ویرگول
ورودثبت نام
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

مربع سفید بر زمینه سیاه

تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو
تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو

بررسی روند تاثیرات جنگ بر تحولات هنرهای تجسمی در طی تاریخ با تمرکز بر نقاشی

پرنیان همتی/ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف

در طول تاریخ همواره جنگ آسیب­هایی جدی به بشر و محیط زندگی او وارد کرده ­است، اتفاقاتی که علی­رغم منفی بودن تغییر و تحولات ارزشمندی را در پی داشته­اند. در این میان هنر نیز دستخوش دگرگونی­های زیادی از جمله­ پیدایش سبک­های جدید هنری، شد. به طور مثال جنگ جهانی اول را می­توان یکی از نقاط عطف در این زمینه به ­شمار آورد. در زمان جنگ هنر به راهی برای ابراز احساسات درونی هنرمند تبدیل شده بود و روح آزرده از خشونت و جنگ و خون­ریزی او، به دنبال راهی برای رهایی از فشار موجود بود. در نوشته­ی پیش­رو تأثیر این تحولات را بر هنرهای تجسمی بررسی ­می­کنیم.

ما با دل و جان آواز می خواندیم، چسب می زدیم، نقاشی می کردیم، شعر می گفتیم. هنری بنیادی می جستیم که انسان را از جنون زمان برهاند و نظمی تازه بیافریند که بین بهشت و دوزخ تعادل برقرار کند.

پیش از شروع جنگ جهانی اول آوانگاردهای هنری در اکثر نقاط جهان سر برآورده بودند و در آتلیه­ها آثاری کم­سابقه خلق می­شد. هنر در یکی از پربارترین دوران­های خود بود، همان­طور که واسیلی کاندینسکی۱بیان کرده است:<< وجود این همه نواهای گوناگون چه لذت بخش است و وقتی همه گرد هم می­آیند، سمفونی قرن بیستم را به راه می­اندازند.>> اما با شروع جنگ جهانی اول شرایط به­طور کلی تغییر کرد که از علل آن تفاوت نظر و جهت­گیری هنرمندان بود. کسانی که پیش از این به­طور مشترک در گروه­هایی پیشرو هم فکری می­کردند و به خلق آثار می­پرداختند، اکنون با شرایطی مواجه شده بودند که باعث فروپاشی آن­ها می­شد. ترک کشور به علت جنگ موجب قطع ارتباط بین­المللی هنرمندان شد. از طرفی برخی هنرمندان به اجبار یا خودخواسته به جبهه رفتند و ارتباطشان با دنیای هنر بسیار کم­رنگ شد. اما هنرمندانی که از جنگ روی برگردانده­ بودند هم راه گریزی نداشتند. نمایشگاه­های نقاشی و دیدارهای هنرمندان همگی لغو گردیده بود. به­طور مثال مارسل دوشان۲ که یکی از جنجالی­ترین هنرمندان سبک دادائیسم است می­نویسد:<< پاریس مثل خانه­ای است که خالی افتاده. چراغ­ها خاموشند. دوستان رفته­اند ـ لابد به جبهه. و یا این که کشته شده­اند.>>

تصویر سمت راست تابلوی مربع سیاه اثر مالوویچ، تصویر سمت چپ تابلوی همگام سازی هواپیما در زرد-نارنجی اثر مک-دونالد رایت
تصویر سمت راست تابلوی مربع سیاه اثر مالوویچ، تصویر سمت چپ تابلوی همگام سازی هواپیما در زرد-نارنجی اثر مک-دونالد رایت


در مجموع هنگام جنگ سه جبهه از هنرمندان شکل گرفت. دسته اول به کمک دولت­های درگیر به استفاده از هنر، در راستای تشویق مردم به جنگ، پرداختند. در مقابل این دسته، گروهی از هنرمندان به مبارزه با روحیه­ی جنگ­طلبی پرداختند و در انتها گروهی از هنرمندان بدون جهت­گیری سعی در ادامه فعالیت­های پیشین خود داشتند. اما مسئله غیرقابل گریز، نابودی هنر توسط کشورهای اشغال­گر بود. هر یک از سمت­های درگیر، با به کارگیری این راهبرد و نابودی ارزش­های جبهه مقابل روحیه آنان را تضعیف می­کرد. این روند تا حدود یک­ سال پس از شروع جنگ جهانی اول ادامه پیدا کرد.

پس از روشن شدن ویرانی­های حاصل از جنگ و با افزایش رنج و آلام، هنرمندان از هر کشوری به خلق آنچه در سر داشتند پرداختند. در این مرحله سبک­های جدید از هر سو به روایت وضعیت روحی حاکم بر مردم را تصویر کردند. اتفاقی غافل­گیرکننده افتاد و هنر جانب افراط به خود گرفت. ابتدا دادائیسم سر برآورد. هنرمندانی که به سوئیس بی­طرف پناه آورده بودند، همان­طور که هانس آرپ۳ می­گوید:<< با انزجار از کشتارگاه­های جنگ جهانی در زوریخ به هنرهای زیبا پناه بردیم. در حالی که در دوردست طنین توپ و خمپاره بلند بود، ما با دل و جان آواز می­خواندیم، چسب می­زدیم، نقاشی می­کردیم، شعر می­گفتیم. هنری بنیادی می­جستیم که انسان را از جنون زمان برهاند و نظمی تازه بیافریند که بین بهشت و دوزخ تعادل برقرار کند.>>. کلمه­ی دادا که خود کاملا بی­هدف و با باز کردن اتفاقی و انتخاب اولین کلمه­ی مشاهده شده در فرهنگ لغت انتخاب شده بود، آشفتگی هنرمندان را به خوبی نشان می­داد. هدف از این جنبش استهزا و نفی جنگ و هنر بورژوایی بود و بعدها جنبش ضدهنر نام گرفت هرچند که تاثیر به­سزایی در شکل­گیری برخی سبک­ها به طور مثال سورئالیسم داشت. هنرمندان، دیگر به دنبال خلق آثار ماندگار و نمایشگاهی نبودند بلکه به دنبال راهی برای بروز آشوب و خشم درونی خود بودند.

هنرمندان، دیگر به دنبال خلق آثار ماندگار و نمایشگاهی نبودند بلکه به دنبال راهی برای بروز آشوب و خشم درونی خود بودند.

درسال 1920 در آلمان نمایشگاهی از دادائیسم با حضور اشخاصی هم­چون ماکس ارنست۴و هانس آرپ برگزار شد. تابلویی که از آن تبر آویخته شده بود مصداقی از فراخوانی به آشوب تلقی می­شد. بسیاری از آثار خلق شده­ی دادائیسم در آن­هنگام، هم­اکنون در زمره شاهکارهای هنری قرن بیستم است. به عقیده­ی برخی، این جنبش به پاکسازی باقی­مانده­های هنر پیشین پرداخت و نقطه شروع هنر حقیقی قرن بیستم بود.

در حالی که جنگ روابط بین­الملل هنرمندان را از بین برده بود، هریک در انزوا آثاری نوین خلق می­کردند. مالوویچ۵ در روسیه به خلق آثار آبستره کامل پرداخت. در سال وی با کشیدن تابلوی مربع سیاه به انتزاعی­ترین فرم دست­یافته بود. در این اثر نشانی از درخت یا موجودات دنیای واقعی نیست. اشکال هندسی شناور و معلق در فضا به بیننده این اجازه را می­دهد که بر اساس احساسات واقعی خود با نقاشی ارتباط برقرار کند. همان­طور که کاندینسکی می­گوید:<< هرچه جهان بیشتر رعب­آور می­شود، هنر بیش­تر به سمت انتزاعی پیش می­رود.>>. مک دانلد رایت۶، با تلفیق آبستره، کوبیسم و فوتویسم ایتالیایی، در سال سبک مدرنیسم آمریکایی را رونق بخشید و تابلوی همگام­سازی هواپیما در زرد-نارنجی را با تاثیرپذیری از جنگ ایجاد کرد.

شکل­گیری مکتب سورئالیسم به طور رسمی درسال رخ داد. پیروان دادائیسم با الهام از آن مکتب به پی­ریزی این جنبش پرداختند. سورئالیسم یا فراواقع­گرایی واکنشی انتقادی در برابر پیامدهای جنگ جهانی بود. هنرمندان در این مکتب به جهان صرفاً مادی معترض بودند. آن­ها به دنبال آزادی و در پی رهایی از تمامی قید و بندها بودند. سورئالیسم به نفی ارزش­های انسانی و پوچ­انگاری نمی­پردازد، بلکه به­دنبال ارزش­های جدید و خلق آن­هاست. پس از آنکه فروید نظریه­ی ناخودآگاه، خودآگاه و نیمه­خودآگاه را ارائه داد سوررئالیست­ها با تکیه بر ناخودآگاه به مسیر خود ادامه دادند. فروید تجلی ضمیر ناخودآگاه را رویا و هنر می­دانست. از هنرمندان به­نام این سبک می­توان به سالوادر دالی۷ و رنه مگریت۸ اشاره کرد. این جنبش پیش از آن­که تا سال به انزوا کشیده شود، پیشرفت چشم­گیری داشت.

سوررئالیسم به نفی ارزش­های انسانی و پوچ­انگاری نمی­پردازد بلکه به دنبال ارزش­های جدید و خلق آنهاست.

یکی از تغییرات قابل توجهی که در دوران جنگ رخ داد، پیش­زمینه­ی شکل­گیری جنبش­های رئالیستی در سال­های دهه­ی شد. پیکاسو۹ که کوبیسم را به اوج خود رسانده­ بود، متاثر از اتفاقات آن­ زمان چندین تابلو خلق کرد که یکی از شاهکارهای آن گرنیکاست. وی تابلوی گرنیکا را پیرو بمباران شهر گرنیکای اسپانیا در سال کشید. گرنیکا به دستور حاکم خود شهر، توسط ارتش نازی بمباران شد. در این نقاشی گاو نر نمادی از حاکم گرنیکاست و بی­تفاوتی را می­توان درچهره آن دید چرا که شهر به دستور خودش بمباران شده بود. زیر آن زنی گریان را می­بینیم که کودک مرده­ی خود را در آغوش گرفته است. پیکاسو بعدا نقاشی­ای مجزا از زن گریان نیز کشید. سربازی مرده با شمشیر شکسته به زمین افتاده­است. اسب که نماد نجابت، آزادی و شرافت است، دهانش به فرم شیهه­ای دردناک به تصویر درآمده و گاو مغرور و فاتحانه ایستاده ­است. این اثر هرچند هیچ نشانه­ای از بمباران گرنیکا ندارد اما تماماً به آن اختصاص دارد. واقعیتی را درپس افسانه به تصویر می­کشد و خطوط درهم شکسته و ترکیب نور و سایه­ی دو بعدی، حس هنرمند را به خوبی منتقل می­کند. زمان جنگ ­جهانی دوم، هنگامی که افسران آلمانی تصویری از تابلوی گرنیکا را دیدند با تعجب از پیکاسو پرسیدند:<<آیا این­ کار شماست؟>> پیکاسو پاسخ داد: <<خیر، این کار شماست.>> خود نقاش درباره این تابلوی عظیم گفته­است:<< اگر شما معانی مشخص به مؤلفه‌های نقاشی‌های من بدهید، ممکن است کاملاً به حقیقت نزدیک شده باشید، اما به هیچ عنوان به نیت من در جان­بخشی به این مؤلفه‌ها پی نبرده‌اید. هر حدس، گمان و استنتاجی که شما دارید بخشی از حالتی است که من هم تجربه کرده‌ام اما به صورت ناخودآگاه و غیرارادی. من نقاشی می‌کنم برای خودِ نقاشی. من اشیا را برای چیزی که هستند، می‌کشم.>>

اثر دیگری که باید به آن پرداخت گازگرفتگی از جان سینگر سرجنت ۱۰ در سال است که صحنه­ی تلخ پس از استفاده از گاز خردل توسط آلمانی­ها درسال را به تصویر می­کشد. سربازانی که بدون هیچ تجهیزاتی از جمله ماسک در معرض آسیب­های بسیار شدید قرار گرفته­اند. اقدامات فوری جهت درمان آن­ها درنظر گرفته نشده­است و این خود دیدگاه فرماندهان حاضر در جنگ را نشان می­دهد. تعدادی از سربازان حتی توان برخواستن ندارند.بینایی همگی آسیب شدید دیده و با دستمال سفید چشمان خود را بسته­اند. گروهی که توانایی حرکت دارند به کمک یکدیگر در مسیر پیش می­روند. رنج و اندوه با رنگ­بندی به­کار رفته و طلوع ماه، تکمیل می­شود. این نقاشی با ابعاد سربازان را در اندازه نزدیک به واقعیت به تصویر کشیده­ است.

زمان جنگ­جهانی دوم، هنگامی که افسران آلمانی تصویری از تابلوی گرنیکا را دیدند با تعجب از پیکاسو پرسیدند آیا این­ کار شماست؟ پیکاسو پاسخ داد: خیر، این کارشماست.

در انتها ذکر این نکته ضروری­ست که هرچند تغییرات ایجاد شده، مسیر و روند هنر، به­خصوص هنرهای تجسمی را دچار تحول بسیاری کرد اما پیش از شروع جنگ جهانی اول نقاشی در مسیر شکوفایی درحال پیشروی بود. این تغییرات در بعضی مواقع موجب افراط یا ابتذال در هنر شد اما توانست بستری برای خلاقیت بی­پروای هنرمندان ایجاد کند. امروزه بسیاری از آثار بزرگ جهانی نتیجه­ی درد و رنج حاکم بر هنرمند در شرایط ویژه­ی روحی او در آن زمان است و نقاشی­های خلق شده در دوران جنگ یا تحت­ تأثیر آن، از این قاعده مستثنی نیستند. اما هیچ­ یک از این­ها نمی­تواند حتی اندکی آسیب وارد شده به تمام اقشار از ­جمله هنرمندان در دوران جنگ را توجیه کند.

پاورقی:

۱- wassily Kandinsky

۲- marcel Duchamp

۳- Hans Arp

۴- Max Ernest

۵- Kazimir Malevich

۶-Macdonald-wright

۷-Salvador Dali

۸-Rene Magritte

۹- Pablo Picasso

۱۰- John Singer Sargent

مراجع:

  • Five Ways Art and War Are Related, Dawn Brancati, 2018
  • After the bullets, the brushes: how the First World War transformed art, Michael Prodger, 2018
  • معنویت در هنر، واسیلی کاندینسکی، شباهنگ
  • تاریخ هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، انتشارات نگاه

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

جنگنقاشیسوررئالیسمدادائیسمکاندینسکی
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید