محمدجواد هاشمی/ دانشجوی کارشناسی رشتهی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف
همه ما فکر میکنیم که گرگها حیوانات بسیاری را میکشند، ولی شاید ما از زندگیبخشی فراوان آنها به سایر حیوانات و موجودات کمتر آگاهیم.
پارک ملی یلواستون، درواقع بهتر است بگوییم آزمایشگاه بزرگ یلواستون، واقع در ایالات آیداهو، مونتانا و وایومی، همیشه پذیرای صدای کوبیدهشدن دم یک سگ آبی بر روی آب رودخانه برای اخطار به دیگر سگهای آبی نبوده است. این پارک در حدود دو دهه پیش گرفتار بیابانزایی، فرسایش خاک و یک زیستبوم نامتوازن بود تا اینکه در سال 1995 گرگها دوباره وارد این پارک شدند.
گرگها در آمریکا در حدود سال های 1850 تا 1900 میلادی قربانی شکار در آمریکای شمالی بودند و در طی این دوره حدود میلیونها گرگ توسط انسانها از بین رفتند. با حذف گرگها از حدود چهلوهشت ایالت آمریکا، دولت برای کنترل جمعیت گوزنها برنامههای کنترلی از جمله اجازهی شکار به انسانها را صادر کرده بود؛ اما این کار ثمربخش نبود و در نتیجه، جمعیت گوزنها روز به روز زیاد و زیادتر میشد. به علت چرای زیاد گوزنها، گیاهانی که برای تقویت ساختار خاک اهمیت داشتند، مخصوصا بیدها، از مراتع حذف و مناطق آسیبپذیر مانند درهها و اطراف آبراهها دچار فرسایش خاک شدند.
به عنوان یک شکارچی در بالای زنجیرهی غذایی، وجود گرگها با وظیفهی ایجاد توازنی ظریف بین شکار و شکارچی در پارک یلواستون حیاتی بود. در آغاز قرن بیستم با حذف گرگها، شبکهی زنجیرهی غذایی در پارک ملی یلواستون مختل شد و باعث رخ دادن پدیدهای به نام Trophic Cascade شد (Trophic Cascade در واقع فرایندی اکولوژیکی است که از بالای زنجیرهی غذایی کار خود را شروع میکند و تا پایین شبکه را تحت تاثیر قرار میدهد). با وجود اینکه گوزنهای یلواستون همچنان توسط خرسهای سیاه و گریزلی، یوزپلنگ و سگهای صحرایی شکار میشدند، با حذف گرگها از بالای زنجیره غذایی، جمعیت گوزنها افزایش چشمگیری پیدا کرد که در نتیجه باعث کاهش درختان و پوشش گیاهی در منطقه شد. این مسئله برای سگهای آبی موقعیت بغرنجی ایجاد می کرد چرا که آنان برای زندهماندن در زمستان به گیاهان و درختان نیاز داشتند.
بنابراین گرگها باوجود تعداد کمشان، نه تنها باعث تغییرات شگرف در زیستبوم پارک ملی یلواستون شدند، بلکه شکل جغرافیایی آن را هم تغییر دادند.
با ورود اولیهی تعداد چهارده گرگ به پارک با وجود اینکه تعداد آنها بسیار کمتر از تعداد گورنها بود، وجود همین تعداد کم برای تغییردادن عادت و رفتار گوزنها کافی بود. اتفاقی که تاثیر بیشتری از شکارشدن گوزنها توسط گرگها داشت. به طوریکه با ورود گرگها، گوزن ها از حضور در مناطقی مانند درهها و تپهها که خطر بهدامافتادن را زیاد میکرد، خودداری کردند. درنتیجه، احیای پوشش گیاهی در آن مناطق آغاز شد به طوری که ارتفاع بعضی درختان در عرض پنج سال به حدود پنج برابر رسید و این سرآغاز ورود دوباره پرندگان آوازخوان به آن مناطق بود. همچنین با افزایش درختان بید جمعیت سگهای آبی که قبل از ورود گرگها تنها یک کلنی از آنها در سراسر پارک وجود داشت تا نه برابر افزایش پیدا کرد. ورود سگهای آبی که به نوعی مهندسان طبیعت به شمار میآیند به رودخانهها و ایجاد و ساخت سدهای طبیعی بر روی آنها، باعث پیدایش ماهیها و دوزیستان در رودخانهها شد. همچنین با شکار سگهای وحشی توسط گرگها، جمعیت موشها و خرگوشها رو به فزونی رفت و این باعث برگشتن دوباره پرندگان شکاری نظیر عقابها و بازها و افزایش جمعیت روباهها، سمورها و گورکنها شد.گرگها در پار ملی یلواستون آمریکا.
اما قسمت جالب داستان!
گرگهای خاکستری یلواستون بعد از ورودشان باعث تغییر رفتار رودخانهها شدند. اما این تغییر رفتار به چه معناست؟ بعد از گذشت مدتی از ورود گرگها به زیستبوم، رودخانهها پیچ و تاب کمتری خوردند، مجراهای گذر آب باریکتر شدند و این باعث کاهش فرسایش خاک شد و استخرهای کم عمق بیشتری در مسیر رودخانه شکل گرفت که این استخرها زیستگاههای عالی برای حیاتوحش به حساب میآیند. حال این سوال در ذهن متبادر میشود که گرگها چگونه توانایی ایجاد این تغییرات شگرف در مسیر رودخانهها را داشتند؟ همانطور که در ابتدا اشاره کردم، وجود گرگها باعث فرار گوزنها از مناطقی شد که امکان به دام افتادنشان در آن مناطق بالا بود. یکی دیگر از این مناطق، کنارههای رودخانهها بود. دوری گوزنها از این منطقه، باعث رشد و احیای دوباره پوشش گیاهی و درختان شد که باعث تثبیت شدن محل عبور رودخانهها گشت.
بنابراین گرگها باوجود تعداد کمشان، نه تنها باعث تغییرات شگرف در زیستبوم پارک ملی یلواستون شدند، بلکه شکل جغرافیایی آن را هم تغییر دادند.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام دوهفتهنامهی دانشجویی «داد» کلیک کنید.