پسر بابا
پسر بابا
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

باباااااا

بابااااا؟!

چرا هرچقدر می‌گذره غمت عمیق‌تر میشه؟

من الآن مثل شکستن استخون‌های یک فرد بعداز تصادفم که همون اول به قول معروف گرم هست و هیچ دردی رو احساس نمی‌کنه. و با گذر زمان و سرد شدن، تازه دردهاش شروع می‌شه..

تنها چیزی که به ذهنم خطور می‌کنه برای اینکه این غم فاجعه‌ای برام تولید نکنه، از آدم‌ها دوری کنم! همین الآنش هم پاچه چند نفر رو بدجوری گرفتم و دلم می‌خواد استخون‌های یه نفر رو با همین دست‌هام خورد کنم...

خدا جان؟ هستی؟ می‌بینی؟ آرومم کنه. کاش به حرف یکی از اینهمه آدمی که بهم گفتند خدا بهت صبر بده گوش کنی..

بابام کنارم هست ولی دلم براش تنگ شده :(
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید