ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

سرمایه‌داری ‌پست‌مدرن

امپراتوری اثر آنتونیو نگری

محمدرضا حیدری/ فارغ التحصیل رشته‌ی کامپیوتر دانشگاه تهران

ریحانه باعزم/ دانشجوی دوره‌ی دکترا رشته‌ی جامعه‌شناسی فرهنگی دانشگاه علوم تحقیقات

با از بین رفتن کانون قدرت و مرکزیت اقتدار دوران جدیدی در عرصه‌ی جهانی شکل گرفت. دورانی که با ‌پست‌مدرنیسم اعلان موجودیت کرد. در این زمانه‌هرگونه کلان روایتی مرجعیت خود را از دست داده است و دیگر کلیتی باقی نمانده که دارای وحدتی یکپارچه باشد. بشریت همچنین در این دوره تکنولوژی‌زده و کامپیوتریزه‌شده است. شبح لیوتار۱ نه تنها در اروپا که بر کل گستره‌ی هستی می‌گردد و هر ساختار ثابتی را می‌گسلد و می‌بلعد. در این عصر تمامی شالوده‌ها دائماً جابه‌جا می‌شوند و انعطاف می‌یابند و هر محتوایی خوراک فکری هر شاکله‌ای می‌شود. هر چیزی به محض آن که شکل گرفت متلاشی می‌شود و هر تعریفی با تعریفی دیگر جایگزین می‌شود و وانموده، جای حقیقت را پر کرده است و گویا نمود جای ذات نشسته است. در این عصر تحریف واقعیت جای واقعیت را گرفته است و به گونه‌ای از مخاطبانش دلبری می‌کند که گویا خود وارث حقیقی واقعیت است. عصری که می‌توان آن را «امپراتوری» نامید.

آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست پست مدرن، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه پاریس و دانشگاه پادو در رم.
آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست پست مدرن، مدرس علوم سیاسی در دانشگاه پاریس و دانشگاه پادو در رم.

در عصر امپراتوری مرزها و سرحدات ثابت از بین رفته‌اند و جهان را شالوده‌ای ژله‌ای (بی‌ثباتی) نمایندگی می‌کند. ساختاری انعطاف‌‌پذیر و کلیتی که واژه‌ی تغییر، مخرج مشترک تمامی صورت‌های متنوع آن است. امروز دیگر نمی‌توان از قدرتی متمرکز حرف زد که حاکمی با اقتدار آن را رهبری می‌کند. عصر قلمروهای یکپارچه دیرگاهی است که پایان ‌یافته و دولت-ملت‌ها دیر زمانی است که تاریخ انقضایشان فرا رسیده است. سلسله مراتب‌ها انعطاف‌پذیر و هویت‌ها چند تباره شده‌اند و شبکه‌ی هزارتویی از مناسبات شکل گرفته که دیگر نمی‌توان منطق عملکردشان را با محاسبات ریاضی و نمودارهای کمی مشخص نمود. هیچ گونه تمایزی در کار نیست و طبقه‌بندی‌ها از بین رفته‌اند. سرمایه از کارخانه‌ها رخت بر بسته است و بر ارتباطات شبکه‌ای متمرکز شده است و در جریان پیچیده‌ای قرار گرفته است که حتی امپراتوری‌ها هم نمی‌دانند انباشت ثروتشان از کجا آمده است. امروز به جای «فتیشیسم (بت‌وارگی) کالا» مارکس می‌توان بت‌واره‌های ارتباطی و شبکه‌های زنجیره‌ای تولید را مطرح کرد که سطح تولید خود را تنها در اقتصاد نشان نمی‌دهند بلکه تولیدات خود را در عرصه‌های دیگر وارد کرده‌اند. تولید دیگر صرفاً کارکرد اقتصادی ندارد بلکه همه‌ی عرصه‌ها جولانگاه تولید‌هستند و هیچ مکانی نیست که تماماً از تاثیرات تولیدهای متنوع سرمایه در امان باشد. در این زمانه کالاها دیگر صرفاً وجهی اقتصادی ندارند بلکه آموزش، دانشگاه، مدرسه، پادگان، تیمارستان، آسایشگاه و... همه جلوه‌های دیگری ازتولید را در خود گنجانده‌اند. امروز دیگر نه با فرهنگ که با صنعت فرهنگ‌سازی مواجهه هستیم که هر لحظه بیشتر ‌پست‌مدرنیسم را به آغوش می‌کشد و از گرمای وجودش به حیات خود ادامه می‌دهد. ما امروز با تولید بدن‌ها سروکارداریم. پرورش و مدیریت سوبژه‌هایی که رام می‌شوند بدون آنکه بدانند چه چیزی و چه کسی سوبژکتیویته‌ی آن ها را به یغما برده است. تولید بر زیست انسان‌ها استیلا یافته است. تولیدها دیگر زیست- سیاسی شده‌اند. این تولید همه‌ی مکان‌ها را فرا گرفته است و در چنین تولیدی امر اقتصادی، امر سیاسی، امر اجتماعی و امر فرهنگی در هم تنیده‌اند. تولید امروزی تولید زندگی اجتماعی است. امپراتوری را می‌توان سرمایه‌داری پست‌مدرنیستی نامید که تمامی مرزها را حذف می‌کند و همه‌ی فضاها در آن به گونه‌ای ادغام می‌شود که اساساً امکان هرگونه تفکیکی محال است. امپراتوری یک جور حکمرانی بدون حکومت است؛ گونه‌ای سوبژکتیویته‌ی جمعی بدون سوژه است. ما دیگر نه صرفاً با تعیّن‌های چندگانه که با تار عنکبوتی مواجهیم که چنان در هم پیچیده شده است که هیچ تحلیل‌گری را توان تحلیل نیست. گونه‌ای از جریانات و نیروهایی که فضاهای اجتماعی را دائماً فرم می‌دهند و از فرم می‌اندازند؛ می‌سازند و نابود می‌کنند و این کار را کاملاً به صورت آگاهانه انجام نمی‌دهند. امپراتوری به اراده‌ی خویش به وجود نیامده است و فرآیند شکل‌گیری خود را با تدبیر خود تعیین نکرده است. تولید امپراتوری تولید ناخودآگاه پست‌مدرن است. گونه‌ای ناخودآگاه جمعی که در شکل‌گیری این لویاتان۲بی‌سر سهیم بود. تولید فضاهای جدید توسط این ناخودآگاه جمعی با مرگ دولت- ملت‌ها همراه بود. تمامی سیستم‌های محلی و غیر ادغامی در دقیقه‌هایی خاص بخشی از ناخودآگاه غول پیکر امپراتوری شدند و هویت‌های تکه‌پاره‌ی خود را در آن باز یافتند. هویت‌هایی که از پیشااجتماعی بودن گسسته بودند و در ساختاری بی‌شکل هضم شده بودند. در امپراتوری امر محلی به همگانیت عینی تبدیل می‌شود.

در فضای سیال امپرتوری، هیچ مکان قدرتی وجود ندارد- امپراتوری همه جا هست و هیچ جا نیست. امپراتوری یک ناکجا یا درواقع یک نامکان است.

خصوصی بودن هر جریانی و هر هویتی رویای استقلال خود را از دست داده است و جوهره اصلی خود را از هم گسسته یافته است. گرد باد امپراتوری هر سوبژه جدا افتاده‌ای را به درون خود می‌کشد و دائماً در حرکت چرخشی خود می‌گرداند. جنبش‌های محلی برای امپراتوری بربرهای جدیدی‌اند که باید توسط پلیس همه‌‌جاحاضر امپراتوری رام شوند. پلیسی که نه معرف یک قدرت انضباطی بلکه برسازنده‌ی جامعه‌ای کنترلی است. زیر چتر امپراتوری زیستن یعنی متمدن بودن و هرگونه منفیتی (عصیانی ) در مقابل امپراتوری رویکردی شورشی است که برای امپراتوری خطر آفرین است. هر صدای مخالفی توسط تریبون‌های امپراتوری خودی می‌شود و با آن تخت نرد بازی می‌کند. هر سوبژه‌ی مخالفی پیشاپیش به باخت خود باور پیدا کرده است و دگر بودگی و دگرسانی‌ها همسان و یکنواخت شده‌اند. «دیگری» در امپراتوری صرفاً وجهی نمایشی پیدا کرده است و نقش اپوزوسیون را بازی می‌کند. همه چیز گویا با «جامعه ی نمایش گی دوبور» بیش‌تر ‌پست‌مدرنیزه می‌شود. دقیقاً همان لحظه‌ای که سوبژه‌های خودمختار وانمود می‌کنند که از مقابل دوربین امپراتوری با سرعت فرار می‌کنند تا مبادا تصویرشان گرفته شود به بهترین شکل خود را به دوربین نشان می‌دهند. امپراتوری مخالفان خود را حذف نمی‌کند بلکه به دنبال ادغام آن‌ها و فربه‌کردن خود است. پلیسی که در امپراتوری موجودیت یافته است همه‌ چیز را در بر می‌گیرد. وضعیت کلی مردم و جزئی‌ترین مناسبات زندگی‌شان زیر سایه‌ی مدیریت کنترلی پلیس است. امروز دیگر پلیس صرفاً یک قوه‌ی قهریه مدرن نیست بلکه سراسربینی است که ‌پست‌مدرن‌ترین شکل ‌ممکن را به خود گرفته است. امپراتوری به هیچ منطقه‌ی جغرافیایی خاص تقدم و برتری نمی‌دهد بلکه مجموعه‌ای از فضاهای متکثری است که تولید و بلافاصله از بین می‌روند. فضاهای امپراتوری دائماً در تحرک‌اند. در امپراتوری، دیالکتیک مدرن امر خصوصی و امر عمومی از بین رفته است. فضاهای عمومی معنای واقعی خود را از دست داده‌اند. دیگر نمی‌توان حوزه عمومی را یک « بیرون» برای حوزه خصوصی قلمداد کرد. هیچ مکانی واجد یک موجودیت بیرونی نیست و هیچ فضایی تماماً در یک حوزه‌ی خاص قرار نگرفته است. امر عمومی خصوصی شده است و بالعکس. سیاست مکان خود را از دست داده است و ‌پست‌مدرنیسم سیاست ناب را به شکل‌های مصنوعی و مواضع غیر رادیکال تبدیل کرده است. نتیجه تمامی رویکردهای ‌پست‌مدرنیستی نحیف شدن امر سیاسی است. سیاست دیگر واقعی نیست. پس از مرگ خدا، مرگ انسان و مرگ زندگی، مرگ سیاست هم فرا رسیده است. پایان تضادها، پایان سیاست را رقم زده است. بازار جهانی تعامل را جای تضاد نشانده است و با فربه کردن اقتصاد، سیاست را به جزایر فراموش شده و بناهای متروکه تبعید کرده است. آنتاگونیسم‌ها (تضادهای آشتی‌ناپذیر) دیگر بی‌معنا شده‌اند و آگونیسم‌ها (تضاد‌های آشتی‌پذیر) بیش‌تر به شهربازی کودکان شبیه شده‌اند. دیگر حتی تراژدی‌ها خصلتی کمیک پیدا کرده‌اند و با روی سیاه برای امپراتوری طنز پردازی می‌کنند. امپراتوری سیال و بی‌شکل است و سرشار از نیروهای نامنظم و انباشت ناپذیری که دائماً در حرکت‌اند. امپراتوری فاقد هرگونه مرز است و فاقد هرگونه فضای مشخص و هر آنچه دورش حصار بکشد. حاکمیت امپراتوری نه بر حول یک تضاد مرکزی بلکه بر سرتاسر شبکه‌های انعطاف‌پذیر تضادهای خرد سامان یافته است. خرده سیاست جای سیاست تام را گرفته است و زیست سیاست جای سیاست ناب را اشغال کرده است. سازمان امپراتوری یک ناسازه‌ی در هم و برهم است. ناسازه‌های جامعه‌ی امپراتوری بی‌مکان‌اند. ناسازه‌ها همه‌ جا هستند. مشخصه‌ی امپراتوری سیالیت فرم است. امپراتوری ناخالص و چند تباره است. امپراتوری مبتنی بر بی‌ثباتی خویش است. تضاد دیالکتیکی مدرن به مدیریت چند تبارگی‌های ‌پست‌مدرن تبدیل شده است. امروز ما از مکان حاکمیت مدرن به نامکان امپراتوری ‌پست‌مدرن گذر کرده‌ایم. از فضای مرکزی تولید به فضاهای در هم شکسته‌ای که دائماً ابژه‌هایی در آن صورت‌بندی و صورت زدایی می‌شوند.« در دنیای معاصر پیکره‌ی فضایی تغییر کرده است» بهره‌کشی در امپراتوری هیچ فضای معینی ندارد. امروز اعمال سلطه از طریق شبکه‌های ارتباطی صورت می‌گیرد. تمامی رویکردهای سلطه‌ی هنجاری بر ابژه‌ها اعتبار خود را از دست داده‌اند. « در فضای سیال امپراتوری، هیچ مکان قدرتی وجود ندارد- امپراتوری همه جا هست و هیچ جا نیست. امپراتوری یک ناکجا یا درواقع یک نامکان است». « نمی‌توان دانست آینده آبستن چه چیزی است» آنتونیو نگری

پاورقی:

1- نویسنده فرانسوی که از پیشگامان فلسفهٔ پست‌مدرن در جهان به‌شمار می‌رود.

2- هیولای افسانه‌ای که اسم آن در کتاب ایوب باب چهل و چهل‌ویک آمده است.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

امپراتوریپست‌مدرنآنتونیو نگریآینده
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید