ویرگول
ورودثبت نام
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
ماه‌نامه‌ی دانشجویی «داد»
خواندن ۹ دقیقه·۶ سال پیش

مصاحبه/ ارزیابی عملکرد شورای شهر و شهرداری در گفت‌وگویی با حسن اسدی زیدآبادی

سارا محمودآبادی/ دانشجوی دوره‌ی کارشناسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف

یک سال پیش در چنین روزهایی، همه‌ی 21 نفر لیست امید با رای مردم تهران به شورای شهر راه‌یافتند. در کم‌تر از یک سال فعالیت، چالش‌های زیادی را از سر گذراندند که مهم‌ترین آن‌ها، استعفای ناگهانی محمدعلی نجفی از شهرداری تهران بود. در این رابطه با حسن اسدی زیدآبادی، حقوق‌دان و فعال سیاسی به گفتگو نشستیم و نظر وی درباره‌ی ترکیب شورای شهر، عملکرد شهردار پیشین و گزینه‌های پس از نجفی را جویا شدیم.

ترکیبی را که به شورای شهر راه یافت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

طبیعتا فهرست نهایی و ارائه‌شده به مردم تحت ‌عنوان فهرست امید انتقادات زیادی را دربرگرفت. شورای شهر نهادی سیاسی-مدنی است و نوع انتخاباتش به گونه‌ای‌ است که امکان حضور طیف‌های متنوع‌تر و مختلف‌تری را به دلیل عدم نظارت استصوابیِ خیلی سنگین دربرمی‌گیرد. شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان می‌توانست به نحوی عمل‌کند که در لیست اصلاح‌طلبان افراد تشکیلاتی اصلاح‌طلب حضور کمتری داشته باشند و امکان حضور فعالین جامعه مدنی بیشتر باشد. البته با توجه به مسائل پیش‌آمده درآن زمان، برخی از فعالین نمی‌خواستند در لیست اصلاح‌طلبان حضورداشته باشند اما شورای عالی سیاست‌گذاری هم نسبت به این افراد تمایل زیادی نداشت. نهایتا علی‌رغم لیست‌های تقلبی، استقبال مردم به‌گونه‌ای بود که تمامی لیست وارد شورای شهر شد. ترکیب نهایی با توجه به حضور سی درصدی زنان، میانگین سنی مناسب با حضور جوانان در لیست و تنوع گرایش‌های سیاسی در مجموع خوب بود، به جز چند کاندیدا که مورد پسند نبودند.

این تنوع گرایش‌ها نکته مثبت از دید شما محسوب می‌شود اما در شورای اول به دلیل همین تنوع شاهد اختلاف بودیم؛ چرا شورای یک‌دست اصلاح‌طلب را به نفع اصلاح‌طلبان می‌دانید؟

منظور من از تنوع، تنوع دراحزاب اصلاح‌طلب بود. من جریان تحول‌خواهی و اصلاح‌طلبی را بسیار فراگیرتر از جریان تعریفی شورای‌عالی سیاست‌گذاری می‌دانم از جمله اینکه خودم را در آن چارچوب نمی‌بینم. از این نقطه نظر که شورای یک‌دست برآمده از تنها یک لیست است و جریان رقیب با کسب سی درصد آرا از آن حذف می‌شود می‌توان به آن نظام انتخاباتی ایراد گرفت اما به نظر من این آخرین ایرادی است که می‌توان به این نظام انتخاباتی گرفت که یک ایراد تکنیکی در دموکراسی ماست و در برابر سایر ایرادها این قابل توجه نیست؛ زیرا ما با یک جامعه مطلوب دموکراتیک روبه‌رو نیستیم. بهتر است اقلیت‌ها به میزان وزنی که دارند حضور داشته‌باشند، اما این مستلزم پذیرش نظام حزبی است. درشرایط موجود نمی‌شود از این‌ها بحثی کرد؛ زیرا ما در وضعیت پیشا‌دموکراتیک هستیم. حتی اگر تمامی افراد از یک حزب باشند به طبع ما شاهد گرایش‌های فکری متفاوتی خواهیم‌بود و اختلاف نظر طبیعی است. به‌نظر می‌رسد که انشقاق به اعضا وابسته نیست؛ بلکه بیشتر به احزابی که آن‌ها را نمایندگی می‌کنند و افرادی که به آن‌ها وابسته‌اند و هم‌چنین احزاب موثر در شورا برمی‌گردد. البته از دید من این 21 نفر می‌توانند با هم کار کنند. تفاوت‌ها شاید گفتمانی است. انعکاس نوعی از گرایش‌های گفتمانی در اصلاحات را در آنجا می‌بینیم که در انتخاب‌ها و اولویت‌ها تاثیر می‌گذارد. بعضی‌ها بیشتر به سمت جامعه مدنی و ارزش‌های اصلاحات می‌روند و برخی به سمت تعامل با حاکمیت؛ این تفاوت‌های استراتژیک را همین الان هم در جریان اصلاحات داریم.

چرا در سنّت سیاسی ایران، شهرداری تهران برای راس حاکمیت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؟

طبیعی است ما با یک نظام سیاسی اقتدارگرا مواجه هستیم. در این حالت طبیعتا در هر جایی که حاکمیت توان ایجاد قدرت ناهماهنگ با سیاست‌های اتخاذی‌اش را ببیند، مداخله می‌کند و سعی در ایجاد هماهنگی دارد. این هماهنگی امری مطلوب است؛ اما باید از طریق اراده‌ی ملت شکل بگیرد. در صورتی‌که به نظر می‌رسد هماهنگی در نظام سیاسی ما متاسفانه از طریق تحمیل اراده‌ی یک فرد یا طیف خاص صورت می‌گیرد. این درکنار منافع مالی شهرداری، پست مهم آن، مواجه دائمی با افکار عمومی و امکانات آن است که در سیاست می‌تواند موثر باشد. همچنین شهرداری پله‌ای برای موفقیت جریانات مختلف محسوب می‌شود . ساخت و نظام انتخاباتی شورای شهر که از دستاوردهای دولت اصلاحات است به گونه ایست که امکان مداخله در آن کمتر است. البته درهمین انتخابات هم نهادهای نظامی به علاوه دولت آقای روحانی عملا رفتارهای غیر قانونی انجام دادند. از جمله اینکه آقای تاجرنیا، آقای مومنی، آقای صمدی و... در عین حال که از فرمانداری تایید صلاحیت شده‌بودند با نظر مقامات امنیتی و نظامی توسط فرمانداری و استانداری و در نهایت وزارت کشور در فهرست نهایی نامزدها اعلام نشدند، ولی به هر حال شورای شهر، نظامی‌ است که اعمال نفوذ در آن کمتر است؛ بنابراین سعی می‌شود که از طریق برخی محدودیت‌ها شهرداری را به‌دست‌بگیرند.

طبیعی است ما با یک نظام سیاسی اقتدارگرا مواجه هستیم. در این حالت طبیعتا در هر جایی که حاکمیت توان ایجاد قدرت ناهماهنگ با سیاست‌های اتخاذی‌اش را ببیند، مداخله می‌کند و سعی در ایجاد هماهنگی دارد.

بحران شهرداری تهران پیچیده و ناگهانی بود. تحلیل شما از علل استعفا چیست؟

من پیگیر قضیه بودم و با اعضای شورا هم در این‌باره صحبت کردم. متاسفانه عملکرد خود آقای نجفی و اعضای شورای شهر به عجیب و غریب شدن ماجرا دامن زد. قطعا مصاحبه‌ی دادستان کل کشور تاثیری در روند تصمیم‌گیری نداشت. به‌نظر‌می‌رسد که در استعفای ایشان اعضای شورای شهر بد عمل کردند. من به این نتیجه رسیدم که علت اصلی استعفا، خستگی ایشان بود و این خستگی دو عامل داشت: «یکی بیماری ایشان و عامل دوم فشارهای بیرونی»؛ مثلا تهدید رسمی معاون دادستان به پیگیری پرونده‌های قضایی ایشان در صورت عدم استعفا! هم‌چنین مقامات عالی‌رتبه نظام تمایلی به ادامه حضور ایشان نداشتند؛ زیرا طرح‌های شفاف‌سازی قراردادها باب میل خیلی‌ها نبود. اما همچنان معتقدم صرفا فشارهای سیاسی نبود. این فشارها می‌توانست تحمل شود و طبیعتا کار رقیب هم ایجاد فشار است. نهایتا خستگی و عدم چشم‌انداز به آینده منجر به این تصمیم شد. حتی خود آقای نجفی بدون هیچ گونه مشورتی ازهیچ کس این تصمیم را گرفته بود و موکدا از آقای هاشمی درخواست کرده‌بودند که این موضوع سیاسی نشود و دلیلش را بیماری عنوان کرده‌بودند؛ ولی آن چیزی که درجامعه از طرف برخی اصلاح طلبان نشان داده‌شد باب میل جریان رقیب بود. مسئله‌ی فشار سیاسی بیش از حد، عمده شد. شاید در کوتاه‌مدت پروپاگاندا باشد، اما پیامی که به مردم منتقل می‌شود این است که فشارها فرد را از ادامه‌ی مسیرش منصرف کرد که استراتژی بسیار غلطی بود. به طورکلی در یک جمله می‌توان گفت حتی در صورت فشار، عرف سیاسی حکم می‌کند؛ یک جریان سیاسی عاقل، دلایلی از جمله سلامتی را بیاورد نه این‌که وقتی دلایل فرد شخصی بوده، دلایل را فشار سیاسی عنوان کند؛ زیرا موجب نا‌‌امیدی می‌شود و کارایی شورا و ایده‌ی اصلاحات زیر سوال می‌رود. درنهایت این نوع از رفتارهای آقای نجفی، شورای شهر و احزاب اصلاح‌طلب در این خصوص، ضربه‌ی بسیار بدی به جریان اصلاحات وارد کرد. هم‌چنین به آینده‌ی شورای شهر و امید و اعتماد مردم خدشه واردکرد. مسئله‌ی استعفا خیلی سریع‌تر باید بررسی می‌شد. روند استعفا و اطلاع‌رسانی، همه به ضرر اصلاحات بود.

عملکرد آقای نجفی فارغ از استعفا در طول هفت ماه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عملکرد ایشان را باید در چند سطح بررسی کرد. گزارشی که ایشان تحت عنوان تغییر و تحول شهرداری منعکس کردند، مفاسد دوره قبل شهرداری را علنی کرد و دراختیار قوه قضاییه قرار داد. با وجود کسری بودجه شدید، تا حدی توانست موضوع بودجه شهرداری را حل کند و بودجه پایدار را بالا ببرد. ایشان مدیر توانمندی است اما شاید نیاز به این بود که مقداری در زمینه کاهش تعدد نیروی انسانی شهرداری با سرعت بیشتری عمل می‌کرد. مجموعا درطول این 7 ماه عملکرد خوبی داشتند، ولی قاعدتا درنگاه تاریخی، استعفای ایشان برجسته خواهد‌شد و ایشان را مدیری ناموفق معرفی خواهدکرد؛ به‌ویژه که این دومین استعفای ایشان به علت بیماری بود و شاید یکی از مهم‌ترین مدیران اصلاح‌طلب که امکان حضور در حاکمیت را هم داشت از دنیای سیاست و مدیریت خط خورد.

گزینه‌هایی که پس از نجفی برای تصدی سمت شهرداری انتخاب شدند را چگونه می‌دیدید؟ به نظر شما انتخاب کدام یک می‌توانست موثرتر باشد؟

به نظر می‌رسد دو رویکرد کلی می‌توان داشت: «یک اینکه بررسی گزینه‌هایی که بتوانند کارهای نیمه تمام را تمام کنند و شورای شهر را در فعالیت‌های عمرانی موفق نشان‌دهند. که من گمان می‌کنم این تاثیر محقق نخواهد شد. اولا به دلیل این‌که انتظار مردم از اصلاح‌طلبان تغییرات کالبدی درشهر نیست. دوم به دلیل این‌که شهرداری منافع کافی برای انجام کارهای چشم‌گیر را ندارد. سوم به دلیل این‌که حاکمیت بر خلاف دوره‌ی قالیباف با او همراهی نخواهدکرد. بنابراین این مسیر، پروژه‌ی موفقی نخواهد بود.» مدیران توانمند شهری نمی‌توانند کارساز باشند. با توجه به مسائل بعد از اردیبهشت که

نشان‌دهنده‌ی بی‌اعتمادی جامعه به اصلاحات است، راه دوم این است که، با انتخاب شهردار برجسته اصلاح‌طلب مثل آقای صفایی فراهانی یا رمضان‌زاده و... از این فرصت استفاده می‌شد. کسی که پیام چالش اصلاح‌طلبان با فساد و تمامیت‌خواهی را بدهد. این می‌توانست پیام بهتر و گام موثرتری باشد. هر چند که شورای شهر را به سیاسی بودن متهم می‌کند. به عقیده‌ی من هر نهادی که از سوی مردم انتخاب شود به ذات سیاسی است و نباید فریب شعار تخصصی بودن شورای شهر را بخوریم؛ به ویژه در مملکتی که همه چیز آن به سیاست پیوند خورده‌است. این‌طور به نظر می‌رسد شورای شهر مسیر اول را پیش گرفته است. نوعی از لابی و سهم‌خواهی احزاب و نفوذ چهره‌های سیاسی را درمسیر پیش روی شورای شهر می‌بینیم که این با ادعای تخصصی‌بودن شورای شهر هم‌خوانی ندارد. به هر حال در میان این افراد گزینه مناسبی نمی‌بینم که بتواند به جریان اصلاحات کمکی کند زیرا به روند انتخاب و گزینه های مطرح شده خوش‌بین نبودم.

چرا هیچ زنی برای تصدی شهرداری انتخاب نمی‌شود؟

به نظرم یکی از کارهای شدنی همین انتخاب شهردار زن بود، منتها نه با این گزینه‌ها؛ اسامی زنان به گونه‌ای آورده‌شده‌بود که به زعم بنده توهین‌آمیز بود. این‌که گفته‌شود گزینه‌ی زنان مد نظر است اما فقط به صورت فیک، صرفا برای داشتن اسامی زن دربین نامزدها؛ همین‌طور که درلیست هفت نفره هم گزینه‌های فیک وجود دارد. برای اینکه صرفا رقابت به نظر برسد، در صورتی‌که گزینه‌ی اصلی نیستند. در مورد زنان هم حدس من این است. همین‌طور که در مورد وزارت زنان، استانداری زنان و فرمانداری زنان رخ داد، اصلاح‌طلبان یک موقعیت ممتاز را از دست دادند. این شهردار زن طبیعتا باید سابقه‌ی مدیریتی می‌داشت، اما این سابقه‌ی مدیریتی محدود به بخش دولتی نیست، کما این‌که ما زنان خوش‌فکر و توانمند در بخش دولتی هم داشتیم. من فکر می‌کنم اساسا رویکرد اتخاذی و نوع مواجهه، حتی انتخاب زنانی چون الهه کولایی نشان‌داد که دراین مسئله جدی نیستند و ایشان هم قطعا برای شهرداری مفید نبود. به نظرم گزینه‌های زنِ مفید اساسا در این بازی مطرح نشدند و این‌که احزاب اصلاح‌طلب و خود نمایندگان به اندازه‌ی کافی تمایلی به آن نداشتند و به عنوان یک فرصت به آن نگاه نمی‌کردند. طبیعتا اولویت‌های دیگری داشتند. این سوالی است که باید از زنان شورای شهر پرسیده شود چرا که گزینه‌ی جدی و با برنامه‌ای مطرح نشد.

برای ورود به کانال پیام‌رسان تلگرام دوهفته‌نامه‌ی دانشجویی «داد» کلیک کنید.

شورای شهرشهرداریلیست امیدنجفیزنان
نخستین گام، آگاهیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید