میگریم اما خندهام در چشمها پیداست
دردم فراوان است، اما چهرهام زیباست
دور از تو هر شب با غزل آرام نمیگیرم
دنیای من بیتو پر از تکرار و غوغاست
هر واژه بینامِ تو بیجان و بیمعنا شد
این سینهی تنها به غم همخانهی یکتاست
وقتی نسیم از کوچهی یادت گذر دارد
دل در پی عطرت به شور و نغمه پاباست
با هر اذان، دل در مسیر حرم تو رفت
شاید دعای آخرم نام تو را میخواست...