دوست پسر و دوست پسر خوبه یا بد؟
وقتی صحبت از دوست دختر و پسر میشه، همه خانواده ها جبهه میگیرن و عموما پدران رگ غیرتشون میزنه بالا و بچشونو تا جا داره میزنن. فکر میکنن خیلی با غیرتن.
حالا میخوام بگم اصلا دوستی این شکلی با جنس مخالف خوبه یا بد؟
اول باید بریم ببینیم چرا دلمون میخواد بریم دوست جنس مخالف پیدا کنیم؟
1)ُ احساس طبیعی و نیاز همه انسان ها (و حیوانات و تمام موجودات)
2) فرار از خانواده
1) اول اینو باید در نظر بگیریم، این یک نیاز طبیعی هست و اگر کسی به جنس مخالف تمایل نداشته باشه، احتمال زیاد مشکل جسمی و روانی داره که باید بره خودرو به روانشناس نشون بده. چون هر موجودی نیاز داره و به جنس مخالف متمایل میشه. اما آیا همینطوری میشه بریم و دوست شیم و ازدواج کنیم؟
قطعا اینطوری الکی نیست.
اینو باید در نظر بیگیریم، اگر در این مسیر اشتباه کنیم، ب شدت از نظر روحی و جسمی آسیب میبینیم. آسیب غیر قابل جبران. آسیبی که اگر ببینی، یک لکه روی قلبت میفته و پاک کردنش ممکن نیست. پس باید خیلی مراقب بود.
متاسفانه در تمامی جوامع، خانواده ها جای اینکه فرزندانشون رو راهنمایی کنن، فقط بلدن بگن بده. اینکار بده، اخه، زشته.
این احمقانه ترین و بد ترین کاریه که خانواده ها میکنن. میدونین چرا؟چون اول و آخر انسان به نیازش میرسه.
چون اون آدم دل داره، دل میده و عاشق میشه. پس چرا کمکش نکنیم درست عاشق بشه؟؟؟؟
چرا جوری رفتار میکنیم انگار رابطه بده؟ انگار بچه ها آدم نیستن نباید تا 30 سالگی که بزور ازدواج کنن، نیاز حیاتیشون رو سرکوب کنیم.
میدونید چه اتفاقی میفته؟ اینجاست که برای بچه سه اتفاق میفته:
1) افسردگی میگیره و هر شب جنب میشه و احساس بی عرضگی میکنه.
2) به خود ارضایی و دیدن پورن مبتلا میشه و زندگیش تباه میشه و از دخترا بدش میاد و نمیتونه با کسی وارد رابطه بشه و در زندگی زناشوییش هم ب شدت به مشکل بر میخوره
3) تبدیل میشه به یک آدم لاشی که همش دنبال دخترای دیگرانه و بشدت معتاد رابطه میشه و انواعش رو تست میکنه تا جایی که دیگه براش عادی بشه و این نیازش ارضا بشه که بعد ها وقتی ازدواج میکنه، احتمالا بخاطر اعتیادش به رابطه، نمیتونه متعد بمونه.
خب حالا چی کار کنیم؟
حتما میاید میگید بریم خواستگاری برات زن بگیریم یا اولین شوهر درمونده 50 ساله اومد بدیمت بری؟؟؟
لطفا احمق نباشیم.
جای این کار، باید خود خانواده ها آموزش ببینن. چه آموزشی؟ اینکه چطور با این موضوع رفتار کنن و بفهمن چطوری با فرزند رفتار و کمکش کنن انتخاب درستی کنه.
الان یکی میاد میگه اگه دختر یا خواهر خودت بود همینو میگفتی؟ ببریمش با یکی دوست شه؟؟؟
آره. من همینکارو میکردم. جای اینکه به هر خری که توی خیابون بهش شماره میده جواب مثبت بده، کمکش میکنم با کسی دوست شه ارزش داشته باشه که احساساتشو خرجش کنه. نه اینکه رگ غیرتم بزنه بالا و زندانیش کنم. و برای فرار از عصبانیت و غیرت من، بصورت مخفی بره دوست شه.
آره. تو که قراره بری دوست شی، پس چرا کاری نکنم آسیب نبینی؟ چرا کمکت نکنم بتونی بهترین رابطه رو تجربه کنی؟
این واقعیته دوستان. این واقعیته که فحشا و فساد داره بی داد میکنه.چرا؟ بخاطر رگ غیرتمون. ما فکر میکنیم داریم ازش جلوگیری میکنیم، وقتی خواهرمون رو، دخترمون رو کتک میزنیم بخاطر اینکه عاشق شده، فکر میکنیم داریم کار درست میکنیم، در صورتی که فقط داریم کاری میکنیم ازمون مخفی کنن.
پس بیاید با این موضوع یکم بهتر رفتار کنیم. نمیگم اسمشو بذاریم روشن فکری، روشن فکری برای بعضیا یعنی لاشی بشیم. جنده بشیم. بریم هر غلطی کنیم و اسمشو بذاریم روشن فکری. نه.
من میگم کمک کنیم. عموما این کمک منجر به انتخاب درست شریک زندگی میشه، ممکنم هست به ازدواج ختم بشه.
نکته بعدی اینکه، جای خجالت کشیدن، جای قایم کردن و دروغ سر هم کردن به بچه ها در باره رابطی ج*نسی، طبق پروتکل های جهان اولی ها آموزش بدید. بهشون بگید داستان چیه. اگه اینکارو نکنید، بی شک با وجود اینترنت، خودشون با کنجکاوی یاد میگیرن، اما چه اتفاقی میفته، احتمالا در لجن زاری گیر می افتن که بیرون اومدن از این کثافت، خیلی خیلی خیلی سخته و حتی غیر ممکنه.
پس لطفا به فرزندان کمک کنید تا یاد بگیرن و ازین موضوع آگاه بشن تا داخل مرداب گیر نیافتن.
آها اینو بگم
اول مطلب گفتم فرار از خانواده،
متاسفانه در خانواده ها، چه مذهبی چه غیر مذهبی، به هر دلیلی (مثل ازدواج سنتی که بعدا بخاطر اختلاف فرهنگ، دین، عقاید) خانواده ها با هم درگیرن و پدر خانواده مادر خانواده رو هرروز کتک میزنه، و در این خانواده فرزندانی وجود دارند که خونه مکان امنی براشون نیست، و آغوش پدری وجود نداره که بهش پناه ببره. هرروز پدر بی ناموس و بی غیرت ظرفارو روی سرو صورت زنش خورد میکنه و هرروز کتکشون میزنه و خود دیوسش میره دوست دختر میگیره و به زنش خیانت میکنه چون زنشو دوست نداره چون چشم بسته گرفتتش (رجوع کنید به مطالب بالا که گفتم صرفا بخاطر رفع نیاز جنسی ازدواج میکنن اونم بصورت سنتی). در عین حال پسر خانواده یک آدم جامعه گریز و مشکل داری میشه که با رفیقای نا باب هم گرد میشه و یا ساقی میشه، یا معتاد. یا دزد میشه و یا قاتل. اما دختر خانواده. بخاطر فرار از جو مسموم خونه، به هر طرقی از خونه فرار میکنه و دنبال آغوش گرم میگرده که متاسفانه طعمه گرگ های درنده میشه. دختر فکر میکنه آغوشی که درش قرار گرفته جای امنیه، اما نمیدونه اون دل گرگ گرسته و تشنه هست. بعد اون دختر تبدیل میشه به یک ج... که در جامعه ترد میشه، اما چرا این اتفاق افتاده؟ هیچ کسی گردن نمیگیره. تقصیر خودمونه. آره. اون دختر دلش میشکنه، بدنشو به دیگران واگذار میکنه و دیگه از ارزش میفته و به هر خری میسپاره و دیگه اون دختر لطیف نیست. چرا؟ چون پدر خانواده در عین خوردن کردن ظروف در سرو صورت مادر، دختر رو با مشت کتک میزنه و دختر میفته زمین و التماس میکنه نزن، و اون پدر بی ناموس بی غیرت دوباره کتک میزنه دختر بیچاره رو و دختر بیهوش میشه اما بازم پدر کتکش میزنه (برگرفته از زندگی واقعی چندین دختر مورد بررسی قرار گرفته). میدونید جالبش کجاس؟؟؟؟
اون پدر، آموزش میده. هه. آموزش طریقت. آموزش رسالت شخصی. آموزش زندگی .متاسفم امثال تو شدید آموزش دهنده طریقت. همینو بس.
خدافظ