ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

مردم متحد هرگز شکست نمی‌خورند!

نگاهی گذرا به تاریخچه‌ی همبستگی جریان دانشجویی و مطالبات اجتماعی در ایران

احسان دلارامی‌فر/ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی ارشد رشته‌ی اقتصاد نظری موسسه‌ی ‌نیاوران

از همان ابتدا که دیکتاتوری رضاخان تصمیم داشت تا با تاسیس دانشگاه راه‌های پیشرفت زیرساختی-فرهنگی غربی را ادامه دهد، بحث‌هایی پیرامون اثرات متقابل جامعه و دانشگاه شکل گرفت. دیکتاتور دانشگاه را تاسیس کرد و در ابتدا راضی به تربیت متخصص داخلی بود. در اواسط دهه‌ی بیست شمسی و با قوت‌گرفتن جریان اول جبهه‌ی ملی، موسوم به جبهه‌ی اول، دانشجویان اندک‌اندک پا به عرصه‌ی تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کلان کشور گذاشتند و به پلی ارتباطی بین جامعه و افراد تحصیل‌کرده که آن زمان به تازگی از کشورهای خارجی بازگشته بودند، تبدیل شدند. این جریان توانست در دهه‌ی سی شمسی، هرچند برای مدت کوتاهی با برقراری ارتباط و تبیین و یک‌سوسازی نیازها و خواست‌های مشترک پایه‌های دیکتاتوری محمدرضاشاه را بلرزاند و وی را مجبور به فرار کند. هرچند که آن جنبش و حرکت به دلیل سهم‌خواهی افرادی که تا سال‌ها بعد مرموزانه تقدیس می‌شدند شکست خورد اما درس‌های فراوانی به جامعه‌ی آن زمان و آیندگان داد و زمینه‌ساز جنبش‌های بعدی نیز شد.

جبهه‌ی اول ملی با تمام دستاوردهایش دیگر چیزی جز یک لاشه‌ی مختصر نبود. رهبرانش یا در حصر بودند یا در گوشه‌ای به گذشته‌ی خود و اجحاف‌هایی که بر جبهه‌ی ملی، خواسته یا ناخواسته، روا داشتند، فکر می‌کردند. اما دوباره از دل این خاکستر، سه دانشجوی دیگر اقدام به تاسیس گروهی برای سازماندهی مبارزات علیه دیکتاتور وقت کردند. به گفته‌ی موسسان این گروه، قیام پانزده خرداد جرقه‌ی اولیه‌ای بود تا دانشجویان بار دیگر نشان دهند که نه از جامعه جدا هستند، نه با خواسته‌ها و آرمان‌هایش مخالف‌اند؛ بلکه همراه و در کنار جامعه برای احقاق تمامی مطالبات مبارزه می‌کنند. مبارزات گروه از دو بازوی پرتوان دینی (به رهبری آیت الله طالقانی) و مبارزات مسلحانه تشکیل می‌شد. آیت الله طالقانی و هم‌کسوتانش بیش‌تر به تبیین مبانی دینی مبارزه می‌پرداختند و هسته دانشگاهی هم با جذب عضوهای اکثرا دانشجو به مبارزه‌ی مسلحانه با رژیم دیکتاتوری می‌پرداخت. هرچند که این مبارزات هم به انحراف انجامید اما ناامیدی در یک قدمی پیروزی مانع از چیرگی بر دیکتاتور نشد. محمدرضا پهلوی تبدیل به دیکتاتوری فراری‌ شد که حتی فرصت بردن تخت دیکتاتوریش را نکرد و آن را برای همیشه و احتمالا برای درس عبرت در کشورش جاگذاشت. در جریان دست‌یابی به آزادی، دانشجویان فراوانی زندانی یا کشته شدند تا بار دیگر ادای وظیفه‌ای به جامعه کنند و مهر تاییدی بر گسست‌ناپذیری پیوند دانشجو و جامعه بکوبند.


انقلاب به کمک تمام گروه‌های مخالف نظام شاهنشاهی پیروز شد اما غبار این حرکت بزرگ در ابتدا، آینده‌ی شیرین خیالی را مخدوش کرد. انقلاب فرهنگی که پایه‌های اصلی آن از اقدامات هماهنگ اما، به گفته‌ی رهبرانش، خودجوش ایجاد شد تا حد زیادی منجر به هدررفت منابع ملی و فرار بسیاری از متخصصان شد. انقلاب فرهنگی که چندفصلی و تنها به بهانه‌ی تزکیه‌ی فضای دانشگاه، نفس این نهاد را گرفته بود، نهایتا منجر به تصفیه‌ی دانشگاه از طیف‌های مختلف سیاسی آن روزگار کشور شد. اقدامی که هرچند با مصاحبه‌های پیش از انقلاب مسئولین و افراد صف اول انقلاب متفاوت بود اما به‌ صورت کامل و مشخص دانشگاه را به کنار گذاشتن افراد وابسته به گروه‌های چپ و در اصطلاح آن روزها مارکسیست مجبور کرد. احکام اخراج دانشجویان به ‌صورت گسترده و احتمالا تنها به دلیل یکسان‌سازی فضای سیاسی دانشگاه صادر ‌می‌شدند.

این دهه با یک نقطه قرمز پررنگ در تیرماه 1378 برای جنبش دانشجویی یادآوری می‌شود: جایی که هرچند هسته‌ی اصلی داستان مربوط به صنف روزنامه نگاران بود و جرقه‌اش از توقیف یک روزنامه زده شده بود، اما سنگر این اعتراضات دانشگاه بود و به کشته‌شدن چنددانشجو و زندانی‌شدن تعدادی دیگر منجر شد.

سال‌ها گذشت و بعد از فضای دانشگاهی یک‌دست دهه‌ی شصت که دانشگاه را تبدیل به یک دبیرستان بزرگ و محلی صرفا برای درس و امتحان کرده بود در اواسط دهه‌ی هفتاد دانشگاه دوباره راه اصلاح‌گر خود را بازیافته بود. در اواسط دهه‌ی هفتاد جوانان دیکتاتورندیده‌ می‌خواستند تا از فضای آزاد جامعه و مطبوعات که شاخصه‌ی اصلی آزادی بیان و تفاوت حکومت‌های دیکتاتوری و دموکرات بود دفاع کنند. این دهه با یک نقطه‌ی قرمز پررنگ در تیرماه 1378 برای جنبش دانشجویی یادآوری می‌شود: جایی که هرچند هسته‌ی اصلی داستان مربوط به صنف روزنامه نگاران بود و جرقه‌اش از توقیف یک روزنامه زده شده بود، اما سنگر این اعتراضات دانشگاه بود و به کشته‌شدن چنددانشجو و زندانی‌شدن تعدادی دیگر منجر شد. نکته‌ای که درمورد وقایع این سال جالب توجه است حضور کم‌رنگ دیگر اقشار و فعالیت عمده‌ی دانشگاهیان است.

دهه‌ی هشتاد اما با روی‌کارآمدن دولت احمدی نژاد برای جنبش دانشجویی یک نقطه‌ی حساس و تاریخی بود. دولت نهم تمام تلاش خود را برای تهی‌سازی ساختارهای اصیل دانشجویی مانند شوراهای صنفی و انجمن‌های اسلامی کرد و می‌توان گفت در حدودی هم موفق پیش می‌رفت. مسئولان با تاسیس انجمن‌های سیاسی همسو یا دست‌بردن در آیین‌نامه‌های شوراهای صنفی دانشجویان، اقدام به کم‌رنگ کردن نقش تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی پایگاه‌های دانشجویی کردند.

دهه‌ی هشتاد اما با روی‌کارآمدن دولت احمدی نژاد برای جنبش دانشجویی یک نقطه‌ی حساس و تاریخی بود. دولت نهم تمام تلاش خود را برای تهی‌سازی ساختارهای اصیل دانشجویی مانند شوراهای صنفی و انجمن‌های اسلامی کرد و می‌توان گفت در حدودی هم موفق پیش می‌رفت.

دولت نهم پایان پذیرفت و در انتخابات دور دهم ریاست‌جمهوری باز هم دانشجویان در کنار مردم خواستار شفافیت در نتایج شدند تا بار دیگر یادآور اصل هم‌راستابودن خواسته‌های دانشگاه با جامعه‌ای شوند که از دل آن به دانشگاه راه یافتند. حوادث پس از انتخابات دور دهم ریاست‌جمهوری دولت را وادار کرد که لبخند خود را کنار بگذارد و به صورت جدی‌تر از دیگر بازوهای همراهش، برای کنترل و سرکوب دانشگاه کمک بگیرد. تعلیق شوراهای صنفی و انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌های مختلف و دستبرد مجدد در آیین‌نامه‌ها و هم‌چنین دستگیری فعالین، دیگر رمقی بر قدم‌های دانشجویان همیشه آرمان‌گرا و آزادی‌طلب باقی نگذاشته بود. بند گلوی قلم‌ها خشکانده شد و دست‌بند، دست‌ها را بی‌توان در نگاشتن آرمان‌ها و مطالبه‌ی آن‌ها کرد. حتی گاهی دانشجویانی به جرم همکاری‌نکردن راهی زندان می‌شدند و در آنجا اگر شانس همراه‌شان بود می‌توانستند با پابندی که با آن به تخت بیمارستان بسته می‌شدند، زنده بمانند؛ اما زندگی‌کردن دیگر محال بود.

با روی‌کارآمدن دولتی که شعار اعتدال و امید می‌داد و رئیس‌جمهوری که در نشست‌های انتخاباتی سوال «چرا زندانی سیاسی؟» می‌پرسید، دانشگاه و جامعه دوباره امیدوار شد؛ اما چندماهی بعد از انتخابات مشخص شد که واقعیت این مقام در نظام سیاسی همان تشبیه آبدارچی ساختمان است که سیدمحمد خاتمی آن را بیان کرده‌ بود.

اواسط دهه‌ی نود دیگر جنبش دانشجویی به بلوغ فکری رسیده‌بود. همراهی با سندیکاهای مختلف کارگری و معلمان در اعتراضات این صنوف و همچنین به میدان آمدن در اعتراضات معیشتی دی‌ماه 1396 این بلوغ را به نمایش گذاشت. هرچند که این بار پتک گروه‌های فشار، محکم‌تر بر پیکر هم‌دانشگاهیانشان فرود آمد. دادنامه‌ها و احکامی که صرفا جهت خالی‌نبودن عریضه به سخنرانی در تریبون آزاد و امضای بیانیه‌ی فراگیر اشاره می‌کرد، احتمالا هدفی جز خاموشی شعله‌های روشن‌گر جنبش دانشجویی نداشت. دادگاه‌ها به مرور به صدور احکام فله‌ای می‌پرداختند اما جامعه و دانشگاه یکدست‌تر از همیشه، به هوش و هم‌راه بودند.

آبان 1398 و بازهم اعتراضات معیشتی برای همه نشان یک تحرک جدی بود. اعتراضات کم‌رنگ شدند اما آتشی دوباره خشم‌ها را شعله‌ور کرد. سقوط هواپیمای خطوط اوکراین توسط موشک نیروهای نظامی داخلی، دانشگاه را برافروخت. هرچند که نیروهای فشار داخل دانشگاه اقدام به جدایی داخل و خارج دانشگاه کردند اما دیگر این جدایی امکان‌ناپذیر بود.

دانشجویان چه دیکتاتور دیده باشند و چه ندیده، همواره با دیکتاتوری مبارزه و از آزادی حقیقی دفاع کرده‌اند.

جنبش دانشجویی ایران در مسیر نزدیک به هفتادساله‌ی خود هرجا که لازم بوده به روشنگری، دادخواهی و مبارزه برای اهداف پرداخته و از هزینه‌دادن چه اندک و چه گزاف ترسی نداشته است. دانشجویان چه دیکتاتور دیده باشند و چه ندیده، همواره با دیکتاتوری مبارزه و از آزادی حقیقی دفاع کرده‌اند. هرچند که مانند تمام اجتماعات دیگر انسانی، این گروه هم در تاریخچه‌ی خود فارغ از خطا و اشتباه نبوده اما در جامعه و همراه آن برای کشوری بهتر تلاش کرده‌ است. آزادی‌ای که شاید در ویترین نمایش بعضی‌ها با صفت پاک و صرفا جهت حیله‌گری مزین شود، برای دانشگاه یک آرمان اصیل و خط قرمز است. دانشگاه هیچ‌گاه خود را پیشانی جامعه یا جامعه را پیش مرگ خود ندانسته و در این راه گاهی سنگینی دست‌های چدنی گروه‌های فشار را برگلوی خود احساس کرده است، اما پررمق‌تر و خشمگین‌تر در راه عدالت‌خواهی گام برداشته است.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

جنبش دانشجوییعدالتخواهیهمبستگی
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید