چرا میلیونها نفر در سراسر جهان به فالگیری و طالعبینی علاقهمندند؟
انسانها از دیرباز مجذوب پیشگویی و فالگیری بودهاند. از طالعبینیهای باستانی تا کارتهای تاروت مدرن، ما همواره در پی یافتن سرنوشت خود در آینهی آیندهای نامعلوم بودهایم. شاید شما هم جزو کسانی باشید که اعتقادی ندارید، اما اعتراف میکنید که کنجکاوید. در واقع، این موضع شکاکانه کاملاً با دیدگاههای علمی امروزی همسوست.
از منظر روانشناسی و علوم تجربی، پاسخ به معمای پیشگویی در خودآگاه و ناخودآگاه ما نهفته است، نه در تواناییهای ماورایی.
دیدگاه علم: چرا پیشگویی به معنای واقعی ناممکن است؟
علم با تکیه بر مفهوم علیت، یعنی وقوع رویدادها بر اثر علتهای طبیعی و قابل مشاهده، وجود پیشگویی به معنای دانستن آینده پیش از وقوع آن را رد میکند.
قوانین علیت و فیزیک: برای دانستن آینده، باید به اطلاعاتی دسترسی داشت که هنوز در جهان وجود ندارد و این از نظر فیزیک غیرممکن است. مدلهای علمی حتی در پیشرفتهترین حالت (مثل پیشبینی هوا)، فقط میتوانند احتمالها را بسنجند، نه قطعیت را.
نبود شواهد تجربی: دههها آزمایش کنترلشده روی مدعیان پیشگویی در دانشگاهها یک نتیجه ثابت داشته است: «پیشگویان فقط به اندازهی حدس تصادفی درست میگویند.» وقتی ترفندهای روانشناختی حذف میشوند، هیچ «توانایی ماورایی» قابل تکراری ثابت نشده است.
دیدگاه روانشناسی: چرا ما به پیشگویی احتیاج داریم؟
اگر پیشگویی واقعی نیست، پس چرا میلیونها نفر در سراسر جهان به فالگیری و طالعبینی علاقهمندند؟ ریشه این علاقه نه در نادانی، بلکه در سازوکارهای حیاتی ذهن ماست:
۱. توهم کنترل در جهان نامطمئن
ترس از نااطمینانی یک محرک اصلی است. مغز ما برای حفظ حس امنیت، محیط را قابل پیشبینی میخواهد. وقتی آینده (در عشق، کار یا سلامت) مبهم است، فالگیری نوعی «توهم کنترل» ایجاد میکند و اضطراب ما را تسکین میدهد. ما به جای پذیرش تصادف، ترجیح میدهیم فکر کنیم که سرنوشتمان حداقل یک نقشه دارد.
۲. سوگیریهای شناختی: اثر بارنوم و تأیید
فالها به نظر درست میآیند، اما این احساس از ذهن ما میآید:
اثر بارنوم (Barnum Effect): جملات کلی و مبهم (مثل «تو مهربان اما گاهی حساس هستی») طوری بیان میشوند که تقریباً برای هر کسی صدق کنند، اما فرد حس میکند دقیقاً دربارهی اوست.
اثر تأیید (Confirmation Bias): ما فقط آن بخش از پیشگویی را به یاد میآوریم که با امیدها یا تجربیات بعدیمان هماهنگ است و بقیه را نادیده میگیریم. این سازوکار اعتبار کاذبی به فال میبخشد.
۳. پیشگویی خودکامبخش (Self-Fulfilling Prophecy)
یکی از جالبترین پدیدههای روانشناسی این است که گاهی پیشگوییها ناخواسته به حقیقت میپیوندند. نه به خاطر قدرت ماورایی، بلکه به این دلیل که وقتی یک پیشبینی (مثلاً "در این معامله موفق میشوی") را میشنویم، رفتار، تلاش و نگرش ما ناخودآگاه تغییر میکند تا آن نتیجه را محقق سازد. اینجاست که ما نه آینده را میبینیم، بلکه آن را خلق میکنیم.
مرز فلسفی: پیشگویی بهعنوان شناخت درون
برخی مکاتب، مانند روانشناسی تحلیلی یونگ، دیدگاهی نمادین دارند. آنها میگویند فال یا رویا، نه «پیشبینی آینده واقعی»، بلکه بازتابی از ناخودآگاه انسان است. در این حالت، نمادهای فالگیری به فرد کمک میکنند تا با بخشهای پنهان روانش ارتباط برقرار کند. این در واقع یک شناخت عمیقتر از درون است که گاهی در ظاهر شبیه "پیشگویی" آینده به نظر میرسد.
چرا کنجکاوی ما ادامه دارد؟
از دیدگاه علمی، پیشگویی به معنای دانستن آینده وجود ندارد.
اما از دیدگاه روانشناختی، علاقه ما به آن، تلاشی ناخودآگاه برای یافتن نظم، امید و کنترل در جهانی است که ذاتاً پر از بینظمی و عدم قطعیت است. انسان بودن یعنی تلاش برای ساختن معنا در برابر سرنوشت، و فالگیری یکی از قدیمیترین مکانیسمهای دفاعی ما برای این چالش ابدی است.
داود خاکی