چنانچه مسئولیتی در آژانسهای تبلیغات دیجیتالی دارید، مُدل ذهنیتان به کدامیک از رویکردهای زیر نزدیکتر است؛ یا در عمل، پیرو کدام رویکرد هستید:
یک) دورم بگردی!
دو) دورت بگردم!
سه) ما دو تّا داداشیم، تیغ و مداد تراشیم، و الی آخر!
در رویکرد دورم بگردی، ُمشتری هم باید پول بدهد و هم دورتان بگردد؛ و مخاطب، هم باید کلیک کند و عضو شود و بخرد، و هم دورتان برگردد. حتی اگر تحفه نظنز هم باشید دورانتان گذشته است؛ و باید در دیدگاهتان بازنگری کنید، که اگر نکنید حسابتان با کرامالکاتبین است!
در رویکرد دورتان بگردم. مُشتری هم بر شما، و هم بر خر مُراد سوار است؛ و به هر قیمتی میخواهید کار را از فلان مُشتری بگیریید. دور نیست که روزگان این دیدگاه هم میگذرد؛ چراکه، مُشتریان یاد میگیرند و اگر خرسواری به ذائقهشان خوش بنشیند، به راحتیها ترکِ سوار نخواهند کرد. اگر سواری دادید که دادید؛ وگر نه، برای سواری تا دلتان بخواهد آژانس ُمشتریمدار ریخته است در این بازار!
در رویکرد سوّم که پسندمان است، هم به مُشتری، هم به مخاطب، و هم به خودمان توجه میکنیم؛ و هدفها و منفعتهای هر سه طرف را در طراحی مُدل کسبوکارمان لحاظ میکنیم. اگر کسبوکارِ ماندنی و ماندگار میخواهیم، مُشتری و مخاطب را باید داداشمان فرض کنیم!
در اینباره پیشنهاد میکنم دو کلیدواژه را پیگیری کنید:
یکی CUBI Model
و دیگری non zero sum game