طاهرهسادات موسوی/ دانشجوی دورهی کارشناسی ارشد رشتهی فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین
فلسفه برای کودکان و نوجوانان یکی از شاخههای مهم در فلسفه به شمار میآید و توجه و تاکید بر آموزش و یادگیری خلاقانه در آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
متیو لیپمن استاد دانشگاه مونتکلیر در سال 1970 طرح فلسفه برای کودکان را بیان میکند و برنامهاش از طرف یونسکو تقدیر میشود، پس از او افراد مختلفی به گسترش این برنامه پرداختند که عدهای از آنها روشهایی متفاوت از لیپمن را برای اجرای فلسفه برای کودکان و نوجوانان درپیش گرفتند.
فیلیپ کم که خود از فعالان فلسفه برای کودکان و نوجوانان در استرالیا است در مقالهی «تفسیر نقش آموزشی فلسفه متیو لیپمن» تحولات قرن بیستم را از جمله عوامل تاثیرگذار در شکلگیری فلسفه برای کودکان و نوجوانان میداند، همچنین تفکر خلاق و مراقبتی در کنار تفکر انتقادی، از مواردی هستند که در در برنامهی فبک مورد توجه قرار میگیرند.
داستانهایی که قابلیت بحثکردن را داشته باشند و معلمانی که نقش هادی را به عهده دارند یکی از عناصر مهم در اجرای برنامهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان میباشد، کتاب داستان، راهنمای آموزش برای معلم، گذراندن دورهای توسط معلم برای نحوهی هدایت بحث فلسفی ازجمله شرایط اجرای برنامه فبک است، معلمان در برنامهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان نقش هادی را در بحثها به عهده دارند و به جای اینکه یکطرفه همهچیز را آموزش دهند و کودکان شنوندهي صرف باشند، به عنوان هادی بحثهای کودکان را هدایت میکنند.
لیپمن از اصطلاح مامایی عقلانی استفاده میکند:
«تلاش ما زمانی موفق دانسته خواهد شد که آموزش و پرورش به مثابهی مامایی عقلانی نه فقط در مواردی خاص بلکه در همهی زمینهها فراگیر شود». (فلسفه برای کودکان و نوجوانان، سعید ناجی، 1383)
زبان در برنامهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان در قالب تاکید و استفاده از آثار زبانی مانند داستان نمود پیدا میکند. عنصر اجتماعیبودن زبان و یادگیری نیز در قالب حلقههای کندوکاو و فعالیت گروهی نمایان میشود که در برنامهی فبک از اهمیت ویژهای برخوردار است. کودکان و نوجوانان با گردهمآمدن در حلقههای کندوکاو و به اشتراکگذاشتن آرا و نظرات خود در جمع است که به فهم نظرات دیگران میرسند و همچنین زمینهی فهم نظرات و اندیشههای خود توسط دیگران را فراهم میآورند و از طریق این به اشتراک گذاشتن میتوانند به فهم واضح تری دست یابند.
کودک، فلسفه و آموزش
در تبیین پایههای نظری فلسفه برای کودکان لیپمن، پرداختن به اصول فلسفی و آموزشی فبک که مبتنی بر پراگماتیسم آمریکایی است و همچنین مسائل آموزشی احتمالی در اندیشهي لیپمن دارای اهمیت است، در این راستا افکار جان دیوئی، جرج هربرت مید و همچنین لیو ویگوتسکی روانشناس روسی قابلطرح است که خود لیپمن نیز از آنها نام برده است.
تفکرات جان دیوئی بر مفیدبودن فلسفه در زندگی عملی انسان تمرکز دارد و با فطرت پایهای آگاهی انسان، رشد عقلی و از این رو با آرمان اجتماع دموکراتیک پیوند دارد. موضوع فلسفه برای کودکان به عنوان تلاشی برای اندیشیدن در آموزش مورد بررسی قرار گرفته است و و بر مبنای آن میتوان به ترویج معقولبودن و دموکراسی کمک کرد، باید توجه داشت که در یک جامعهی دموکراتیک کودکان نیز دارای حق تفکر هستند.
طبق نظر لیپمن تقویت استدلالورزی و احکام اخلاقی بشر باید در مدارس آموخته شود و این امر فرصتی فراهم میآورد تا فلسفه و آموزش را به هم پیوند داد. بهکارگیری فلسفه در کلاس درس بهعنوان روش و محتوای آموزشی مطرح است، لیپمن سعی کرد فلسفه را به گونهای که برای کودکان قابل درک باشه به نمایش دربیاورد، برای به کار بردن تفلسف در کلاس درس، اجتماعپژوهی بهعنوان پارادایم جدید آموزشی برای آموزش استاندارد مطرح میشود، درواقع برای او نقش آموزش در کنار فلسفه مهم است. و از این رو سعی دارد بهوسیلهی تفلسف با کودکان در کلاس درس در قالب اجتماعپژوهی، اندیشیدن چند بعدی را آموزش دهد.
استفاده از منابع موجود در تاریخ ادبیات نه تنها گنجینهی کهن ادبیات فارسی را از انزوا خارج میکند بلکه نسل جدید را با تفکر و کتابخوانی آشتی میدهد.
تبدیل کلاس درس به اجتماعپژوهی؛ یعنی انجام فلسفه بهعنوان پژوهش دیالوگی و مشترک. از این طریق اندیشهی چند بعدی تشویق شده و تجربهی تربیتی فراگیری فراهم میشود که توسط زبان و اندیشهی کودکان شکل میگیرد؛ لیپمن به این ایده بهعنوان تلاشی برای نشاندادن موضوعاتی که حس کنجکاوی کودکان را در یک روش مفید به کمک فلسفه برآورده میکند اشاره میکند. نقش معلم این است که بحثهای فلسفی را در یک پژوهش دیالوگی هدایت کند، معلم باید یک فضای دوستانه برقرار کند؛ سوالات سنتی فلسفی نیز در کلاس پرسیده میشود. باید توجه داشت که یک معلم فلسفی با اینکه به دانایی اهمیت میدهد اما یقین را منتقل نمیکند و با پرسش با شاگردانش مواجه میشود، درواقع کار معلم با تفلسف پیوند دارد و دانشآموزان را تشویق میکند تا بهصورت آموزشی با مسائل مواجه شوند.
باتوجه به اهمیت داستان و ارائهی مفاهیم مختلف از طریق آن میتوان از ادبیات کهن ایرانی برای آموزش به این روش بهره برد. در ادبیات ایران بهویژه آثاری همچون گلستان و بوستان سعدی، کتابهای مولانا، خیام و حتی شاهنامه و همچنین در آثار نویسندگان و شاعران معاصر مفاهیم زیادی وجود دارد که در روند آموزش مغفول مانده و فراموش شدهاند، با بهرهبردن از این آثار میتوان مضامینی همچون دوستی، محبت، ارتباط اجتماعی و مفاهیم انسانی را به کودکان و نوجوانان منتقل کرد.
متاسفانه در سیستم آموزش ما آنطور که باید و شاید به ادبیات توجه نشده، عناوین درسی موجود نیز بیشتر بر مبنای حافظهمحوری استوار است و اصل مفاهیم و مضامین موجود در این منابع به دانشآموزان منتقل نمیشود. میتوان از پتانسیل این گنج فراموششده در راستای آموزش خلاقانهی فبک بهره برد.
در این راستا ابتدا لازم است مفاهیم موجود در منابع ادبیات فارسی شناسایی و دستهبندی شوند، در مرحلهي بعدی باید این مضامین به داستانهایی که قابل استفاده برای کودکان و نوجوانان بوده تدوین شود؛ همچنین این داستانها باید به شیوهای چالش برانگیز بوده و شرایط ایجاد سوال و دغدغهی ذهنی را دارا باشد.
گلستان سعدی یکی از منابع غنی برای ایجاد محتوا در راستای آموزش خلاقانه است؛ این کتاب کهن در تاریخ ادبیات دارای هشت باب شامل در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تاثیر تربیت و در آداب صحبت است و هر یک از این ابواب سرشار از نکات ناب آموزشی است. مشابه چنین مطالبی در بوستان سعدی نیز وجود دارد، در این کتاب عناوینی از جمله عدل و تدبیر، احسان، عشق و مستی، تواضع، رضا، قناعت، تربیت سایر مطالبی از این دست دیده میشود. بهطور مشابه در اشعار سایر شاعران نیز مضامینی به کار برده میشود که آموختن و بهکارگیری آنها در زندگی به داشتن دنیای بهتر کمک میکند، با ارائهي این مطالب در کلاس درس و کندوکاو گروهی و فردی دربارهی آنها میتوان به اعتلای کیفیت زندگی و نهادینهشدن تامل کمک کرد. استفاده از منابع موجود در تاریخ ادبیات نه تنها گنجینهی کهن ادبیات فارسی را از انزوا خارج میکند بلکه نسل جدید را با تفکر و کتابخوانی آشتی میدهد. درواقع امروزه شاهد این هستیم که ادبیات فارسی ضمن اینکه از جایگاه اصلی خود در سیستم آموزشی محروم شده است در سایهی گسترش فضای مجازی تفسیرهای نادرست و کارشناسینشدهای از آن برای مخاطب ارائه میشود، همچنین باتوجه به ذات فضای مجازی افراد بیشتر به سمت کوتاه خوانی و مطالب ساده میل پیدا کردهاند و از آنجایی که نوع ادبیات فارسی را در مواردی سخت میپندارند از گرایش به سمت آن دوری میکنند. میتوان گفت توجه به ادبیات فارسی و گنجاندن آن در سیستم آموزش، علاوه بر تاثیرگذاری بر شخصیت فکری و فرهنگی افراد روح دوبارهای به این آثار میدمد.
تلاش ما زمانی موفق دانسته خواهد شد که آموزش و پرورش به مثابهی مامایی عقلانی نه فقط در مواردی خاص بلکه در همهی زمینهها فراگیر شود.
مراجع:
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.