شمارۀ ۹۷ | فیالبداهه | سید امیررضا درودیان
سال ۱۳۹۳
- چی شد که شریف رو انتخاب کردی؟ به مهاجرت فکر میکنی؟
+ نه آقا. اومدم اینجا که بعداً موقعیت شغلی بهتری گیر بیارم. اصلاً فکر مهاجرت نیستم.
سال ۱۳۹۷
- الآن که دَرست تموم شد برنامهات چیه؟ دلت میخواد بری انگلیس؟ یکی از دوستهای بابا اونجاست.
+ نه مامان. الآن تازه فهمیدم که انتخاب قبلیام اشتباه بوده، میخوام یه راه و رشته جدید رو امتحان کنم. بعداً بیزینس خودم رو همینجا شروع کنم؛ کلی موقعیت خوب هست.
- مطمئنی؟
+ آره مادر من. خیلی مطمئنم. بالأخره اینجا هم درست میشه.
سال ۱۴۰۰
- شرکت بهتون امکان جابهجایی رو میده. آیا لازم هست با وکیل شرکت صحبت کنم که پروسۀ مهاجرت رو شروع کنه؟ اگر شما هم بیاین وین کنار بقیۀ تیم، قطعاً خیلی جای پیشرفت هست. برای خودتون هم بهتره.
+ متشکرم از پیشنهادتون ولی فعلاً برای خروج از ایران آمادگی ندارم. شاید چند ماه بعد با جدیت بیشتری بهش فکر کنم.
- این آپشن رو همیشه نداری پسر جان.
+ میدونم؛ ولی خب نمیتونم دوستها و خانوادم رو رها کنم. حداقل الآن امکانش رو ندارم.
سال ۱۴۰۳
- پذیرشم رو گرفتم. منتظر سفارتم که بهم وقت بده. نمیدونی چقدر منتظرم که مشخص شه اوضاع. اینجا رو ول کنم و برای همیشه برم.
+ تو که قبلاً چیز دیگهای میگفتی؛ میخواستی بمونی. اینبار مطمئنی که میخوای بری؟
- آره...
در گذشته مهاجرت مسیری بود که افراد نه به اجبار، بلکه از روی انتخاب به آن میرسیدند. به این امید که بتوانند تغییری در آیندۀ خود و دیگران ایجاد کنند؛ اما این روزها ترک وطن به اجباری تبدیل شدهاست که طیف وسیعی از جامعه را ناگزیر به رهاکردن سالها خاطره و زندگی در خاک مادری میکند؛ این اجبار، بخشی است از واقعیت تلخی است که بسیاری از دانشجویان با آن مواجه هستند؛ البته در یک یا دو سال گذشته، این فقط دانشجویان نبودند که مجبور به مهاجرات شدند و شرایط بهگونهای رقم خوردهاست که اجبار در مهاجرت، تمامی طیفهای سنی و شغلی را دربرگرفتهاست. این افراد در تلاش برای دستیابی به فرصتهای بهتر، چه از لحاظ تحصیلی و چه شغلی، ناچار به قبول چالشها و سختیهای مهاجرت هستند. چالشهایی که در زندگی بعد از مهاجرت رنگوبویی تازه به خود میگیرند؛ از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشوند؛ اما همواره همراه فرد هستند.
در دل این چالشها، احساسات گوناگون و پیچیدهای نهفته است که هرکدام بهنوبۀخود، جنبههایی از تجربۀ مهاجرت را روایت میکنند. احساس دلتنگی و انزوا یکی از شایعترین و درعینحال عمیقترین احساساتی است که مهاجران با آن دستوپنجه نرم میکنند؛ این دلتنگی صرفاً به دوری از خانه و خانواده محدود نمیشود، بلکه شامل دوری از فرهنگ، زبان و حتی مناظر و صداهایی میشود که روزمرگی فرد در وطنش را شکل میداده. از سوی دیگر، ترس از ناشناختهها، ترس از قدمگذاشتن در مسیری ناشناخته و مواجهه با چالشهایی که پیشبینی آنها ممکن نیست. این ترس میتواند هم بهصورت ترس فیزیکی از محیط جدید و هم بهصورت نگرانیهای عمیقتری نظیر ترس از شکست، ترس از عدم توانایی ادغامشدن در فرهنگ جدید یا ترسِ ازدستدادن هویت خود مطرح شود. بااینحال در کنار این ترسها، هیجان برای آغازی تازه و امید به ساختن آیندهای بهتر نیز وجود دارد. این هیجان، انگیزهای قدرتمند برای رویارویی با چالشها و استقبال از تجربیات جدید است. بدونِ شک ترک خانه، خانواده و دوستان برای اغلب افراد، سختترین بخش مهاجرت است. گاهی این دوری بهقدری سنگین است که وزن آن بر دوش فرد مهاجر سنگینی میکند و سایهای از غم و اندوه را به همراه دارد. این دلتنگی میتواند در لحظههای غیرمنتظرهای خود را نمایان کند؛ در بوی غذایی که یادآور خانه است، در صدای آهنگی که خاطرات گذشته را زنده میکند یا حتی در نگاهی که در خیابان با آن مواجه میشویم و یادآور چهرۀ عزیزی است.
بااینحال مهاجرت بهویژه برای دانشجویان، میتواند بهمعنای رشد شخصی و حرفهای باشد. مهاجرت فرصتهایی برای یادگیری، رشد در ابعاد مختلف زندگی، کشف استعدادهای نهفته و برقراری ارتباط با افرادی از فرهنگهای متفاوت را فراهم میکند. با این وجود، این فرصتها همراه با چالشهایی هستند که باید با شجاعت و استقامت پذیرفته شوند؛ چهبسا دانشجویانی که بهواسطۀ مهاجرت، زمین بازی و فعالیت خود را تغییر داده و راههای دیگری غیر از مسیر آکادمیک برای رشد خود انتخاب کردهاند. مهندسی را میشناختم که بهواسطۀ مهاجرت، هماکنون از آهنگسازهای موفق ساکن کاناداست. این تجربه در کنار همۀ چالشها و دشواریها، میتواند به تقویت اعتمادبهنفس و استقلال منجر شود. مهاجران با گذراندن هر چالش و سدی که در مسیرشان قرار میگیرد، نهتنها به مهارتهای جدیدی دست پیدا میکنند، بلکه درک بهتری از خود، ارزشها و جایگاهشان در جهان پیدا میکنند.
چالشی دیگر در این مسیر، فرایند ادغام در جامعهای جدید است که مسیری طولانی، پیچیده و پر از آموزهها و موانع مختلف است. بسیاری از دانشجویان مهاجر با این چالش روبهرو هستند که چگونه میتوانند ضمن حفظ فرهنگ و ارزشهای خود، به فرهنگ آن جامعۀ جدید که در آن قرار گرفتهاند نیز احترام بگذارند و یا خود را با آن تطبیق دهند؛ این تعادل میان حفظ هویت فرهنگی و ادغام در جامعۀ جدید، نیازمند درک عمیق از هر دو فرهنگ و انعطافپذیری بالاست. دانشجویان مهاجر باید راههایی بیابند تا نهتنها به فرهنگ جدید احترام بگذارند، بلکه بخشی از آن شوند؛ درحالیکه ریشهها و ارزشهای فرهنگی خود را نیز حفظ میکنند. این موقعیت هنگام مواجهه با تفاوتهای فرهنگی چشمگیر، میتواند چالشبرانگیز باشد. دانشجویان مهاجر باید با تفاوتهایی در زبان، رسوم اجتماعی، ارزشها و انتظارات سازگار شوند که گاهی اوقات میتواند سبب بروز سوءتفاهم و تنشهایی شود؛ برای مثال، آداب معاشرت و روابط اجتماعی در فرهنگ جدید ممکن است کاملاً متفاوت از آنچه آنها عادت دارند، باشد. همچنین دانشجویان مهاجر ممکن است با چالشهایی در برقراری ارتباط و ایجاد دوستیهای جدید مواجه شوند؛ بهویژه اگر مهارتهای زبانی آنها در سطح پایینتری باشد. فرایند ادغام میتواند بر تعریف هویت فردی دانشجویان مهاجر نیز تأثیر بگذارد. آنها ممکن است خود را در حالِ نوسان میان دو فرهنگ مختلف بیابند که هر دو را بخشی از هویت خود میدانند؛ این تجربه میتواند به یک فرصت برای رشد و توسعۀ فردی تبدیل شود، فرصتی که دانشجویان مهاجر میتوانند از بهترین جنبههای هر دو فرهنگ بهره ببرند و هویتی منحصربهفرد برای خود بسازند.
درنهایت مهاجرت برای دانشجویان نهتنها یک تغییر مکان جغرافیایی است، بلکه سفری تحولآمیز در درون خود فرد محسوب میشود. این سفر دربرگیرندۀ تجربههایی است که به شکلگیری هویت جدید، بازتعریف ارزشها و اهداف و درک عمیقتر جهان اطرافمان منجر میشود. مهاجرت در عین دلهرهآوربودن، میتواند زیباییها و فرصتهای بیشماری را نیز به ارمغان آورد که بدون پذیرش ریسکهای آن، هرگز ایجاد نخواهندشد؛ مگر به قیمت بالا!