مهریار علوی/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی نفت دانشگاه صنعتی شریف
اگر بحثهای اقتصادی را دنبال میکنید احتمالا تا به حال اصطلاح دولت رفاه به گوشتان خورده است. دولت رفاه، دولتی است که نقش اساسی در حفظ و ارتقای شهروندان بر مبنای برابری فرصتها و توزیع برابر ثروت و مسئولیتهای اجتماعی دارد، یا به عبارت دیگر حکومتی است که در آن دولت به عنوان نگهبانی برای شهروندان خود است تا فرصت برابر و امکان ارتقای یکسانی داشته باشند. دولت رفاه با انتقال وجه از دولت به مردم به صورت یک سری خدمات اجتماعی نظیر خدمات درمانی و آموزش و ... یا به صورت انتقال مستقیم نظیر بیمهی عمر و بیمهی بیکاری و ... رفاه را به جامعه تزریق میکند. این وجه از طریق مالیات تامین میشود و به نوعی توزیع دوبارهی منابع است و میتوان آن را نوعی از «اقتصاد مختلط» در نظر گرفت. اقتصاد مختلط نظامی اقتصادی است که از مخلوطی از هر دو نظام بازار آزاد و مداخلهگر اقتصادی تشکیل شده است. سیستم مالیاتی دولت رفاه به گونهای است که با گرفتن مالیات بیشتر از قشر مرفه به صورت نرخ تصاعدی باعث کاهش اختلاف طبقاتی ناشی از نظام سرمایهداری میشود. اصلیترین ویژگی دولت رفاه وجود بیمههای اجتماعی است که در اکثر کشورهای پیشرفته (مانند بیمهی ملی در بریتانیا و بیمهی سلامت کانادا) رایج است. همچنین دولت رفاه معمولا خدماتی را برای دسترسی شهروندانش به مسکن و آموزش فراهم میکند. جامعهشناس بریتانیایی تی.اچ مارشال دو اصل اساسی دولت رفاه را تامین خدمات رفاهی برای تضمین بقا در شرایط بازار آزاد و وجود دموکراسی عنوان میکند، دولتی که مردم علاوه بر حقوق سیاسی و مدنی، حقوق اجتماعی نیز داشته باشند. پیدایش دولت رفاه را میتوان نتیجهی رکود اقتصادی و بحران بزرگ دههی 1930 دانست. گرچه بعضی پژوهشگران معتقدند این الگو قبلا هم مورد استفاده قرار گرفته است، مثلا در دههی 1880 بیسمارک صدراعظم آلمان برای جلوگیری از استقبال تودههای کارگری از حزب سوسیالیست و حفظ حمایت طبقهی کارگر از امپراطوری آلمان و ترس از آنچه در پاریس رخ داد (قیام کمون پاریس 1870) با استفاده از بودجهی نظامی به بازنشستگان حقوق پرداخت کرد و بیمههای مراقبت پزشکی را به کار گرفت، یا مثلا در دههی 1890 در نیوزلند به سالمندان حقوق پرداخت میشد. در خلال وقوع رکود اقتصادی و بحران بزرگ دههی 1930 دولت رفاه به عنوان راه حل سومی برای درامانماندن از دو مسیر افراطی کمونیسم و سرمایهداری به حساب میآمد، بنابراین با وجود این که در شکلگیری دولت رفاه قطعا از الگوی حکومت سوسیالیستی استفاده شده است ولی هدف اصلی این دولتها جلوگیری از پیوستن مردم به جنبشهای انقلابی و سوسیالیستها بود. لازم به ذکر است که برخلاف آمریکا که اجرای برنامهی دولت رفاه موجب تقویت تولیدکنندگان شد در اروپا این طرحها منجر به حمایت از مصرفکننده و ارائهی خدمات رفاهی شد. امروزه کشورهای سوسیال دموکرات اسکاندیناوی نظیر سوئد، ایسلند، فنلاند و نروژ سردمداران دولت رفاه مدرن هستند.
دولت رفاه در کشورهای جهان سوم به دلیل فقدان ساختار دموکراتیک به معنای واقعی خود شکل نگرفت و به پوپولیسم گرایید.
اندرسون اقتصاددان دانمارکی دولت رفاه را به سه مدل تقسیم میکند: نخست، مدل سوسیال دموکرات که ریشه در جهانگرایی دارد و مزایا و خدمات گستردهای را از گهواره تا گور برای شهروندان فراهم میکند و اتکای فرد و خانواده به بازار را محدود میکند. این مدل به نوعی «سیاست در مقابل بازار» تلقی میشود، مثالی از این کشورها سوئد، فنلاند، دانمارک، نروژ و هلند است. دوم، مدل مسیحی دموکرات (محافظه کار) که تاکید بر عدم تمرکز و طرحهای بیمه اجتماعی است. مثالی از این کشورها بلژیک، اتریش، آلمان، فرانسه و اسپانیا است. سوم، مدل لیبرالیسم که بر پایهی بازار آزاد و بخش خصوصی استوار است که نقش دولت محدودتر و فقط در تامین نیازهای اساسی است؛ مثالی از این کشورها کانادا، سوئیس، ژاپن و استرالیا است. طرفداران مدل بازار آزاد محض اصلیترین منتقدین دولت رفاه هستند، آن ها معتقدند که دولت رفاه باعث میشود که انگیزهی شهروندان کاهش یابد و درنتیجه کارایی نیز کاهش یابد. نقد دیگری که وارد میشود این است که مالیات زیاد برای تولیدکنندگان باعث کاهش سرمایهگذاری در این کشورها میشود. همچنین آنها معتقدند افزایش حجم دولت در این کشورها میتواند باعث کاهش رشد اقتصادی شود. با وجود همهی این انتقادها بدیهی است که پیدایش دولت رفاه گام بزرگی در راستای کاهش فقر و اختلاف طبقاتی بود. برای مثال با رویکارآمدن دولت رفاه در سوئد در سالهای 1960 تا 1990 فقر مطلق از 23.7 درصد به 5.8 درصد، در نروژ از 9.2 درصد به 1.7 درصد و در هلند از 22.1 درصد به 7.3 درصد کاهش یافت. همچنین اگر به لیستی که موسسه تحقیقاتی لگاتوم در سال 2017 از شاخص رفاه در کشورها تهیه کرده نگاهی بکنیم میبینیم که ده کشور اول این لیست (به ترتیب نروژ، نیوزلند، فنلاند، سوئیس، سوئد، هلند، دانمارک، کانادا و استرالیا و بریتانیا) همگی دارای دولتهایی هستند که برنامههای گستردهای برای رفاه شهروندان خود دارند. در عرصهی سیاست کنونی بحث بهکارگیری یا عدم بهکارگیری طرحهای رفاهی توسط دولت، جزو داغترین بحثها بین سیاستگذاران است. لایحهی مراقبتهای مقرون به صرفه در آمریکا (اوباماکر) مثال خوبی از این قبیل مباحثات است. باراک اوباما رییس جمهور سابق آمریکا در طول هشت سال ریاست خود نهایت سعی خود را برای تصویب و پیادهسازی این لایحه کرد، براساس این لایحه دولت یارانهای را به شرکتهای بیمه پرداخت میکرد تا اقشار کمدرآمد را بیمه کنند. با اجرای این لایحه بیست میلیون نفر از جمله سه میلیون سیاهپوست و چهار میلیون مکزیکی بیمه شدند. با روی کار آمدن ترامپ، او فرمان لغو این لایحه را امضا کرد که با کمک لابی شرکتهای بیمه و اکثریت جمهوریخواه مجلس سنا و کنگره این لایحه ملغی شد و کنار گذاشتهشد. در پایان لازم است یادآوری کنیم دولت رفاه تحت هر شرایطی به صرف تامین پارهای خدمات رفاهی تشکیل نمیشود. همان طور که قبلا گفتیم دو اصل اساسی دولت رفاه تامین خدمات رفاهی برای تضمین بقا در شرایط اقتصاد آزاد و وجود دولت دموکراتیک است. بنابراین شکلگیری آن نیازمند ساختارهای اقتصادی سیاسی مشخص است که اساسا در کشورهای صنعتی دارای نظام اقتصادی آزاد یافت میشود به همین دلیل دولت رفاه در کشورهای جهان سوم به دلیل فقدان ساختار دموکراتیک به معنای واقعی خود شکل نگرفت و به پوپولیسم گرایید.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.