
اندیشمندان سیاهی که به مبارزه با سیاست تجانس فرهنگی امپراتوری فرانسه برخاستند
پویا تقی بکلو، کارشناسی، زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه تهران
بعد از تقلای قدرتهای اروپای برای تصاحب هر چه بیشتر خاک آفریقا در اواخر قرن نوزدهم و سرکوب مقاومت اولیه بومیان، مسئلهی جدیدی در صحنهی سیاسی کشورهایی چون فرانسه مطرح شده بود؛ مسئلهی ماهیت شهروندی بومیان که غالباً سیاهپوست و غیرمسیحی بودند. جواب نظام سیاسی مبهم بود؛ طبق قانون شهروندی وقت فرانسه، امتیازات و وظایف شهروندی ساکنان مستعمرات فرانسه، فارغ از نژاد، مذهب و جغرافیا، تنها مشروط به پذیرش «فرهنگ فرانسوی» بود؛ این ابهام، برای فرمانداران مستعمراتی و سیاستمداران فرانسوی فرصتی بود تا به میل خود، پوشیده یا آشکارا سیاستهای تبعیضآمیزی در مناطق تحت سیطره خود اعمال کنند. جوانان تحصیلکرده بومی در چنین بستری بود که جنبشی فکریادبی و اعتراضی شکل دادند.
در آن سوی اقیانوس اطلس، شاعرانی هم ظهور پیدا کرده بودند که حساسیت به نابرابری و تبعیض علیه سیاهپوستان ایالات متحده، درونمایه اصلی کارشان شده بود. شاعران عصر رنسانس مثل هارلم(1)، لنگستون هیوز(2) و کلود مککِی(3) منبع الهام جوانانِ سیاه پاریسی شدند که در سال 1931، نشریه بازبینی دنیای سیاه(4) را کلید زدند که جامعه هدف آن، اندیشمندان اهل کاراییب و آفریقا بود. سه شاعر سیاهپوست جوان از دل این جامعهی در حال رشد اندیشمندان پاریسی شکوفا شدند. اِمه سزر(5) در سال ۱۹۳۲ میلادی در کنار تحصیلات عالی ادبی، نشریهای را به نام «دانشجوی سیاه»(6) منتشر کرد و در آن برای نخستین بار نویسندگان سیاهپوست میتوانستند شیوههای نگارش ادبیات سنتی را مورد نقد و بررسی قرار دهند.
سزر در شعر حماسی خودش «دفتر بازگشت به زادبوم»(7)، اولین کسی بود که از عبارت سیاهوارگی(نگریتود(8)) استفاده کرد و اعلان داشت: « سیاهوارگی من سنگی نیست که بر هیاهوی روز پرتاب میشود» بلکه سیاهوارگیاش « بر جسم داغِ خاک ریشه دوانده است».[1]
سزر به همراه لئوپولد سدار سنگور(8) و لیون داما(9)، سه ستون اصلی جنبش نگریتود را تشکیل دادند که محصول مشترکشان، نشریهی دانشجوی سیاه بود که در آن آثار و ایدههای انقلابی خود را نشر میدادند.
آنها به همراه سایر همراهان خود سعی کردند تا فرهنگ از دسته رفتهٔ سیاهان آفریقایی پیش از استعمار را بازیابی کنند و آن را در مقابل فرهنگ اروپایی بگذارند تا در نهایت علیه استعمار و نژادپرستی بایستند. شعر سرودند، داستان نوشتند و محافلی را برگزار کردند و اینگونه مبارزه را ادامه دادند تا به جهانیان بقبولانند که سیاهان نژاد پستتر از اروپاییان نیستند. ادعای دیگر آنها این بود که آفریقاییها نسبت به اروپائیها از «احساسات» بیشتر و منطق و عقلگرایی کمتری برخوردارند. درنهایت باید گفت که هدف آنها از این دوگانهگرایی ایجاد تقرب و وحدت درمیان تمام سیاهان جهان بود.[2]
اظهار غرور سیاه اعضای نگریتود، همواره همراه اعتراض به سیاست همگونسازی فرهنگی فرانسه هم بود. آنها بر این باور بودند که اگر چه در ظاهر و تئوری، این سیاست بر همسانبینی و برابربینی تمام انسانها مدعی است، ولی در باطن، برتری ذاتی فرهنگ اروپایی را پیشفرض میگیرد. آنها همچنین از مرگ هممیهنانشان در جنگهای امپراتوریهای اروپایی، که نامربوط به آفریقاییها بودند، آشفته بودند. این دیدگاهها در نهایت به ایدههای اصلی جنبش نگریتود، جان دمیدند: گرمای عرفانی آفریقا که از نزدیکی همیشگیِ فرهنگ آن به طبیعت و نیاکان خود تغذیه میشود، باید در برابر فرهنگ بیروح و مادیگرای اروپایی قرار داده شود.
اندیشهی جنبش از عقاید مارکسیستی و هایدگری و موسیقی جاز هم تاثیر پذیرفته بود؛ از تبلیغ برای آفریقایی سوسیالیستی از طرف سنگور گرفته تا تلاش برای کشف «درجهانبودگی» انسان سیاه و کاوش تجربه و هویت خاص او. هرچند در ابتدا، نثر آثار جنبش با الهام از شاعران هارلم، سویهای رئالیستی داشت، با برقراری ارتباط بیشتر با جنبشهای روشنفکری وقت فرانسه، به فراواقعگرای(سورئالیسم) گرایید. این اتصال با بقیه جریان روشنفکری فرانسه، موجب شناختهشدگی بیشتر جنبش شد تا جایی که موجب واکنش و توجه اندیشمندان مشهور زمان، مانند آندره برتون(10) و ژانپل سارتر(11) گردید، که در مقالهای به نام «ارفئوس سیاه»(12) به بررسی نظری جنبش پرداخت.
جنبش سیاهوارگی تاثیر عمیقی بر هنر و ادبیات و اندیشه سیاسی ناحیه کاراییب و آفریقا داشت؛ از نویسندگانی مانند رنه منیل(13)، بیراگو دیوپ(14) و فردیناند اویونو(15) گرفته که رویکرد مارکسیستی و سورئالیستی جنبش را جذب کردند، تا بازتاب جنبش در تحلیلهای پسااستعماری فرانتس فانون(16) و وله شویینکا(17) که نگاهی انتقادی نیز به رادیکالیسم نظری و انفعال سیاسیاجتماعی گروه پیدا کردند. سرنوشت شاعران اصلی جنبش هرچند، همسوتر با تفکر فانون سیاسیتر شد: سنگور اولین رئیس جمهور سنگال شد و امه سزر در نهایت به زادگاهش، مارتینیک بازگشت و شهردار فوردوفرانس(18) شد. در سال ۱۹۴۷کتاب شعر دفتر بازگشت او به زادگاه که ابتدا در سال ۱۹۳۹ پس از رد توسط یک ناشر فرانسوی، منتشر شده بود بار دیگر منتشر شد. این کتاب آمیختهای از شعر و نثر برای بیان افکارش در مورد هویت فرهنگی سیاهان آفریقایی در یک محیط استعماری بود. برتون مقدمهای تحسینآمیز برای این مجلد که در سال ۱۹۴۷ چاپ شد نوشت و گفت «این شعر چیزی کمتر از بزرگترین بنای تغزلی در زمان ما نیست».
پاورقیها:
(1) Harlem Renaissance
(2) Langston Hughes
(3) Claude McKay
(4) Revue du Monde Noir
(5) Aimé Césaire
(6) L’Etudiante Noire
(7) Cahier d’un retour au pays natal
(8) Léopold Sédar Senghor
(9) Léon Damas
(10) André Breton
(11) JeanPaul Sartre
(12) Orphée Noir
(13) René Ménil
(14) Birago Diop
(15) Ferdinand Oyono
(16) Franz Fanon
(17) Wole Soyinka
(18) FortdeFrance
مراجع:
[1] Cahier d’un retour au pays natal, Aimé Césaire
[2] بازتاب و نقد جنبش نگریتود در رقص جنگلها اثر وله شویینکا، محمد مرندی و محسن حنیف پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره پانزدهم زمستان 1389 شماره 60
کلبدواژگان: ادبیات آفریقا، امپریالیسم، ادبیات ضداستعمار، ادبیات سیاهپوستان، ادبیات کاراییب، استعمار، امپریالیسم
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام ماهنامه دانشجویی «داد» کلیک کنید.