همیشه در تمام فیلم ها و صحبت ها به ما گفته اند که از حق خود آگاه باشید و در صورت زیر پا گذاشته شدن آن شرایط را تحمل نکنید. به راستی که این حرف را چقدر در روابط اجتماعی مان بکار میبریم ؟
وقتی به اطرافیانمان نگاه میکنیم، علامت هایی از نادیده گرفته شدن و یا مجبور بودن را میبینیم. بگذارید مثالی برایتان بزنم :
انتظار دوستان این است که وی همیشه فردی شاد و با انرژی باشد! در صورتی که خود اون نیز در شرایط مشابه دوستانش زندگی میکند و فشار های مشابه ای را متحمل میشود! واقعا چرا باید او همیشه شاد باشد و آیا این " حق " را ندارد که بی انرژی و ناراحت باشد ؟
مثالی دیگر :
از او میخواست که به خاطر شرایط خانواده اش در چارچوب خاصی ارتباط اش را حفظ کند ! آیا "حق" فرد مقابل این نیست که ساده ترین مسائل عاطفی بین دو فرد را تجربه کند ؟
موردی که به آن اشاره شد بسیار ساده است، اما ریشه های محکمی در شخصیت فرد دارند و همانند قطره ای جوهری است که میتواند یک پارچ آب را تغییر دهد ! حق در نگاه نویسنده نه انتظار است و نه ارزش بلکه چیزیست که به واسطه آن می توان ارتباط محکم و بی حاشیه ای را ایجاد کرد.
دانستن حق موجب جلوگیری از رشته تصمیمات غلط می شود و اشتیاق برای ادامه دادن را تضمین میکند. البته در نظر داشته باشید که معنی حق کاملا با معنی انتظار و برداشت متفاوت است و معمولا افراد با جایگزینی این دو سعی در تغییر شرایط به نفع خود دارند.
در پایان …
مطلب بالا بسیار ساده و کوتاه روایت شده تا تلنگری باشد برای کسی که فکر می کند وظیفه هایی دارد که دائما باید برای دیگران انجام دهد! پس از خواندن این مطلب، به زندگیتان نگاه کنید، آیا حق های شما زیر پا گذاشته شده است ؟ اگر این اتفاق افتاده بود کافیست با خودتان بگویید " پس من چی ... "