در خانه بماند و این کار موجب کاهش درآمد خانواده خواهد شد (بنا به یک مطالعه، بستن یک دبیرستان در ایالت کالیفرنیا، بیش از صد هزار دلار هزینه برای خانوادههای دانشآموزان ایجاد میکند). اگر هم نیازی به خانهمانی والدین نباشد، آسیبهای تربیتی کودکانی که تقریباً نیمی از سال را به تعطیلی و احتمالاً ولگردی در گوشیهای تلفن همراه گذرانده باشند را به سادگی نمیشود جبران کرد.
با این همه، اگر تصویر روشنی از شبکهی اجتماعی کوچک مدرسهها نداشته باشیم، راه دیگری نداریم و به ناچار همهی مدارس تعطیل خواهند شد. اما فرض کنید نحوهی سازماندهی این شبکه در مدرسه را بفهمیم.
به این ارتباطات نگاه کنید. واضح است که دانشآموزان بیشترین ارتباط را با همکلاسیهای خودشان دارند و پس از آن پایههای مختلف درهمتنیدهتر هستند. مثلاً دانشآموزان که در «کلاس دوم 2» درس میخواند، فقط با بچههای کلاسهای «اول 2» و «دوم 1» ارتباط دارند. ولی دانشآموزان کلاس «سوم 1» حداقل با چهار کلاس دیگر مرتبطند.
حالا اگر از شما بپرسند که آیا میتوان بدون تعطیل کردن همهی کلاسها، از شیوع بیماری در این مدرسه جلوگیری کرد، احتمالاً پاسختان مثبت است. ما میتوانیم با تعطیل کردن حداکثر سه کلاس (سوم 1، چهارم 1 و چهارم 2) حجم ارتباطات دانشآموزان را به شکل چشمگیری کاهش دهیم. به علاوه اگر همین شبکه را با توجه به مکانهای مختلف مدرسه (اتاقها، بوفه، حیاط و ...) ترسیم کنیم، شاید بشود با تعطیل کردن یکی از این مکانها به نتیجه مشابهی رسید.
به این شکل ما با «تحلیل شبکهی اجتماعی» خواهیم توانست از هزینههای ناشی از تصمیمگیریهای کلان اجتماعی تا حدود زیادی بکاهیم. البته باز هم نباید فراموش کرد که کار همیشه اینقدر ساده نیست. در مثالِ مدرسه، اگر ما یک یا چند کلاس را تعطیل کنیم، احتمالاً نحوهی ارتباط سایر دانشآموزان دچار تغییرات جدی خواهد شد و شاید دوباره گرفتار همهگیری شویم. به همین دلیل، همانطور که قبلا گفتم، علاوه بر شناخت وضعیت فعلی شبکه، روند تغییرات آن را هم باید شناخت.