حسامالدین میرجلیلی/ دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف
ساعت 6:20 صبح است. نسیم صبحگاهی ملایمی میوزد. و در این ساعت از روز 23م اکتبر سال 1983 آتش جنگ داخلی لبنان حداقل در بیروت افسانهای کمی آرام گرفته است. سربازان آمریکایی به سان دیگر مردم در مقر تفنگداران آمریکایی بیروت آرمیدهاند. از ابتدای خیابان صدایی قوت میگیرد. دو کامیون با سرعتی فزاینده در حال حرکت هستند. کمی عجیب مینماید. نعرهی کامیونهامدام آزاردهندهتر میشود و هر چه به انتهای خیابان نزدیکتر میشوند به سرعتشان افزوده میگردد. انگار قصدی برای توقف ندارند. و ناگهان صدای غرش موتور کامیونها جای خود را به انفجاری مهیب میدهد. انگار دیگر مردم بیروت باید از رختخوابهایشان برخیزند. 241 نظامی آمریکایی، 58 نظامی فرانسوی، شش غیرنظامی و دو رانندهی کامیون کشته شدهاند. مثل این که کامیونها باری غیرمعمول داشتهاند: 9500 کیلوگرم مواد منفجره.
«حافظ اسد» بالاخره در سال 1971 به ریاست جمهوری عربی سوریه رسید. او این مقام را با چندین کودتا به دست آورده بود. در سال 1963 در کودتای حزب بعث شرکت داشت و پس از این کودتا به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد. در سال 1966 او و دوستانش علیه رقیبانشان در حزب کودتایی شکل دادند که در نهایت توانستند «صالح جدید» را به قدرت برسانند. اسد در دوران صالح جدید ردای وزارت دفاع را به تن کرد. اما به همین حد از قدرت اکتفا نکرد و با کودتایی دیگر جدید را خلع قدرت نمود و تا سال 2000 میلادی به شیوهای کاملا دموکراتیک! رییس جمهور سوریه و صاحب بلامنازع قدرت باقی ماند. صاحبنظران حکومت سیسالهی حافظ اسد را بر سه پایهی دیکتاتوری نظامی، حکومت تک حزبی و کیش شخصیت میدانند. دیکتاتوری نظامی که اوج خود را در کشتار (بخوانید سرکوب!) هفدههزار نفری غیرنظامیان و به زعم اسد مخالفان در شهر «حما» به نمایش میگذارد. اما اسد برای بقای قدرتش تنها به سرکوب و کشتار اکتفا نکرد. بالاخره باید مردم سوریه میدانستند چه رییسجمهور دلسوز و مدبری بر آنها حکم میراند. از این رو تمام شهرهای سوریه پر شدند از مجسمهها، سردیسها، نقاشیها و پوسترهایی که هر یک به نوعی نمایانگر این بودند که حافظ اسد در حال نجات مردم سوریه است. امری که در علم سیاست موسوم به «کیش شخصیت» است.
همزمان با سالهای نخست به قدرت رسیدن حافظ اسد، آن طرف جهان، در ینگهی دنیا، آمریکا، «هنری کیسینجر» (Henry Kissinger) وزیر امور خارجهی دولت «ریچارد نیکسون» (Richard Nixon) است. کسینجر کارنامهی درخشانی از خود در عرصهی دیپلماسی به نمایش گذاشته بود. آخرینش جایزهی صلح نوبل مشترکی بود که به خاطر تلاشهایش برای حل مشکل «جنگ ویتنام» و برقراری صلح میان دو ویتنام لایق دریافتش شناخته شده بود. اما این آخرین ماموریت کسینجر نبود. در آن سالها مسئلهی فلسطین برای اعراب مانند امروز بیاهمیت نبود. در صدر رهبران کشورهای عربی حافظ اسد قرار داشت. کسی که کشورش در همسایگی اسرائیل قرار داشت. برای کیسینجر حداقل جدیترین رقیب در این مسئله اسد بود. او میدانست که اسد از حمایتهای شوروی بیبهره نیست. باید اقدامی انجام میشد. کیسینجر سال 1975 به سوریه، به دیدار حافظ اسد رفت.
در آن سالها مذاکرات برای دستیابی به پیمان صلح در سرزمین اشغالشدهی فلسطین در جریان بود. اما حافظ اسد رهبر نوپای سوریه و البته حامی اصلی فلسطینیان از حصول پیمان صلحی که از حقوق تضییعشدهی فلسطینیان دفاع کند اطمینانی نداشت. در پیمان صلح مدنظر او به فلسطینیان اجازهی بازگشت به سرزمینشان داده شده بود. فلسطینیانی که دهها هزار تن از آنان در اردوگاههایی در سوریه، اردن و لبنان دور از وطن اصلیشان روزگار میگذراندند. او اندیشهی اتحاد دوبارهی دنیای عرب را در سر میپرورانید و پیمان صلح دلخواه او این اتحاد را تقویت مینمود. کیسینجر برای جلب اطمینان اسد به سوریه رفت. او این اطمینان را به اسد داد که مذاکرات صلح برای انعقاد پیمانی که حقوق همهی طرفین را احقاق کند در جریان است. در حالی که به صورت جداگانه در مذاکراتی با مصر، که آن زمان «محمد انورالسادات» رییس جمهور آن بود، آنان را قانع نمود که پیمانی با اسرائیل به امضا برسانند. توافقی که بنیانی بود برای پیمان صلحی بزرگتر به نام «قرارداد کمپ دیوید». حافظ اسد به نیرنگ هنری کیسینجر پی برد. اما دیگر دیر شده بود. دربارهی دیدارهای بعدی این دو با یکدیگر، هنری کیسینجر میگوید: «در حالی که اسد به شدت خشمگین بود خطاب به من گفت: «این اقدام تو شیاطین را در زیر پوست جهان عرب رها خواهد ساخت.»». خبرنگاری بریتانیایی که حافظ اسد را میشناخت مینویسد: «اسد دیگر به آینده خوشبین نبود و اعتمادی به آن نداشت. آن چه جای آنها را گرفته بود، فردی خشمگین بود که تنها به انتقام میاندیشید».
سال 1981 «رونالد ریگان» (Ronald Reagan) به ریاست جمهوری ایالات متحدهی آمریکا میرسد. بر خلاف دیدگاه عملگرایانهی هنری کیسینجر، ریگان رسالتی اخلاقی را برای آمریکا و مردم آمریکا تعریف نمود. آمریکا و مردمانی که به جنگ بدیهای دنیا برای ساختن جهانی بهتر میروند. بدیهایی که شاید بخشی از آن را هنری کیسینجر در زیر پوست جهان عرب رها ساخته بود. اسد همچنان به انتقام میاندیشید. گرچه شش سال از فریب کیسینجر میگذشت. جنگ ایران و عراق آغاز شده بود. انقلاب ایران و نزدیکی آرای رهبران دو کشور پیرامون مسئلهی فلسطین، سوریه و ایران را به دو متحد نزدیک بدل ساخته بود. از جنگ ایران و عراق اخباری عجیب به گوش میرسید. این که عدهای از ایرانیان برای بازکردن مسیرهای مینگذاریشده جانفشانی کرده و خود را به روی مینها میاندازند تا همرزمانشان به عملیات ادامه دهند. این جانفشانی در جهان امروز بیبدیل بود. به نظر میرسید این امر شاید برایاسد جرقهی ایدهای خطرناک بود. حمله به مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت به سال 1983 حیرت جهانیان را از این رو برانگیخت که این شکل از جانفشانی به عملیاتهای تروریستی ورود پیدا کرده بود. پدیدهای به نام «عملیات انتحاری» یا «بمب انسانی» که فرد ضارب خود را وسیلهای برای آسیب به دشمن قرار میدهد. آمریکاییها بهتزده شده بودند. رونالد ریگان باید طبق باورش به جنگ با بدیها میرفت. اما چهار ماه بعد ریگان بر خلاف باورهایش نیروهای آمریکایی را از لبنان خارج نمود. این پیروزی بس بزرگ برای اسد و متحدانش بود. به نظر میرسید شیاطین زیر پوست جهان عرب در حال رهاشدن بودند. جورج شولتز (George P. Shultz)، وزیر امور خارجهی آمریکا در آن دوره، دربارهی این حادثه میگوید: «با واقعیت پیچیدهای روبرو شده بودیم که ما را فلج کرده بود».
27 دسامبر سال 1985، دو حملهی تروریستی به فرودگاههای رم و وین صورت گرفت. حملات تروریستی که نوزده قربانی از جمله پنج آمریکایی را در پی داشت. این حمله و حمله به مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت، سبب شد تا فشار فزایندهای از سوی افکار عمومی به رونالد ریگان وارد شود. اما واقعیت پیچیدهتر و سختتر از آن بود که کسی بخواهد با آن مواجه شود. رونالد ریگان در یک سخنرانی اعلام کرد که سرهنگ معمر قذافی، رییس کشور لیبی، پشت پردهی این حملات بوده است. در حالی که تحقیقات مراکز امنیتی کشورهای اروپایی هیچ دخالتی از سوی لیبی را نشان نمیدادند و شواهد از حمایتهای سوریه حکایت داشت، اما دولت آمریکا به نقش اساسی دولت لیبی در این حملات و حتی برخی حملات تروریستی پیشین اذعان داشت. اما نکتهی عجیبتر آن بود که با وجود نبود شواهدی مبنی بر دخالت لیبی در این حملات تروریستی، معمر قذافی نه تنها این اتهامات را رد نکرد، بلکه پس از آن آمریکا و اروپا را به حملات تروریستی بیشتری تهدید نمود.
«معمر محمد ابومنیار» معروف به «سرهنگ معمر محمد قذافی» روز نخست سپتامبر سال 1969 با کودتایی در لیبی به قدرت رسید. در دوران حکمرانیاش کشورش را با مبانی مرکبی از سوسیالیسم و اسلام اداره مینمود. مبانی که به صورت مبسوطتری در کتابی به نام «کتاب سبز» به رشتهی تحریر در آمده بود. قذافی به دنبال تشکیل کشوری به نام «ایالات متحدهی آفریقا» و اتحاد کشورهای آفریقایی بود. ایدههای بلندپروازانهی او و جوانبودنش او را به فرد حاشیهای در میان کشورهای آفریقایی و عربی تبدیل کرده بود. طرح اتهامات چنین بزرگی از سوی آمریکا علیه او فرصت مناسبی بود برای جلب توجه دیگران به سوی خود. او خود را «انقلابی جهانی» معرفی کرد که برای رهایی همهی انسانها تلاش میکند. قذافی در اقدامی عجیب از طریق ارتباط ماهوارهای به صورت زنده با جمعیت عظیمی از سیاهپوستان آمریکایی مسلمان صحبت کرد. او در این دیدار ویدیویی به آنان وعده داد که در جنگشان با سفیدپوستان آمریکایی از آنان حمایت تسلیحاتی خواهد نمود! وی در اقدامی دیگر جمعی از دانشمندان اروپایی را برای توسعهی برنامهی موشکی که به زعم خودش جهت کاوشهای فضایی لیبی بود، دعوت نمود. چندی بعد حملهی تروریستی دیگری در دیسکویی در شهر برلین صورت گرفت که در آن یک سرباز آمریکایی کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند. «آژانس امنیت ملی» آمریکا (NSA) بلافاصله اعلام کرد که قذافی در پشت پردهی این حمله قرار دارد. اگر چه این بار تردیدهایی نه از سوی اروپا بلکه در بدنهی دولت آمریکا دربارهی این اتهام وجود داشت، تردیدهای پیرامون واقعیبودن این حملهی تروریستی. اما این تردیدها اهمیتی نداشت. افکار عمومی قانع شده بود که شرور بزرگ معمر قذافی است. ریگان به پنتاگون دستور داد تا چند نقطه از لیبی از جملهی خانهی سرهنگ قذافی بمباران شود. اکنون معادله حل شده بود. آمریکا به جنگ با بدیها رفته بود، مردم خشنود شده بودند، صلح برقرار شده بود. اما به نظر میرسید هنوز هم شیاطین در زیر پوست جهان عرب در جریانند.
ایدهی نوشتار فوق از مستندی به نام «هنجارسازی بیش از اندازه» (HyperNormalization) محصول سال 2016 میلادی «بنگاه خبرپراکنی بریتانیا» گرفته شده است.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.