مرتضی ملکیان/ فارغالتحصیل رشتهی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف
همانگونه که مجال و «امکان» برای سخنگفتن نقادانه پیرامون دلایل مشکلات امنیتی دانشگاه و دانشجویان وجود ندارد، نوشتن درین باب نیز دشوار خواهد بود. لذا نگارنده میکوشد با تکیه بر تجربیاتی که در دانشگاه داشته و بیان شواهدی از رخدادهای حساس چندسالهی اخیر، نگرش جدیدی از «انفعال و دستپاچگی محض مدیران دانشگاه» به خوانندگان محترم ارائه کند.
نکتهای که به آن میپردازیم فارغ از کاستیها و مشکلات ساختاری و فجایع اجتماعی و سیاسی جاری در کشور ماست؛ که به زعم اکثریت ما مسبب اصلی ایجاد مشکلات امنیتی برای دانشگاه و دانشجویان است. ازاینکه رسالت نیروهای امنیتی به عنوان تصمیمسازان و مجریان برخورد در سطح خرد - در لایهی دانشگاه و دانشجویان- چه میتواند و چه باید باشد سخنی نمیگوییم، اما پیرامون رسالت متولیان و اعضای دانشگاه در این اتفاقات، سخن فراوان است.
به طور خلاصه به نظر میرسد دستورالعمل ثابتی که در دورههای اخیر ریاست دانشگاه شریف پیاده شده، ترکیبی از «انکار اولیه»، «تخفیف عمق واقعه»، «همکاری کامل اولیه با جبههی نیروهای امنیتی یا حاکمیتی»، «عقبنشینی در برابر فشار افکار عمومی و دانشگاه»، «سرگردانی بین فشارها و دستپاچگی مفرط و عجز و لابهی پنهانی» و «سپر بلا شدن» است که در اوج این نمایش به «تصمیمگیری غیر قابل باور و پذیرش» ختم میشود که نتیجهی آن با مشاهدهی وضعیت دانشجویان و دانشگاه صنعتی شریف در اردیبهشت ۱۳۹۹ کاملا گویاست.
مجددا ازاینکه دلایل شکلگیری این حلقهی معیوب پاسخگویی چیست میگذریم، زیرا عوامل متعددی بر این حلقهی معیوب اثر میگذارند که «امکان» بررسی آن در این مقاله نیست. اما یک چیز از مقایسهی عملکرد مدیران قبلی دانشگاه قابل استنباط است، «نخواستن»!
اگر به بررسی مشکل انتخاب رشتهی کنکوریها که در دورهی ریاست استاد سهرابپور و دور اول ریاستجمهوری آقای احمدینژاد با کلید واژهی «بومیگزینی» رخ داد، بپردازیم شاهد اتفاقی هستیم که برای اکثریت دانشجویانی که پس از دورهی ریاست دکتر فتوحی شریفی شدهاند -حتی این اواخر، چون اوایل دوران مدیریت جناب فتوحی خود مثنوی هفتاد من میطلبد- نادر است. استاد سهرابپور شخصا مسئولیت انتخاب رشتهی دهها نفر از واجدین شرایط ثبتنام در دانشگاه شریف که به واسطهی قانون جدید از تحصیل در شریف محروم شدهاند را میپذیرد و پس از ایستادن تمام قد در برابر مسئولین وقت، نهایتا موفق به اخذ شمارهی دانشجویی و ثبتنام قانونی دانشجویان میشود. در اینجا دکتر سهرابپور «خواست» که مساله را حل کند و «هزینه» داد، یا لااقل در خود پتانسیل هزینهدادن را حس کرد و برای احقاق حقوق جمعی از دانشجویان اقدام کرد. مورد دیگر در دوران ایشان مسائل سیاسی-امنیتی بود که در مسجد دانشگاه رخ داد. رفتار ایشان در حل آن مساله هم موجود و شواهد فراوانی از آن ثبت شده است.
اما یک چیز از مقایسهی عملکرد مدیران قبلی دانشگاه قابل استنباط است، «نخواستن»!
این مسائل و شواهد که دهها مورد جزئیتر از آن هم موجود است را با مشکلات اخیری که در دانشگاه داشتیم مقایسه کنید. رفتار ریاست دانشگاه در قبال سقوط هواپیما و در قبال دستگیری اخیر دو نفر از دانشجویان را در ذهن مرور کنید. هواپیمایی با چندین دانشآموخته و دانشآموز و استاد از دانشگاه شریف با حواشی فراوان سقوط میکند اما ظاهرا رئیس دانشگاه تا «اجازه» نگرفت و «ریسک موضعگیری» را برای خود در قبال حاکمیت و روسای خود به حداقل نرساند، کاری نکرد؛ حتی بعد از اعلام قصور موشکی(!) تیم مدیریتی دانشگاه آنقدر دستپاچه بودند و غرق در این فکر که «کاری نکنند» که برایشان در «بیرون» از دانشگاه مساله ایجاد کند که حتی در روز تجمعی کمیاب که همهی طیفها و نظرات دانشجویی در آن حضور داشتتند «امکان» حضور نداشتند و اگر تعمق و تعقل چند فعال سابق دانشجویی نبود، شاید دکتر فتوحی آن روز هم در تجمع حاضر نمیشد و دانشگاه بیش از پیش تاوان انفعال و تصمیمات نابهجای مدیریت را پرداخت میکرد.
سخن این نیست که فردی یا گروهی را مواخذه کنیم یا اتفاقات و نقائص را به رخ افراد بکشیم، که اگر مقصود این بود هم فتوحیِ معتدل کاستی داشته است و هم روستاآزادِ خودی و بارها هم اینسو و آنسو گفته شده. سخن این است که چرا روسای دانشگاه «نمیخواهند»؟ چرا اقدام هزینهزا را تست هم نمیکنند؟ چرا اقدامات محدود به پیگیریها و تماسهایی است که صرفا عریضه خالی نباشد؟ در کدام مسالهی امنیتی جز زنگزدن به اساتید با نفوذ دانشگاه اقدامی «موثر» انجام شده است؟ استاد سهرابپور چه داشت که ظاهرا روسای دهسال اخیر دانشگاه از آن بیبهرهاند و ما حتی شاهد یک مخالفت موثر در زمینههای امنیتی و آموزشی با حاکمیت و دولت نبودیم، حال آنکه دهها مورد فقط به ذهن نگارنده میرسد که مسئولین دانشگاه مخالف اتفاقی بودند اما در نهایت به دلایلی اقدام موثری نکردند.
نگارنده به خود اجازه میدهد که به عنوان عضوی از خانوادهی دانشگاه شریف نتیجهگیری شخصی خود را پیرامون سوالات فوق بیان کند. داستان فقط این نیست که «از بیرون» مسئولین ما تحت فشار مضاعف باشند، که اگر بنا بر این بود دکتر فتوحی با اوضاعی که شروع به کار کرد هرگز به عنوان رئیس دانشگاه بهار ۱۳۹۳ را هم نمیدید. مسالهی «میز» است. فشار همیشه بوده است، کدام مسئول بوده که تحت فشار نبوده؟ سوال اینجاست که چرا فشار این اندازه بیحاشیه و بیهزینه به دانشگاه شریف وارد میشود؟ چرا امثال استاد سهرابپور و دکتر وثوقی وحدت اینقدر این فشار را کم حس میکنند و بعضا از سمتهایشان هم کنار میروند، اما فشار اینقدر مضاف و مصلحتاندیشانه به مسئولین فعلی وارد میشود؟
به نظر شما آیا تعادلی که بین دوستان امنیتی و حکومتی با روسای دانشگاه شریف شکل گرفته است و از فحوای این مقاله برمیآید، تعادلی هوشمندانه و منطقی برای طرفین نیست؟ بدیهتا هست، اما دوستان عزیز باید بدانند که دانشگاه عضوی مهم از این جامعه است و به نوعی وظیفهی تزریق امید و نگرشهای بدیع، تصفیه و پالایش جامعه را در حد خود داراست. نمونههای درخشان همکاری دانشجویی و مردمی در تاریخ پس و پیش از انقلاب گویای این مطلب است.
بیایید به «همهی ایران» بنگریم و اوضاع آشفتهی سراسری کشور را بپذیریم و برای حل آن با «خواست» و «اراده» اقدام کنیم. اگر این مساله هم نشد که ظاهرا قرار هم نیست بشود، لااقل محتوای واژگانی همچون «استعفا»، «مسئولیتپذیری»، «وارستگی»، «دانشگاه و دانشجو» و امثال این مفاهیم ارزشمند را حفظ کنید و با استفادهی مکرر از آنها به تهیشدن تدریجی آن سرعت ندهید. رمقی نمانده است، میزهای شما بدون رمق و شور و شوق کسلکنندهتر از همیشه خواهد بود.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.