به اعتقادم هیچ حسی در دنیا سازندهتر و همچنین نابودگرتر از عشق نیست
عشق مثمر، سازنده و عشق بیثمر نابودگر
عشق دوطرفه، سازنده و عشق یکطرفه نابودگر
عشق عیان، سازنده و عشق خفا نابودگر
عشق عمیق، سازنده و عشق سطحی نابودگر
عشق واقعی، سازنده و عشق نمایشی نابودگر
اما !؟
چه کنیم که دنیای پیرامون خوبی نداریم
و هرآن عشقی که دیدم نابودگر از آب درآمد
چه کنیم که زندگی صحنهی نمایش شده
و هرآن نمایشی که دیدم دروغ از آب درآمد
چه کنیم که توهم سازی و توهم پرستی کسب و کار شده
و هرآن کسب و کار موهم که دیدم مخرب از آب درآمد
چه کنیم، چه میتوانیم، هیچ
هیچی عمیق و تاریک
شاید؛
شاید فقط باید گذشت
گذشت از سازندگی عشق
گذشت از عشق و عاشقی
و آن را به خوبان عالم حواله کرد و گفت
مارا به خیر عشق هیچ امید نیست،همان که شر مرساند کفایت است
چراکه "امیدی نیست مگر بیم از شر"