سارا جابری/ دانشجوی دورهی کارشناسی رشتهی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف
در آستانهی قرن بیستم بود که نیچه مرگ خدا را اعلام کرد. امروز با گذشت بیش از صد سال از این ادعا این پیشگویی چندان باورپذیر بهنظر نمیرسد. بحث بر سر اینکه آیا خدا در واقعیت کیهانی وجود دارد یا نه چیز دیگری است؛ اما، در زندگی انسان امروز، خدایان متعددی وجود دارند که انگار برای جلب توجه و نظر مردم با یکدیگر رقابت میکنند.
به جز نیچه متفکران رادیکالتری هم بودند که مرگ دین را انتظار میکشیدند؛ با سلاح عقل. چنین تصور میشد که عقل روشی خطاناپذیر برای فهم جهان و در نهایت برپایی یک نظم اجتماعی کشف خواهد کرد. قرار بود جامعهشناسی این امر را بررسی کند. متفکرین این عرصه با وجود اختلاف نظر در بسیاری از موارد وقتیکه صحبت از مذهب به میان میآمد، همگی هرچند با دلایل متفاوت، بر این باور بودند که زوال دائم دین در پی مدرنیته ناگزیر است و این پیوند را «نظریهی سکولاریزاسیون» مینامیدند. بر اساس این نظریه، مدرنیته به دلیل گسترش شناخت علمی و نیز به خاطر ویرانی پایههای اجتماعی ایمان دینی به دست نهادهای جدید و قدرتمندش، الزاما منجر به سکولاریزاسیون میشد.
اما به جهان امروز که نگاه میکنیم، چیزی که میبینیم نه تنها سکولاریزاسیون نیست، بلکه انفجار جرقههای دینی است. در سراسر جهان اسلام، میلیونها نفر چشم دوختهاند تا اسلام به زندگی آنها معنا و هدف ببخشد. همین نکته را درمورد کلیساهای کاتولیک – که باوجود فشار همچنان به حیات خود ادامه دادهاند - و مسیحیت ارتدوکس نیز میتوان گفت. نوعی احیای هندوئیسم، بودیسم، شینتو، آیین کنفوسیوس و... نیز در نقاط مختلف جهان دیده میشود. البته این تصویر دینی از جهان دو استثنا هم دارد؛ از نظر جغرافیایی، اروپای مرکزی و غربی و ازنظر جامعهشناختی، طبقهای از روشنفکران که نمایندهی سکولاریسم جهانی هستند. اما بههرحال نمیتوان گفت که مدرنیته الزاما منجر به زوال دین شدهاست.
پس با این شرایط، این سوال مطرح میشود که در حوزهی اعتقادات و ارزشها مدرنیته به چه چیزی میانجامد؟ به تکثر. منظور از تکثر، موقعیتی است که در آن گروههای متنوع انسانی در شرایط صلح مدنی و تعامل اجتماعی کنار هم زندگی کنند. بدیهی است میتوان گروههای مختلفی داشت که درگیر کشمکشاند و یا گروههایی که هیچ تعاملی با یکدیگر ندارند و بدون اینکه با هم گفتوگو کنند به صورت مسالمتآمیز کنار هم زندگی میکنند. اما این، معنای تکثر را نمیرساند. پس، علاوه بر تنوع گروهها، صلح مدنی و تعامل اجتماعی هم کلیدواژههای مهم این تعریف هستند.
امروزه تکثرگرایی در اخلاق، چالشهای عمیقتری نسبت به تکثرگرایی در دین ایجاد میکند.
حال چرا مدرنیته باعث تکثر میشود؟ بیایید تاریخ ادوار بشر را ورق بزنیم. در گذشته بیشتر انسانها در جوامعی زندگی میکردند که وجه تمایز آن با سایر گروهها، سرشاخههای شناختی و هنجاری بود. به این معنی که تقریبا تمام افراد یک جامعه فرضیات مشترکی دربارهی جهان و شیوهی رفتار داشتند. در نتیجه، گفتوگوی چندانی بین گروههای متنوعی که ممکن بود با هم مواجه شوند، درنمیگرفت. به عبارت دیگر، دیوارهای افتراق اجتماعی بلند بود. اما مدرنیته این دیوارها را ویران کرد. ممکن است در وهلهی اول دور از ذهن بهنظر برسد؛ اما ابزار او برای ویرانکردن این دیوار، یک ویژگی بسیار ابتدایی انسان است. مدرنیته ارتباط انسانها را گسترش داد، با شهرنشینی، آموزش عمومی و مهمتر از همه، رسانههای ارتباط جمعی مثل رادیو، تلویزیون و در عصر ما، انفجار اطلاعات رایانهای. وقتی انسانها در گذر زمان به گفتوشنود با هم میپردازند، کمکم بر تفکر یکدیگر تاثیر میگذارند. بدینشکل احساس میکنند که نامعقول یا شیطانیخواندن ارزشها و اعتقادات دیگری، کاری مشکلتر از پیش شده است.
دلیل دیگری که میتوان برای این امر برشمرد، گذر انسان از جبر به اختیار و انتخاب است. مثلا یک انسان غارنشین را تصور کنیم که با مسئلهی پوشش مواجه شدهاست. احتمالا تنها راهکار موجود برای او استفاده از برگ درختان دردسترسش است! حال همین مسئله را درمورد فردی امروزی در نظر بگیریم؛ باید تصمیم بگیرد چه شلواری بپوشد؟ با کدام پیراهن؟ و... .
البته همین فرد هم اگر غیرعادی نباشد، احتمالا هرگز به ذهنش نخواهد رسید که عریان از خانه بیرون برود! یعنی در عصر امروز هم، اموری نهادینهشده وجود دارند که همچنان بدیهی بهنظر میرسند و نیاز به تصمیم ندارند. اما کاری که مدرنیته کرده، کاهش نسبت این امور است. و یک نمونه از آن هم دین است. امروزه شاید بهتر باشد برای توصیف تعلق دینی افراد از واژهی سلیقه استفاده کنیم: سلیقهی دینی. این واژه به دو مفهوم اشاره دارد، یکی انتخابیبودن و دیگری بیثباتبودن.
بازگردیم به نظریهی سکولاریزاسیون. اشتباه این نظریه در این پیشفرض بود که در میان انتخابهای موجود، پیروزی به احتمال بیشتری با نظام سکولار خواهدبود، اما حقیقت آن است که انتخاب افراد به همان اندازه میتواند دینی هم باشد.
سخن آخر
این تکثر در دین چالشی بزرگ برای جوامع انسانی است، ولی جامعهی مدرن نشان داده است که قادر به حل این مسئله است و تسامح، کلید حل این مشکل. اما تکثر نه تنها بر دین بلکه بر اخلاق و ارزشهایی که بنیاد اخلاق هستند هم تاثیر میگذارد. کنارآمدن با این مسئله در مقایسه با دین دشوارتر است.
اگر من یک شیعه باشم با نگاهی خالی از هرگونه اشتباه به ائمه و همسایهام یک سُنی با نگاهی کمتر مقدسگرایانه، هردویمان وقتی به درجهی خاصی از تسامح رسیدیم، مشکل چندانی برای کنارآمدن با یکدیگر نخواهیم داشت. اما اگر با انبوهی از هنجارهای اخلاقی مواجه شویم چه طور؟ مثلا، آیا مدارس اروپایی باید درخواست مسلمانان را برای جداسازی دختران و پسران در زنگهای ورزش بپذیرند؟ و یا جامعهای که بخش بزرگی از آن سقط جنین را حق زنان و بخش بزرگ دیگریاش هم آن را قتل کودک میپندارند چه باید بکند؟ آیا من با همسایهام که فکر میکنم قاتل است و یا حامی قتل میتوانم بهراحتی کنار بیایم؟ امروزه تکثرگرایی در اخلاق، چالشهای عمیقتری نسبت به تکثرگرایی در دین ایجاد میکند [۱].
مراجع:
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.