فاطمه دانایی
فاطمه دانایی
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

دوستی دیرین کورتیزول و پروپیونی‌باکتریوم آکنس

اول از همه صورت پر از جوشم روی مغز و روانمه به نظر خودم تا حد ممکن اصلاح سبک کردم چند روزی هم وضعیت جوش‌هایم بهتر شده بود اما دوباره کاملا به هم ریخته است شاید غذا و فعالیت بدنی تا حدود کمی به راه بوده باشد اما اگر از بین همه اینها یک چیز حذف شده بود و بقیه چیزها هم خیلی دقتی روشون نداشتم و آسیبی نمی‌رسوندند اون استرسه... امان از استرس و اعصاب خورد که همیشه با من همراه است، امان از این استرس... خوب شد نوشتمش، خوب شد این کلمه را دیدم، خوب شد اقرار کردم که استرس دارم و حالم را همیشه می‌گیرد... یعنی این همه آدمی که جوش ندارند استرس ندارند و فقط من استرس دارم:( اه دوباره استرس بیشتر و شدیدتر دوباره حال بد... دوباره مثل اینکه بقیه آدم‌ها واقعا حالشون خوبه و من فقط گرفتارم:( ....

من انقدر استرس مزمن و غیر مزمن را تجربه کردم و می‌تونم بگم انقدر روزگار گاهی به من عجیب و غریب سخت گرفت مخصوصا از شروع کرونا یا مخصوصا از پایان 4 سال دانشگاه و دیدن روی جدیدی در زندگی که درکی ندارم استرس نداشتن چگونه است؟ چند روزی که بیکار می‌شوم و سرم کمی خلوت‌تر می‌شود خودم غم و غصه‌های گذشته را بالا می‌آورم و چنان جمع‌بندی دردناکی از همه آنها درست می‌کنم که می‌خواهم جان بدهم(و البته مشخص است که اینها درمان نشده‌اند و نیاز به امتداد تراپی در من بیداد می‌کند...) واقعا اگر تن و جسم در جریان همین دهان سرویسی‌های سال‌های اخیر برای من عزیز و محترم نشده بود، اگر من عنوان بی‌خود کتاب "انسان روح است نه جسم"ی که توی کتاب‌خونه مدرسه بود و برای من خیلی راز آلود به حساب می‌آمد را در ذهنم خط قرمز روش نکشیده بودم و تن پرست نشده بودم، اگر داروین ماجراجوی محبوبم نبود، ابایی از ادامه ندادن این زندگی سخت و غامض و پر مسئله نداشتم اما فعلا در تن عزیز به تماشای روزگار نشسته‌ام و مغزم سفت و سخت هم‌چنان می‌خواهد همه چیز را کنترل کند.

میخواستم عکس صورت بدون جوش بذارم نداشتم:(
میخواستم عکس صورت بدون جوش بذارم نداشتم:(


روزگار طولانی من خودم، بدنم، غذا خوردنم همه چیز را انکار می‌کردم و توجهی به نیازهای خودم نداشتم و کم کم بدنم شروع کرد با من ارتباط گرفتن و علائم مختلف و دکتر و دکتر و تشخیص‌هایی که استرس معرف حضور را دوچندان و صدچندان کردن و کم کم من به خودم آمدم و رسیدگی به خود دکتر رفتن و در پی اون تشخیص ترسناک گرفتن...

اما امروز انگار بدنم لطف عجیبی به من کرد، ساعت 12 ظهر وقت دکتر روزبه خوش خلق و متعهد داشتم برای عصب‌کشی ریشه دندانم و دوباره من در این باتلاق که ببین با بدنت چه کردی که در 28 سالگی نوبت عصب‌کشی ریشه‌داری... دکتر دندانم را معاینه کرد و گفت به نظر اوکبه برو یه هفته با دندونت مشغول باش ببین حالت چطوره بعد تصمیم بگیر بیای یا نه!

این برای من خیلی خوشحال‌کننده و امیدبخش بود، انگار انقدرها هم گند نزدم، انگار زمین و زمان قصد کوبیدن من را ندارند! و من می‌توانم خوشحال باشم...

می‌دانم الزاما اینها افکار درستی نیستند اما افکاری هستند که در سر من هستند و من نمی‌توانم موجودیتشون را انکار کنم... و البته که زمان و انرژی میگذارم برای رسیدن به افکار خوشایندتر...

داشتم فکر می‌کردم منتشر شدنی هست یا نه! اره من خیلی سفت وسخت هستم:(

شاید انتشار یواشکی...

هم چنان ناراحت جوش‌هایم هستم(احساسات مختلف در لحظه!) من اصلا نمی‌دونم اگر جوش و جای جوش نداشتم قیافه‌م چه شکلی می‌شد؟ مثل عکس‌های سلفی گوشی وقتی face intensity فعاله؟

کاش این جوشهای فضول نبودند... اصلاح سبک، ورزش این دوتا را انجام دادم فقط هنوز تست نکردم اگر ورزشی که با بدنم سازگاره را 6ماه مستمر ادامه بدم نتیجه را می‌بینم؟

اگر 6ماه پروتئین و فیبر درست به بدنم برسونم؟

اگر 6 ماه استرس نداشته باشم؟ واقعا ممکنه 6 ماه استرس نداشته باشم؟

چطوری می‌تونم؟ راستش را بخوای این همه محتوا دیدم چطوری برنامه ریزی کنیم اما نصفش هم درباره چطوری استرس نداشته باشیم ندیدم!!

واقعا چطوری تمرین کنم؟ تنها جوابی که با توجه به شناختی که از خودم توی ذهنم دارم اینه که یک روتین نرم و نازک و معقول و نسبتا سبک برای خودم بچینم و بهش پایبند باشم، امیدوارم بشه و پایبند بمونم و خود همین کار بهم استرس نده!

من تا سه ماه آینده این تعهد از روی صلح با خود و این ماجراجویی را تمرین می‌کنم و دوست دارم با کیفیت خوبی رعایتش کنم تا حداقل بتونم در مورد این مسئله یعنی جوش زدن اطلاعات پیدا کنم و درصد متغیرها را باهم بررسی کنم. این برای من ماجراجویی باحالی قراره باشه و کاملا از جنس کشف و صلح نه از جنس مچگیری و خودتخریبی...

امیدوارم بتونم و جواب بگیرم...

استرس مزمنعجیب غریب
راه میان مغز و دستم بسیارست و در پی رسیدن از دست به مغزم هستم و شاید برعکس...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید