عباس پشتوان/ دانشجوی مقطع کارشناسی رشتهی مهندسی نفت دانشگاه صنعتی شریف
واژههایی چون علم اسلامی و اسلامیکردن دانشگاه، به گوش ما دانشجویان آشنا هستند. معمولاً با شنیدن این کلمات، مسائلی مثل تلاش برای حاکمکردن نوع خاصی از تفکر در دانشگاه، تغییر سرفصلهای درسی رشتههای علوم انسانی و تفکیک جنسیتی کلاسهای درس به ذهن متبادر میشود. مسئلهی ما در این مقاله اما، محدود به مسائل خاص ایران نیست. باید به یاد داشته باشیم که بحث علم دینی و به طور خاص علم اسلامی، محدود به ایران نیست و چهرههای فراوانی چون نقیب العطاس و فاروقی در دیگر کشورها روی این موضوع کار میکنند. مسئله این است که آیا میتوان پسوند دینی برای علم قائل شد؟ فرآیند رشد علم فرآیندی جهانی است یا میتواند به شکل بومی یا دینی درآید؟ این بحث در سالهای اخیر توسط چهرههایی چون مهدی گلشنی، خسرو باقری، رضا داوری اردکانی، رضا منصوری و ... مورد بررسی قرار گرفته است.
مسئله از یک گزارهی مهم شروع میشود: پژوهشگران با ذهن خالی سراغ مسائل نمیروند. دانشمندان و علمپیشگان، به شدت وابسته به پیشفرضهای خود هستند و در روند کار علمی خود از آنها تاثیر میپذیرند. پیشفرضهایی که ماهیت متافیزیکی، فلسفی و هستیشناختی دارند و به طور کلی میتوان آنها را معرفت غیرعلمی نامید. این معرفتهای غیرعلمی، میتوانند منجر به جهتدهی پژوهنده شوند. به طور مثال، دکترگلشنی معتقد است تلاشهای پروفسورعبدالسلام برای وحدتبخشیدن بین نیروهای هستهای ضعیف و الکترومغناطیس، تحت تاثیر نگاه توحیدی او به جهان بوده است. یا بسیاری از فیزیکدانان دیگرمانند هایزنبرگ و دیراک، ویژگیهایی غیرعلمی برای نظریهها قائل بودهاند که در صورت عدم وجود این ویژگیها در یک تئوری، آن را نامعتبر میدانستهاند. مثلاً هایزنبرگ سادگی تئوری را شرط صحیحبودن آن میدانسته و دیراک به زیبایی ریاضیات در یک نظریهی فیزیکی معتقد بوده. ویژگیهایی که به وضوح سلیقهای هستند.
با این مقدمه، اکثر مدافعان علم دینی چنین تجویز میکنند: حال که تاثیر پیشفرضها تا این حد قوی است، باید به سمت اسلامیکردن آنها رفت. به تعبیر دکتر خسرو باقری، از مدافعان علوم انسانی اسلامی، بینشهای اسلامی را میتوان به عنوان مفروضات در نظر گرفت و علوم اجتماعی و روانشناسی را در سایهی آنها شکل داد. به طور خلاصه، هدف مدافعان علم دینی، افزودن نوعی چاشنی دینی به علم مدرن است که آن را تبدیل به علم اسلامی کند. دکتر گلشنی همچنین معتقد است در سایهی جهانبینی توحیدی، موفقیتهای علم مدرن بهتر فهمیده میشود. اگرچه این دو در محدودهی دینیکردن علوم نظرات متفاوتی دارند، روش تجویزی آنها یکسان است: اسلامیکردن پیش فرضها و ابتنای آنها بر جهانبینی توحیدی
برای پاسخ به این مدعا، باید در مفهوم علم مدرن تاملی دوباره کرد. علم مدرن -از گالیله به بعد- ادعای متافیزیکی ندارد. در فرایند تولید علم، تحت منطقی مشخص از پدیدهی مورد نظر یک مدل میسازید و آن را در بوتهی سنجش و آزمایش قرار میدهید. اگر مدل کارایی مطلوب داشت و پدیده را به درستی توضیح داد، جزئی از مخزن علم جهانی میشود و اگر نسبتی با پدیدهی واقعی نداشت، نامش هر چه باشد، علم نیست. علم مدرن حتی ادعایی برای کشف حقیقت یا ماهیت عالم ندارد. پس معیار این است که مدل ساختهشده، بسته به اینکه به کدام حوزه تعلق دارد، از طبیعت یا جامعه پاسخ مطلوب بگیرد و پدیدهها را توجیه کند. این مدلها و نتایج آنها هستند که در صورت صحت، علمی محسوب میشوند. خواه پژوهشگر مربوطه مسلمان، مسیحی، آتئیست یا ... باشد. همانطور که کارهای علمی نیوتن، امروز جزئی از علم محسوب میشوند اما هیچگونه پسوند مسیحی والهیاتی با خود ندارند. همهی دانشمندان به طور یکسان میتوانند در فرایند علم مشارکت داشته باشند. اگر چه پیشفرضهایدانشمندان میتواند آنها را در فرآیند ارائهی یک مدل جهتدهی کند، اما پس از ارائهی مدل، دیگر کسی با پیشفرضهای مولف دست و پنجه نرم نمیکند. این که در فرآیند کار علمی چه عواملی بر پژوهشگر تاثیر گذاشتهاند، مربوط به امور روانی اوست و در محدودهی علم نمیگنجد. به طور خلاصه داور نهایی علم مدرن، تجربه است و ادعاهای متافیزیکی در آن جایی ندارند.
علم مدرن -از گالیله به بعد- ادعای متافیزیکی ندارد. به طور خلاصه داور نهایی علم مدرن، تجربه است.
از طرفی، سوال مهمی در برابر مدافعان علم اسلامی قرار دارد: مبناقرارگرفتن پیشفرضهای معرفتی، قرار است منتج به چه نتیجهای شوند؟ فرض کنیم یک کیهانشناس مسلمان، مدلی از تحول عالم ارائه دهد که معتقد است بر مبنای جهانبینی اسلامی شکل گرفته. اگر این مدل با دادههای رصدی همخوانی نداشته باشد و از قضا مدل یک کیهانشناس خداناباور با دادهها مطابقت داشته باشد، تکلیف چیست؟ اسلامیبودن تئوری نادرست، منجر به رجحان آن بر تئوری درست میشود؟ این چه شیوهای است که با پررنگکردن نقش پیشفرضها، به دنبال محدودکردن خرد و کانالیزهکردن مسیر اکتشاف علمی است؟
ایراد دیگری که از طرف دکتر گلشنی به علم مدرن وارد میشود، سوء استفاده از علم برای آسیبرساندن به بشریت است. ایشان معتقدند علم مدرن با فراهمکردن زمینهی تولید سلاحهای کشتار جمعی و تخریب محیط زیست، به جامعهی بشری ضربه زده. راه حل این مشکل نیز از دید ایشان، اسلامیکردن علم است که امکان سواستفاده از علم را به حداقل میرساند.
پاسخ واضح است: بهکارگیری علم در جوامع و توسط حکومتها، متفاوت از تعریف علم است. نمیتوان به این دلیل که برخی کشورها از نتایج علمی برای ساخت بمب اتم یا ضربهزدن به محیط زیست استفاده کرده اند، علم مدرن را بد دانست. سوء استفاده کردن از نتایج علم توسط عدهای نابخرد، چگونه میتواند لزوم اسلامیشدن آن را نتیجه دهد؟
در نهایت، به نظر میرسدعلم اسلامی، یک آرزوی مذهبی بدون برنامهای جزئی و مشخص است. گذشته از همهی نقدهایی که مطرح شد، مشکل عمده این است که برای پیشبرد این گفتمان در سطح عملیاتی و به صورت دولتی هزینه میشود و در آن، زبان عامل بر زبان ناظرغلبه دارد. اگر قرار است پروژهای به نام علم اسلامی دنبال شود، باید از طریق کارهای اختیاری دپارتمانی و دروندانشگاهی پیگیری شود نه از طریق بخشنامههای حکومتی. بهانهی تاسیس علم اسلامی، نباید تبدیل به ابزاری برای کنترل ایدئولوژیک علم و نهادهای علمی شود.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.