ریحانه باعزم/ دانشجوی دورهی دکترا رشتهی جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
خفگی فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی فریدون جیرانی محصول سال ۱۳۹۵ است که به صورت سیاه و سفید تولید شده است. در این مقاله، تحلیلی از دید جامعهشناسی پیرامون این فیلم خواهید خواند.
در ادوار مختلف تاریخ، بررسی روابط میان انسانها پیچیدگیهای بسیاری داشته است. امروزه روابط انسانی یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات جوامع است. پیوندهای انسانی، مفهومی است که جامعهشناسان و حتی روانشناسان در مکاتب گوناگون بحثهای فراوانی را در این حوزه انجام دادهاند. یکی از این جامعهشناسان، «اروینگ گافمن»، جامعهشناس کانادایی است که در کتاب «حضور خود در زندگی روزمره» با استعارهی صحنهی نمایش به تبیین رفتار افراد در کنش متقابل میپردازد. «گافمن» زندگی روزمره را مانند صحنهی نمایش میداند. مقابل صحنه، هنگامی است که افراد در حضور دیگران به اجرای نقش میپردازند و پشت صحنه زمانی است که کنشگر تنهاست. در برابر صحنه، کنشگر سعی میکند جنبهای از خود را نمایش دهد که مورد پذیرش دیگران باشد و در پشت صحنه شاهد کنشهای غیررسمی و خود واقعی هستیم. مقولهای که درفیلم خفگی شاهد آن بودیم، کنش کاراکتر«مسعود» است که دو بخش دارد: «مقابل صحنه و پشت صحنه». در مقابل صحنه رفتار مردی منطقی، عاشقپیشه و حتی مهربان را شاهد هستیم و در پشت صحنه مردی خشن، پلید، خبیث و عصبی را میبینیم. در مقابل صحنه، مشاهده میکنیم که «مسعود» به «صحرا» کمک و اظهار عشق میکند. برای مثال، موسیقی عاشقانه برای او میفرستد، برایش هدیه میخرد و حتی نسبت به همسرش نسیم نیز این رفتار را شاهد هستیم ولی در تنهایی و پشت صحنه خشم، خشونت، نفرت، انتقام و سودجویی را مشاهده میکنیم. بنابر دیدگاه «گافمن»، کنش کاراکتر «مسعود» به نوعی نقابزده است و خود واقعی خویش را پنهان کرده است. هم چنین در ارزیابی کاراکتر «مسعود» باید اذعان کرد که وی درصدد است که در روی صحنه، منشی والا و بزرگوارانه و ستودنی از خود را به نمایش بگذارد؛ یعنی به ظاهرسازی میپردازد تا تصویر مردی مقبول و مورد پسند جامعه ارائه دهد و در پشت صحنه ما شاهد خود واقعی و بدون نقاب یعنی مردی خبیث، خشن و پلید هستیم. میتوان نتیجه گرفت که ساختار جامعه بر کنش افراد تاثیر بهسزایی دارد. به عبارت دیگر، وضعیت موجود بر رفتار و کنش افراد اثر میگذارد. همان طور که در فیلم شاهد هستیم کاراکتر«مسعود» به سبب دستیابی به نفع و سود، خود واقعی خویش را پنهان میکند و به تظاهر میپردازد.
در مقابل، این فیلم روایتگر داستان سه کاراکتر زن در شرایط گوناگون زیستی است که نمایانگر و نماد سه زن از سه طبقهی متفاوت جامعه هستند. با این وجود، جنبههای مشترکی در میان آنها وجود دارد. این سه کاراکتر زن، روابط ایمن را تجربه نکردند و فاقد پیوند عاطفی مستحکم و پایدار بودند. به عبارت دیگر آنها به نوعی با بحرانهای عاطفی روبهرو هستند. بنابر توصیف «زیگموند باومن» ما شاهد نوعی عشق سیال در روایت فیلم خفگی هستیم؛ یعنی پیوندهای عاطفی سیال، ناپایدار و گسستنی. از طرف دیگر، نابهسامانی خانواده از مشکلات دیگر این سه شخصیت زن است. رهاشدگی از سوی خانواده موجب مشکلات مالی و احساسی برای کنشگران زن شده است و علیرغم مشکلات فراوان و آسیبهای متعدد این سه زن، جامعه کاملاً نسبت به آنها بیتفاوت و بیتوجه است.
از طرف دیگر کاراکترهای فیلم از ناراستی و دروغ ابراز انزجار میکنند ولی خودشان به راحتی دروغ تولید میکنند و به سبب همین ناراستی و دروغ در رفتار و در زبان به رؤیاهای خویش دست پیدا نمیکنند.
شخصیت «نسیم» به دلیل عدم تحمل مشکلاتی که با همسر و خانوادهی همسرش داشت تصمیم به فرار ازخانه میگیرد؛ به امید اینکه بتواند از شرایط سخت و غیرقابل تحمل محیط خانه فرار کند. یکی از مشکلات «نسیم»، سنتگرایی افراطی حاکم بر محیط خانه است و در طول داستان به دفعات شاهد هستیم که به دخالتهای «منصور»، برادر«مسعود»، اشاره میشود و حتی خود «مسعود» اشاره میکند که منصور او را به «نسیم» مشکوک و بدگمان کرده است و در زندگی خصوصی آنها دخالت کرده و در نهایت نسیم تظاهر به بیماری روانی میکند و پس از آن تصمیم میگیرد از ایران خارج شود.
از طرف دیگر باید به «صحرا» اشاره کرد که علاوه بر مسائل و مشکلات مالی با فقرعاطفی هم درگیرست. صحرا در مسیر زندگیاش یک دلبستگی عاطفی عمیق و پایدار را تجربه نکرده است و به نوعی از تنهایی عاطفی رنج میبرد. براساس دیدگاه جامعهشناس ایرانی، «جعفر بای»، خشونت در جامعه، ناشی از بحرانها و فقدانهای عاطفی است. هم چنین «دورکیم»، در کتاب«خودکشی» نظریهی بیهنجاری یا آنومی را مطرح میکند: «هنگامی که جامعه دچار ازهمپاشیدگی هنجاری میشود و آرزوها و امیال افراد رفع نمیگردند نارضایتی اجتماعی پدید میآید که به شکل خشونت و پرخاشگری بروز میکند.» در روایت فیلم مشهود است که «صحرا» به آرزوها و امیال خود نرسیده است و در زندگی به نوعی با بیهنجاری و آنومی روبهرو است که از پیامدهای آن بروز خشونت و جنایتاند.
هم چنین ما شاهد پیوند موقت و ناپایدار بین «زهره» و «عندلیب» هستیم که به تعبیر روابط جیب بالا «کاترین جاروی»، رابطه را به گونه ای در جیب خود میگذارند که میتوانند هر وقت به آن احتیاج داشتند، آن را بیرون آورند و هیچ نوع تعهد، پایبندی و التزامی در روابط وجود ندارد. و به قول «آدرین برجس» وعدهی تعهد، در بلندمدت پوچ و بیمعنی است. به عبارت دیگر، روابط هیچگونه قداست و بایستگی برای افراد ندارد بلکه منفعتطلبی و سودجویی تنها علت حفظ روابط میشود که در پیوند میان «عندلیب» و «زهره» فرار و گریختن از تعهد و سودجویی را شاهد هستیم.
در انتها باید بیان کرد که این فیلم به صورت کلی به اتمسفر مناسبات اجتماعی جامعه اشاره دارد. این فیلم، دروغ و ناراستی را مسئلهی اساسی پیوندهای اجتماعی میداند و به مسئله و پیامدهای بحران ناراستی و دروغ در جامعه اشاره دارد. در واقع، دروغ و ناراستی در ابعاد مختلف رفتاری و زبانی در میان کاراکترها نهادینه شده است. بهطوریکه جزء لاینفک زندگی روزمرهی شخصیتهاست و به همین سبب، قداست حقیقی عشق در میان آنها نابود شده است و مناسبات اجتماعی بر اساس سودجویی و منفعت بنیان گرفتهاند. علاوه بر این روابط بر اساس دوستی و صداقت جای خود را به روابط بر اساس تزویر داده است. برای نمونه در روابط میان «صحرا» و «مسعود» شاهد این مسئله هستیم. از طرف دیگر کاراکترهای فیلم از ناراستی و دروغ ابراز انزجار میکنند ولی خودشان به راحتی دروغ تولید میکنند و به نوعی از یک تضاد درونی در رنج میباشند و به سبب همین ناراستی و دروغ در رفتار و در زبان به رؤیاهای خویش دست پیدا نمیکنند و مرثیهای برای رویاهاشان میخوانند.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.