ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

حق مردن؟

نگاهی کوتاه به فلسفه‌ی مرگ آسان و دلایل مخالفت جامعه

علیرضا جعفراسماعیلی/ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مهندسی و علم مواد دانشگاه صنعتی شریف

بیماری لو-گهریک1 به عارضه‌ای گفته می‌شود که نورون‌های حرکتی، دستگاه عصبی مرکزی و به طور کلی اختیار بدن از دست بیمار خارج می‌شود و او به تدریج در بازه‌ای معمولا دو تا سه ساله، حتی توانایی بلع را هم از دست می‌دهد و باید درد و رنجی باورنکردنی را تا هنگام مرگ تجربه کند. سرطان در مرحله‌ی آخر خود به قدری برای بیمار دردآور استکه بیشترین میزان مجاز داروی آرام‌بخش هم کوچکترین تسکینی بر درد بیمار نیست و او روزهای پایانی زندگی‌اش را باید با دردی وصف‌ناپذیر سپری کند. پارکینسون2 پس از چند سال با پیشروی خود بیمار را فلج کامل می‌کند و او ممکن است حتی با آب دهان خودش خفه شود. این‌ها تنها مثال‌های انگشت‌شماری از هزاران بیماری لاعلاج و رنج‌آور است که بیمار را تا لحظه‌ی مرگ با دردی کشنده همراه می‌کنند اما نمی‌کشند.

در مقابل، مفهومی به نام «مرگ آسان» وجود دارد. کلمه‌ای که در زبان انگلیسی Euthanasia گفته می‌شود و در زبان یونانی به‌معنی «مرگِ خوب» است؛ دراصطلاح، شرایطی است که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش به صورت طبیعی و آرام بمیرد. روشی که در آن بیمار اول از همه از رنج رهایی پیدا می‌کند و به روشی شایسته و باوقار (آن‌طور که شایسته‌یهر انسانی است) از دنیا می‌رود. در این روش، بیمار به کمک پزشک و پس از اطمینان‌حاصل‌کردن از لاعلاج بودن بیماری و فزونی درد، با رضایت قلبی خود و خانواده‌اش با استفاده از دوز بالایی از دارویی آرام‌بخش یا محلول‌هایی خاص به طور یک‌باره و بدون درد به استقبال مرگ می‌رود. روشی که البته در تمام کشورهای دنیا (به جز شش کشور) و تمام ادیان نهی شده و غیرقانونی است. از نظر قانونی، بسیاری این ‌کار را مساوی با خودکشی می‌دانند و از نظر دینی نیز زندگی، هدیه‌ای از جانب خداست و باید تا لحظه‌ی آخر از آن محافظت کرد.

باید درنظر داشت که مرگ ‌آسان و خودکشی و قتل با یکدیگر تفاوت‌های بنیادینی دارند؛ مرگ ‌آسان برای کسانی است که نه‌تنها خودشان، که پزشکان هم علاجی برای دردشان ندارند و آن‌ها محکوم به یک زندگی پر از مشقت هستند. در واقع برای آن‌ها زندگی‌کردن، دردی است که مرگ را برایشان به یک خواسته تبدیل می‌کند. حال آنکه موردهای خودکشی غالبا از بیماری‌های روحی مثل افسردگی نشأت می‌گیرد که با نظارت پزشک به آسانی قابل پیشگیری است و بیمار پس از بهبودی می‌تواند به راحتی به زندگی خود ادامه دهد. درواقع اینجا بحث کیفیت زندگی مطرح می‌شود؛ هنگامی که شخصی مبتلا به سرطان می‌شود، به مرحله‌ی نهایی می‌رسد و از دست پزشکان و داروها هم کاری برای کاهش درد ساخته نیست، در واقع اصلا کیفیت و زندگی‌ای وجود ندارد و می‌توان گفت بیمار تا قبل از مرگ تجربه‌ای بدتر از آن‌را تجربه می‌کند: زندگی با درد. آرتور شوپنهاور3، فیلسوف آلمانی، هم دراین‌باره در مقاله‌ای بیان کرده است که: «زندگی درواقع، معیاری از یک کیفیت است که اگر به حد نهایی خود برسد سعادت و اگر به حد کمینه‌ی خود برسد مرگ درونی را برای فرد به همراه دارد و تنها ترس از مرگ است که این مرگ درونی را به مرگ بیرونی تبدیل نمی‌کند.»

حق مردن به ‌نظر یکی از بنیادی‌ترین اختیارات هر انسان در زندگی است. به نظر می‌رسد یک انسان بالغ و هوشیار و درسلامت عقلی باید این اختیار را داشته باشد که بین زندگی در عذاب دائمی و مرگ خودش انتخاب نهایی را بکند.

این امکان هم وجود دارد که دلیل این مخالفت، ترس ذاتی انسان‌ها از مرگ باشد. ارنست بکر4، انسان‌شناس آمریکایی، در مقاله‌ای از خود بیان می‌کند: «ترس از مرگ، از ذات انسان سرچشمه می‌گیرد و همین ترس از مرگ مانع آن می‌شود تا دست به انجام بسیاری از کارها بزنیم و در واقع تا لحظه‌ی آخر سعی می‌کنیم آن‌را انکار کنیم». در این موضوع، حق مردن به‌ نظر یکی از بنیادی‌ترین اختیارات هر انسان در زندگی است. به نظر می‌رسد یک انسان بالغ و هوشیار و درسلامت عقلی باید این اختیار را داشته باشد که بین زندگی در عذاب دائمی و مرگ خودش انتخاب نهایی را بکند؛ اما این موضوع در جامعه اصلا پذیرفته‌شده نیست و به شدت این ایده پس زده می‌شود. در باب چرایی این ماجرا فرانسیس بیکن5، فیلسوف انگلیسی، معتقد است که: «انسان‌ها از مرگ می‌هراسند؛ همچون کودکان که از تاریکی می‌ترسند و این ترس با داستان‌های خیالی و توهمات آنها فزونی یافته است.» و در جای دیگر بیان می‌کند: «آداب انسان‌ها در هنگام مرگ باعث می‌شود که نمایش مرگ از خود مرگ، ترسناک‌تر جلوه کند و این ترس را افزایش دهد» [1]. همین ترس غیرمنطقی از مرگ باعث می‌شود تا مردم جامعه، خود را در جایگاه تصمیم‌گیرنده به جای فرد قرار دهند درحالی که کوچک‌ترین درکی از شرایط او ندارند.

دکتر جک کوارکیان یکی از جنجالی‌ترین طرفداران مرگ ‌آسان بود که کارش حتی به دادگاه هم کشیده شد. فیلم You don’t know jack روایت زندگی او و دادگاهی است که او را به 25 سال حبس به جرم قتل درجه دو متهم کرد. او به 130 بیمار کمک کرد تا مرگ ‌آسان داشته باشند.
دکتر جک کوارکیان یکی از جنجالی‌ترین طرفداران مرگ ‌آسان بود که کارش حتی به دادگاه هم کشیده شد. فیلم You don’t know jack روایت زندگی او و دادگاهی است که او را به 25 سال حبس به جرم قتل درجه دو متهم کرد. او به 130 بیمار کمک کرد تا مرگ ‌آسان داشته باشند.



جک کوارکیان6 یکی از نخستین پزشکان در آمریکا بود که به طبابت مرگ آسان پرداخت. او به بیش از صدوسی بیمار در رنج کمک کرد تا مرگ راحت و باوقاری طبق خواسته‌ی خود و خانواده‌شان داشته باشند. از نظراو دلیل عدم پذیرش این روش توسط جامعه، ناآگاهی و تعصبات دینی افراد بود. «هنگامی که اولین بار جراحی قلب انجام شد مردم آن را مخالف خواسته‌ی خدا می‌دانستند و شدیدا علیه آن تظاهرات می‌کردند. الان چه‌طور؟» دلیل جامعه‌شناسانه‌ی دیگر از نظر او ناآگاهی مردم از شرایط بود. «در زمان نازی‌ها آن‌ها مردم را تا مرز گرسنگی و درد می‌بردند ولی نمی‌کشتند. آن‌ها برای مرگ التماس می‌کردند ولی نازی‌ها فقط آن‌ها را شکنجه می‌کردند. بعضی بیماری‌ها کار مشابه را انجام می‌دهند و اگر ما هم فقط نگاه کنیم، پس فرقمان با نازی‌ها در چیست؟»درکنار این‌ها البته این دیدگاه وجود دارد که سوال کلی از مردن و مرگ شامل سوالات ریزی در زمینه های مختلف می‌شود که ما باید به عنوان یک اجتماع درباره‌ی آن تصمیم بگیریم؛ اما زیگموند فروید7 در مقاله‌ای از خود عنوان کرده‌ است که: «ما مرگ را چیزی پست‌تر از آنچه که هست می‌پنداریم و آیا بهتر نیست که به مرگ، در واقعیت و در اندیشه‌هایمان، جایگاهی بدهیم که سزاوار آن است، و کمی بیشتر به اهمیت نگرش ناخودآگاه به مرگ تن بدهیم؛ به نگرشی که تا کنون چنان به دقت آن ‌را سرکوب کرده‌ایم»؟ در واقع آن دیدگاه زمانی ارزش می‌یابد که دیدگاه بی‌طرفانه در هر دو مقوله‌ی مرگ و زندگی وجود داشته ‌باشد وبه مرگ به عنوانی پدیده‌ای پست‌تر نگریسته ‌نشود.


پارکینسون پس از چند سال با پیشروی خود بیمار را فلج کامل می‌کند و او ممکن است حتی با آب دهان خودش خفه شود. این‌ تنها مثالی از هزاران بیماری است که بیمار را تا لحظه‌ی مرگ با دردی کشنده همراه می‌کنند اما نمی‌کشند.

در مقابل البته تفکری وجود دارد که به دلایل متعدد، مخالف مرگ ‌آسان است. اول از همه این‌که بسیاری معتقدند تا لحظه‌ی آخر نباید ناامید شد و همواره باید به معجزه ایمان داشت؛ زندگی هدیه‌ای است که باید تا لحظه‌یآخر از آن نگهداری کرد. دوم این‌که این روش، راه‌های بسیاری را برای سوءاستفاده بازمی‌کند؛ با نبود سازوکاری مشخص و قانون مناسب، راه رابرای هر گونه سهل‌انگاری و اشتباه فراهم می‌کند. پیشرفت‌های علم پزشکی احتمالا دچار افت می‌شوند و تلاش کمتری برای یافت درمان بیماری‌ها انجام می‌شود و... . همچنین ممکن است که این ‌کار از هدف اصلی خود فاصله بگیرد و تبدیل به قتل‌های سفارشی و خودکشی‌هایی شود که با درمان به راحتی قابل پیشگیری بوده‌اند [2]
سوییس، کانادا، کلمبیا، هلند، لوکزامبورگ و بلژیک تنها کشورهایی هستند که در آن‌ها فلسفه‌ی مرگ‌ آسان به صورت قانونی پذیرفته شده‌است [3]. دلیل غیرقانونی‌بودن آن در سایر کشور عمدتا این است که «هیچ‌کس حق ندارد بگوید چه کسی بمیرد یا زنده بماند». اما آیا واقعا چنین است؟ حتی خود بیمار هم حق چنین اظهارنظری ندارد؟ طبق قانون اگر بیمار در کما یا بی‌هوش باشد و امیدی به بهبودی نباشد، سایر اعضای خانواده می‌توانند درباره مرگ او تصمیم بگیرند و او را از درد و رنج رهایی بخشند؛ حال چه دلیلی وجود دارد که خود بیمار، در هوشیاری و سلامت عقلی نتواند انتخاب مشابهی داشته باشد؟ شاید این موضوع از این دیدگاه روان‌شناسی نشأت بگیرد که انسان‌ها غالبا تمایل به کنترل‌کردن محیط اطرفشان دارند و تلاش دارند تا جای ممکن قدرت خود را در کنترل شرایط به رخ بکشند. شاید همین دلیل باعث می‌شود تا ما سعی کنیم خود را جای دیگری قرار دهیم و به جای او تصمیم بگیریم درحالی که متغیرهای زندگی او در زندگی ما جایی ندارد.

مراجع:

  • مرگ (مجموعه‌ مقالات)، مجموعه نویسندگان، فصل‌نامه ارغنون
  • اتانازی؛ مرگ راحت، قتل و یا خودکشی؟!، خبرگزاری تابناک
  • Euthanasia and assisted dying rates are soaring. But where are they legal?، نیکولا دیویس، نشریه Guardian، 2018
  • فیلم مستند تو جک را نمی‌شناسی، بری لوینسن

پاورقی‌ها:

(1): Amyotrophic lateral sclerosis (ALS) or Lou Gehrig's disease

(2): Parkinson disease

(3): Arthur Schopenhauer

(4): Ernest Becker

(5): Francis Bacon

(6): Jack Kevorkian

(7): Sigmund Freud

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

دردترس از مرگکیفیت زندگی
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید