دانیال عماری
دانیال عماری
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

شایو (پایین‌رفتن خورشید)

پایین‌رفتن خورشید اثر اوسامو دازای
پایین‌رفتن خورشید اثر اوسامو دازای



«اگر مرا هم از یاد ببرید و یا زندگی‌تان را در راه الکل نیست و نابود کنید، همچنان باور دارم به لطف دستاورد انقلابم می‌توانم سالم به زندگی ادامه بدهم.»

رمان با نامه‌ای تمام می‌شود، که باید نور اتاق را کم کرد، به احترامش ایستاد و آرام آرام کلمات را با صدای بلند خواند. نامه‌ای که در آن اوج مهارت نثرنویسی دازای به نمایش در می‌آید. پایان این رمان، از آن پایان‌های پر‌سکوت است. سکوتی طولانی بعد از خواندنش، و بی‌خوابی تا سپیده‌دم.

دازای را با زوال بشری شناختم. آخرین اثرش که تنه به تنه خود‌زندگی‌نامه می‌زند. رمانی که یادآور اندیشه‌هایی‌ست که سال‌ها با آن زیسته و از نویسندگانی که متاثرشان بوده آموخته‌است. رمانی که بیشتر به تسویه حسابی شخصی می‌ماند تا اثری در باب مفاهیم و زیبایی. اما شایو یا پایین‌رفتن خورشید، دستاور اساسی ادبی اوست. شاید چون که کمی با فاصله از زیست خود ایستاده‌است. جهان داستانی بخصوصی خلق کرده و دست به پرداخت شخصیت‌های پیچیده‌ای زده‌است. شایو از زبان زنی سی‌ساله روایت می‌شود، که پیچیدگی عمیق شخصیتش، ما را به یاد گوستاو فلوبر و مادام بوواری‌ می‌اندازد.

کازوکو که با مادر پیرش زندگی می‌کند، تاریخچه خانواده‌اش، و سقوط تدریجی آن‌ها از ارش به فرش را روایت می‌کند. در حالی که برادرش از جنگ بازمی‌گردد، مادرش روز به روز به مرگ نزدیک‌تر می‌شود و خودش هم در عشق آتشینی به مردی فساق سال‌هاست در انتظار است. زنی که بیوه مردی‌ست که متهم به خیانتش کرده و حالا بار غم مادرش را به دوش می‌کشد. حس گناهی که هیچ‌گاه دست از سرش برنمی‌دارد، و آن را عامل زوال روز‌به‌روز مادر می‌داند.

دازای در این رمان، دست به ایجاد ارتباطات فراواقعی میان حوادث زده‌است، و نوعی رازآلودگی میان ارتباط شخصیت‌ها – بخصوص راوی و مادرش – حس می‌شود. راوی، محکوم به ناامید‌کردن و درنهایت نابود‌کردن مادرش است، حتی اگر تمام عمر، به پرستاری از او بپردازد. عاملی که اثر دازای را در به سطح کیفی بالاتری می‌برد، همین انحراف اندک از روابط علت‌و‌معلولی و عدم پیروی از اصول رمان رئالیستی‌ست. این انحراف از رئالیسم، چه در شخصیت‌پردازی و چه در فضاسازی تاثیر شگرفی بر کلیت اثر می‌گذارد. ما را با جهان بخصوصی روبرو می‌کند، که نه می‌توان فارغ از شخصیت داسنتش، نه تماما برساخته او.

شرح بیانگر از مکان‌ها، و حال و هوای احساسی رمان، پرداخت به مسئله خانواده و اشاره مستقیم به ژاپن پس از جنگ، ما را به یاد سینمای اوزو می‌اندازد. رمان با این صحنه آغاز می‌شود که مادر در اتاق ناهارخوری نشسته و آه می‌کشد. درختان شکوفه می‌دهند و برادر به جنگ رفته قرار است به زودی بازگردد.

دو اثر اشاره شده از دازای را از لحاظ موضوعی می‌توان با مفهوم زوال نسبت داد. گویی او سیری نزولی برای تمام شخصیت‌هایش پی می‌گیرد. سقوطی تدریجی که سرنوشت بلاتغییر تمام آن‌هاست. در شایو بر خلاف خودزندگی‌نامه کوتاهش، این زوال چنان باشکوه ترسیم شده‌است که در انتها نماینده امید، باززایی و شروع دوباره می‌شود.

«به تازگی دریافته‌ام، که چرا جنگ، صلح، اجتماع، داد و ستد و سیاست در این جهان وجود دارد. گمان نکنم شما بدانید. برای همین است که همیشه ناراحتید. به شما می‌گویم چرا: چون که مادران کودکان زنده می‌زایند.»

نقد و بررسیادبیاتژاپنمعرفی کتابدانیال عماری
یک داستان‌نویس جوان، غرق در ادبیات و هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید