ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۴ دقیقه·۷ سال پیش

اخلاق و آزادی

محمدمهدی حداد محمدآبادی/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف

در مورد اخلاق مباحث فراوانی وجود دارد، اخلاق چیست؟ پای‌بندی به اخلاق چه دلیلی دارد؟ چه رفتاری اخلاقی و چه رفتاری غیراخلاقی است؟ فعلا از این سوالات گذر می‌کنم و به این می‌پردازم که ارتباط اخلاق و آزادی چیست و چگونه می‌توان به آن‌ها دست‌یافت.

آزادی، زمینه‌ی‌ رسیدن به جامعه‌ی اخلاقی

اخلاق برای انسانی تعریف می‌شود که آزادی انتخاب داشته باشد، کسی که مجبور به انجام رفتاری باشد دیگر تعریف عمل اخلاقی یا غیراخلاقی برای آن بی‌معنی است. اخلاق چون ریسمانی است که انسان آزاد به دست و پای خود می‌بندد تا دیگران به او اعتماد کنند و بستری برای زندگی اجتماعی فراهم شود. عوامل فراوانی وجود دارند که آزادی انسان را محدود می‌کنند، محدودیت‌های زیستی، کمبود‌های اقتصادی و فشار اجتماعی و... و همین‌طور به گفته‌ی انیشتین ترس، طمع و حماقت. با این انبوه پیش‌زمینه‌های محدودکننده‌ی آزادی، بعید است انسان برای رعایت اخلاق از این آزادی‌های حداقلی خود هم چشم بپوشد. بنابرین احتمالا برای اخلاقی‌ترکردن رفتارهای انسان ها باید جامعه‌ای آزاد و بارفاه برای خود فراهم کنند. جایی که آزادی نباشد اخلاق هم نیست و برای اخلاقی‌تر کردن جامعه باید هر چه بیش‌تر در جهت آزادی و حق انتخاب انسان‌ها تلاش کنیم.

میزان آزادی در جامعه تا حد زیادی به حاکمیت آن جامعه برمی‌گردد و آنچه مهم است نگرش حکومت است و نه نام آن. جمهوری خلق کره و جمهوری خلق چین با یدک کشیدن نام جمهوری، به مراتب بیشتر از دانمارک و سوئد که جزو نظام های سلطنتی هستند آزادی‌های فردی را محدود می‌کنند. در واقع مهم این است که حاکمیت خود را «ولی» بداند یا «وکیل» مردم. نگرش ولایتی به حاکمیت اجازه می‌دهد برای مردم تصمیم‌ بگیرد و آزادی و حریم فردی آن‌ها را محدود کند، در حالی که در نگرش وکالتی، حاکمان موظفند خواسته‌های مردم را محقق کنند و مانع افراد و نهادهایی شوند که می‌خواهند آزادی مردم را محدود کنند. اشکال دیگر ساختار های ولایتی اینجاست که حاکمان حکومت را حق خود می‌دانند و چنین اجازه‌ای به خود می‌دهند که آزادی شهروندان را محدود کنند و حتی در صورتی که شهروندان موافق ادامه‌ی حضور آنان نباشند نیز به حاکمیت خود ادامه می‌دهند و از ابزار قدرت برای وادار کردن شهروندان به تحمل خود استفاده می‌کنند. در نتیجه یک چرخه‌ی معیوب تشکیل می‌شود که از یک سو محدودکردن آزادی افراد، آن‌ها را غیراخلاقی بار می‌آورد و از سوی دیگر در جامعه‌ی غیر اخلاقی، نیاز برای وجود قدرت برای حفظ امنیت افزون می‌گردد و هرکس از ابزار قدرت برای محدود کردن آزادی دیگران بهره می‌گیرد. بنابرین چنین جامعه‌ای با شتابی زیاد به سمت غیراخلاقی شدن پیش‌ می‌رود.

در این شرایط چاره‌ای باقی نمی‌ماند جز این که به مبارزه با ساختارهای محدودکننده‌ی آزادی بپردازیم. اما مشکل اساسی در این مبارزات این است که طی این مبارزات با افراد و نهادهایی رو در رو می‌شویم که پای‌بند به اخلاق نیستند و در نتیجه از ابتکار عمل و قدرتی بیشتر برخوردارند. در اینجا اگر مبارزان بخواهند اخلاقی عمل کنند با محدودیت گزینه‌ها مواجه می‌شوند در موضع ضعف قرار می‌گیرند. از سوی دیگر اگر بخواهند خود را به چارچوب های اخلاقی مقید نکنند به سرعت تبدیل به همان موجوداتی می‌شوند که با آن‌ها در حال نبرد هستند. نیچه می‌گوید:«در مبارزه با هیولا مراقب باشید خود به هیولا مبدل نشوید.»

انقلابیونی که به این موضوع توجه نداشته‌اند به سرعت خود تبدیل به همان هیولاها شده‌اند. لنین، استالین، رابرت موگابه و فیدل کاسترو از جمله همین انقلابیون هستند که پس از پیروزی در مقابل حکومت ظالم، خود نیز شیوه‌ی حکومت آن‌ها را تکرار کردند.

اخلاق مبارزه

در مسیر مبارزه، آزادی‌خواهان با دوراهی‌هایی مواجه می‌شوند که باید بین پای‌بندی یا زیر پاگذاشتن اخلاق یکی را انتخاب کنند. بنابرین باید تعریفی از عمل اخلاقی در این زمان‌ها داشته باشیم.

- نحوه‌ی مدیریت توده‌ها:

در یک مبارزه، برگ برنده با کسانی‌ست که بتوانند توده‌هایی را که از ابتدا جهت‌گیری مشخصی نسبت به مسئله ندارند به خود جذب کنند. دو راه برای این کار وجود دارد، آگاه‌سازی یا فریب‌کاری. فریب‌کاری با سوار شدن بر سه‌گانه ضعف توده‌ها یعنی ترس، طمع و حماقت. طبیعی‌ست کسانی که از عوام‌فریبی دوری کنند شانس کمتری برای پیروزی بر رقیب دارند.

- یقین در برابر یقین‌گریزی:

سقراط شکْ محوری را معادل عقلانیت می‌دانست. هر چه افراد یقین بیشتری داشته باشند احتمال دست به عمل‌شدن آن‌ها بیشتر می‌شود. بنابرین یکی از ابزارهای نهادهای ضد آزادی این است که با بمباران اطلاعاتی و مسدود کردن جریان آزاد اطلاعات و پنهان‌کردن ضعف‌ها و عدم قطعیت‌های خود طرف‌دارا‌نشان را به یقین برسانند. یقین نقطه‌ی مقابل نقد است و احتمال اشتباه‌کردن را افزایش و احتمال تصحیح را کاهش می‌دهد. لذا، یقین بخشی خود عمل غیراخلاقی است که نتیجه‌ی آن هم گسترش اعمال غیراخلاقی است. مبارزان اخلاق‌مدار از اسطوره‌سازی، تقدس و بت‌تراشی دوری می‌کنند و این مزیت رقابتی را به رقیب واگذار می‌کنند.

- در نظر گرفتن حق ویژه برای خود:

داشتن حق ویژه در مقابل «آزادی‌خواهی در روش» دو راهی دیگریست که در مسیر مبارزه وجود دارد. آیا مبارزان بابت وظیفه‌ای که به دوش گرفته‌اند دارای این حق ویژه می‌شوند که برای دیگران تصمیم بگیرند یا خیر؟ از آن‌جا که آزادی‌خواهی، یک روش است برای رسیدن به آزادی نمی‌توان از روش سرکوب‌گرانه بهره جست. بسیاری از آزادی‌خواهان که بعد ها خود تبدیل به دیکتاتور شدند، از همین دوراهی دچار انحراف شدند و برای خود حق تعیین تکلیف برای دیگران را در نظر گرفتند. رعایت اخلاق در این‌جا هم محدودیت‌هایی برای آزادی‌خواهان به همراه می‌آورد.

حال این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند که «آیا چنین مبارزه‌ی اخلاق‌مدارانه‌ای، شانسی برای پیروزی دارد؟!»

این نوشتار برگزیده‌ایست از کتاب «اخلاق و آزادی» نوشته‌ی محمدرضا سرگلزایی

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

آزادیاخلاقانقلابیونچینفیدل کاسترو
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید