cyfco
cyfco
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

تجربیات کوچینگی، رسالت خودم را پیدا کنم!

تجربیات جلسات کوچینگ، یافتن رسالت خود
تجربیات جلسات کوچینگ، یافتن رسالت خود


مسیر زندگی ما انسان‌ها پیچ و خم‌های زیادی دارد. شما هم درگیر بالا و پایین‌های زندگی بوده‌اید؟ احتمالاً بله، پس این نوشتار را از منظر زندگی خود بخوانید.

خودساخته بودن در مسیر زندگی، مانند هر فرصت دیگری دارای مزایا و معایب خاص خودش است. مراجع من، در سنین نوجوانی برای ادامه تحصیلات توسط پدرش به خارج فرستاده شد. او در نهایت از یکی از معروف‌ترین و معتبرترین دانشگاه‌های دنیا فارغ‌التحصیل شده است. در یکی دو کشور شرکت تاسیس کرده و تا حدود سی سالگی تمام اهداف متصور برای زندگی‌اش را زده است.

یکی از مسایل مهم در زندگی مردان جوان، عبور از مرزهای پدرانشان است و در حوزه عزت نفس گاه اشاره می‌شود که این مساله در عزت نفس مردان هم تاثیرگذار است که البته بحث این نوشتار نیست. آنچه به این داستان و تجربه مربوط است این واقعیت است که مراجع موفق شده بیش از پدرش درآمد داشته باشد و سایر اهداف مورد نظر خودش را هم به دست آورده بود. اگر روزی موفق شوید به همه اهداف زندگی‌تان برسید، پس از آن، چه خواهید شد؟

نکته جالب و گاه تلخ این است که مراجعان بسیاری در تلاش برای برداشتن قدم اول در مسیر اهداف یا آرزوهایشان متوقف هستند و از نداشتن دستاورد و حرکت رنج می‌کشند اما در این مورد، شرایط برعکس بود. رسیدن به تمام اهداف، حس گم‌شدگی ایجاد کرده بود. در جلسه اول گفت من نمی‌دانم از زندگی چه می‌خواهم، گم شده‌ام! (عبارتی که چند بار تکرارش کرد) تعریف موفقیت برای او تغییر کرده بود و ارزش‌هایی که داشت در گذاری گیج‌کننده بودند.

جلسه اول به برون‌ریزی و تعریف آنچه انجام شده گذشت. وقتی معنا و رسالت زندگی گم می‌شود، ما مشوش و سرگشته شده و وارد فضایی گنگ و بی‌هدف می‌شویم. به هر حال راه‌هایی که این مرد جوان انتخاب کرده بود، منجر به درک معنای زندگی یا یافتن و کشف افقی جدید نشده بود.

بعد از جلسه اول یک قرارداد چهار جلسه‌ای بستیم تا در چهار جلسه مراجع بتواند رسالت زندگی خود را بیاید و یا کشف کند یا خلق کند. جلسه دوم باز هم به برون‌ریزی آنچه گمان می‌کرد کار می‌کند گذشت و درک این مساله که آنچه به عنوان راه حل دیده می‌شد، گویی راه فراری بیش نبوده است.

راه فرار برای عدم مواجهه با این مساله که ذهن مقصدی برای رسیدن ندارد، مسیری برای رفتن وجود ندارد. در این همکاری نزدیک، هر دو دیدیم که ایجاد تنوع زیاد در فعالیت‌ها و کارها، نوعی ایجاد امکان‌های زیاد برای تصمیم نگرفتن بوده است!

جلسه سوم، متوجه الگویی شدم که مرد جوان به جای نگاه به افق و دوردست، به اهداف دم‌دستی و شکل اجرایی آنچه قابل انجام است توجه می‌کند، یعنی روشی که مغزش برای فرار از مواجهه داشت را تکرار می‌کند؛ به همین دلیل به او بازخورد دادم. در واقع نقش من این بود که سر او را بالا نگه دارم، رو به افق و دوردست.

هر جا مراجع به الگوی قبل برمی‌گشت، بازخورد می‌دادم و تمرکز بالایی روی خروجی جلسات داشتیم و آنچه کشف شد این بود: بالا بردن نام ایران در جهان.

حس جلسه تغییر کرد و آنچه مراجع به دنبال آن بود، در افق آشکار شد. بازخورد صریح و حفظ تمرکز بر خروجی و نیفتادن در دام تکرار گذشته، با سرعتی قابل توجه مراجع را به پاسخ مورد نظرش رساند. کوچینگ ابزار قدرتمندی است، زیرا ما را با انعکاس ذهن‌مان مواجه می‌کند. شما در این مسیر، به چه شکل و از چه چیزی فرار می‌کنید؟

جلسه بعدی تمرکز مراجع روی چرخه باطلی بود که ترس را فعال می‌کرد و سوال اصلی این بود که چگونه ترس را به هیجان تبدیل کنم؟ زیرا وقتی ترس فعال می‌شود، درهای زیادی رو به گذشته برای ما باز می‌کند.

درس بزرگی در این رویکرد برای من بود، که چگونه یک فرد می‌خواهد به سرعت آگاهی خود را به اقدام تبدیل کند و خودش را به چالش می‌کشد و آگاهانه می‌خواهد راه بازگشت به تله گذشته را ببندد.

در نهایت جلسه آخر به جمع بندی مسیری که طی شده بود گذشت. کوچینگ کمک کرد که با استفاده از گذشته، راهی برای حرکت به آینده بیابد. واقعیت بیرونی و شناخت خود را دوباره بازیافت. آن آشفتگی که همه چیز را از کار می انداخت را مهار کرد و هر دو به مسیری که رفته بودیم افتخار می‌کردیم. لایه‌های ذهنی و احساسی که در جنگ بودند، آشکار شدند و امید و شوق به همراه رسالتی جدید آشکار شد.

تجربیات جلسات کوچین تمایل دارید رسالت خودتان را پیدا کنید؟

افشین محمد،کوچ زندگی،کوچ مدیران اجرایی


کوچینگجلسه کوچینگرسالت زندگیاهداف زندگیموفقیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید