هر مراجعی که به جلسهی رهیاری ( کوچینگ) میآید، یک فرایند یادگیری تعاملی و همراه با رشد دوطرفه برای او و رهیارش آغاز میشود.
آنچه که تا کنون بوده و هست، مورد کاوش قرار میگیرد و آنچه که میخواهد باشد، گاه شفاف و گاه کشف میشود. خواستههای ما، به نوعی چشماندازی هستند که گاه به شکل تصویر و گاه به شکل کلام در ذهن و زبان ما جاری میشوند.
کلام، قدرت و عاملیتی در خود نهفته دارد که با جاری کردن آن، آنچه میخواهیم باشیم از عالم نابود به عالم بود سرازیر میشود و تغییر در زندگی، دنیا و آیندهی ما حادث میگردد. دقیقاً به همین دلیل است که یکی از کارهای مهم رهیار (کوچ)، توجه و دقت بر روی کلام یک مراجع است. آن کلامی که بر او جاری شده، زندگی موجودش را ساخته و در موارد زیادی بروز واقعی آن در شرایط موجودش دیده میشود.
مراجعی داشتم که دچار کمردرد شدید بود و به دلیل زیادی درد، در عمل زمینگیر شده بود، وقتی برای حل مشکلات زندگیاش وارد جلسه شد، کلماتی از این دست او را احاطه کرده بودند: ناتوانی، بیپولی، بدهکاری، قفل شدن و … این گونه تناظر بارها در جلسات بروز مییابد و میتواند سرنخی برای کشف در مراجع و حرکت به سمت خودآگاهی و تغییر باشد.
از جمله مواردی که تا کنون چند بار برای من تکرار شده است، استفاده از عبارت “آخر” توسط مراجع است.
من در فلان شرکت استخدام شدم و استخدام در این شرکت، آخر آرزوها و تصور من بود! این مراجع از تکراری شدن محیط کارش و عدم امکان رشد گلهمند بود، نه به دلیل چند ده سال ماندن در شرکت بلکه تنها پس از مدت چهار سال، آن هم در “آخر” جایی که تصورش را داشت.
به عنوان رهیار (کوچ)، این مساله، کنجکاوی زیادی در من ایجاد میکرد. چه اتفاقی، کاری چنین خواستنی را تبدیل به محیطی غیر قابل تحمل کرده است؟ در نهایت آنچه مراجع کشف کرد، در کلامش به این شکل ظاهر شد: من به قدری آن شرکت را در ذهنم بزرگ کرده بودم که همه چیز در سایهی آن قرار داشت؛ در صورتی که باید آن را مانند محل کاری مشابه کارهای دیگر میدیدم.”
وقتی در بهترین شرکت دنیا هستید و به نظرتان کسلکننده و تکراری میآید، چه محل یا شغل دیگری متصور است که نو، جذاب و آموزنده باشد؟!
آنچه در کلام میآید، زندگی و آیندهی شما را میسازد، اگر فکر شما این است که قبول شدن در این رشته یا آن دانشگاه، “آخر” دنیا است، پس قبول نشدن به معنای شکستی برای عمر و پایان دنیای شماست. اگر هم قبول شوید، دنیای شما پایان خواهد یافت، منتها با چند سال تاخیر! زیرا خروج از دانشگاه، میتواند معادل تمام شدن این “آخر” باشد، البته اگر وارد مکان و رشتهای شده باشید که خلاف تصور ذهنیتان باشد، شاید خیلی زودتر چنین حس تلخ و گیجکنندهای را تجربه کنید.
مراجعان متعددی داشتهام که در دوران میانسالی برای عبور از یک شکست ذهنی که از زمان کنکورشان با آنها مانده وقت، انرژی و هزینهی زیادی برای قبولی در مقطع بالاتر و در دانشگاهی دلخواهتر میکنند. آنها تصور میکنند با این موفقیت واقعی (Factual) میتوانند بر آن تصور ضد واقعی (Counter Factual) غلبه کنند و بسیاری پس از رسیدن به این موفقیت، با تجربهی متفاوتی از احساسات متناقض روبرو میشوند.
آخر تصور و آرزو و خواستهی شما چیست؟ اگر فکر میکنید فردی، جایی، کاری یا هر موضوعی “آخر” آن چیزی است که میخواهید، بهتر است بار دیگر به دنیای درون خود نگاه کنید و از خود بپرسید چرا؟
حرمت و تاثیر کلام خود را بشناسید و از قدرت آن برای ساخت خود و آیندهتان بهره بگیرید.
افشین محمد،کوچ زندگی،کوچ مدیران اجرایی