در یادداشت قبلی، به «ظهور» (emergence) و اهمیت آن در مطالعهی جامعه (و سایر علوم) اشاره کردم. اگر آن متن را نخواندهاید، اینجا را ببینید:
یکی از پدیدههایی که میتواند به ما کمک کند تا معنای «ظهور اجتماعی» بهتر تجسم کنیم، پرواز دستهجمعی پرندگان است. این تصویر را ببینید:
ما هنوز نمیدانیم که این پرندگان چگونه میتوانند چنین طرح کلیِ شگفتانگیزی را بسازند. اما به هر حال روشن است که این آرایش دستهجمعی، موجب «ظهور» تصویری فراتر از تصویر تکتک این پرندگان شده است. در جامعهی انسانی هم با همین پدیده روبرو هستیم.
در نوشتههای بسیاری از اندیشمندان به این نکته اشاره شده است. مثلاً امانوئل کانت (1724 تا 1804) که یکی از سرشناسترین فلاسفهی غربی و طرفدار سرسخت «آزادی ارادهی انسانی» است، از این واقعیت متعجب است که هرچند آدمها میتوانند بیهیچ محدودیتی و تنها به اتکای ارادهی خود دربارهی چیزهایی مثل ازدواج، طلاق، تولد و ... تصمیم بگیرند و به همین دلیل نمیتواند هیچ قاعدهی پیشینیای را بر این تصمیمات حاکم کرد (و هر قاعدهای محدودکنندهی اختیار آزاد بشری است)، اگر به جداول آماری ازدواج، طلاق، تولد و ... در شهرهای بزرگ نگاه کنیم، به وضوح میتوانیم روندها و الگوهای ثابت و کلان اجتماعی را بیابیم و با استفاده از این الگوها، مثلاً پیشبینی کنیم که ماه آینده فلان تعداد ازدواج رخ خواهد داد. این در حالی است که با چنین پیشبینیای، گویا ما در ارادهی آزاد اهالیِ آن شهر دخالت کردهایم.
امیل دورکیمِ فرانسوی (1858 تا 1917) را بنیانگذار جامعهشناسی مدرن میدانند و پژوهشهایش دربارهی «خودکشی» بسیار شناختهشده است. او نیز همچون کانت، معتقد است که هرچند خودکشی محصول «تصمیمگیری آزادانهی فردی» است، آمارهای خودکشی در سطح کلانترِ اجتماعی را میشود دید و پیشبینی کرد.
بعید است کارل مارکس (1818 تا 1883) را نشناسید. این جامعهشناس و فیلسوف آلمانی جملهی بسیار معروفی دربارهی «ظهور اجتماعی» دارد. او میگوید «اگر تغییر کمّیت از نقطهی خاصی بگذرد، به تغییر کیفیت منجر خواهد شد». این جمله را میتوانیم تعریفِ اجمالی «ظهور اجتماعی» بدانیم.