از عناصر مهم داستان نویسی میتوان به شخصیت اشاره کرد. پیرنگ و شخصیت دو جزئی هستند که با هم ارتباط دارند و هر عاملی که روی یکی از آنها تاثیر بگذارد، روی دیگری هم مؤثر واقع میشود.
شخصیت یا کاراکتر اشخاصی هستند که نویسنده در داستانهایش خلق میکند؛ باید جوری این شخصیتها خلق شده باشد که مثل افراد واقعی جلوه کند؛ به این نحوة خلق شخصیتها، شخصیت پردازی گویند.
نویسنده در آفرینش شخصیتهایش میتواند آزادانه عمل کند، یعنی با قدرت تخیلش میتواند شخصیتهایی را خلق کند که با معیارهای واقعی جور درنیاید؛ حرکاتی از آنها سر بزند که از انسانهای عادی ساخته نباشد، با آدمهایی که در زندگی واقعی میبینیم تفاوت داشته باشد، مانند شخصیتهای اساطیری یا موجودات دو رگه یا موجودات فراواقعی. ولی آن چیزی که قدرت نویسنده را در شخصیت پردازی نشان میدهد ابداع و اختراع موجودات عجیب و غریب نیست؛ بلکه نویسنده باید این توانایی را داشته باشد که آنها را واقعی جلوه دهد و خواننده آنها را بپذیرد و در حوزة داستان معقول و باورکردنی باشد. مخاطب باید با خصوصیتها و خصلتهای روحی و خُلقی این شخصیتها مأنوس شود، با آنها هم دردی کند، در برابر آنها جبهه بگیرد؛ در برابر اعمال و رفتارشان از خودش واکنش نشان دهد و اگر خواننده در برابر اشخاص داستانی بیتفاوت باشد و هیچ علاقهای به آنها نداشته باشد، نشان دهندة آن است که نویسنده در شخصیت پردازی موفق نبوده است. در داستان کوتاه چندان مجالی برای شخصیت پردازی وجود ندارد و بیشتر شخصیتهای قوی در رمان دیده میشود. شخصیتهای داستانی از نظر اینکه در جریان وقایع داستانی چگونه زندگی میکنند، به دو دستة ایستا و پویا تقسیم میشوند.
شخصیتهای ایستا یا اِستاتیک شخصیتهایی هستند که در کل داستان تغییر نمیکنند یا بسیار جزئی تغییر میکنند که چندان مهم نیست؛ یعنی شخصیت در پایان داستان همانی است که در اول داستان بوده، در خلال داستان حوادث بسیاری اتفاق میافتد اما در او تأثیر نمیگذارد.
شخصیت پویا یا دینامیک شخصیتی است که مدام در خلال داستان دچار تغییر و تحول میشود؛ یعنی جنبهای از شخصیتش، عقاید، جهان بینی، خصلت و خصوصیاتش دگرگون میشود. این دگرگونی ممکن است عمیق یا سطحی باشد، وسیع یا محدود باشد، ممکن است در جهت سازندگی شخصیت باشد یا در جهت ویرانگری او باشد، یا در جهت تعالی شخصیت باشد یا در جهت تباهی او باشد؛ اما هرچه که هست یک تغییر اساسی و مهم است، اینگونه شخصیتها اغلب در رمانهای جدید مشاهده میشود.
همه شاهکارهای ادبی دنیا دارای شخصیتهای پویا هستند؛ یعنی شخصیتها در طول حوادث داستانی دچار تغییر و تحول میشوند، چراکه انسان در کل موجودی پویا است و حوادثی که بر او میگذرد، مسلما بر رفتار او تأثیر میگذارد یا انسان بر آن حوادث میتواند تأثیر بگذارد. تغییرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میتواند در خصلت اخلاقی و روانی انسان تأثیر گذارد و او را تغییر دهد. معمولاً در داستان کوتاه چندان مجالی برای تغییر و تحول شخصیتها وجود ندارد، اگر هم تغییری رخ دهد در شخصیت اصلی داستان است.
اول: یعنی باید تغییر و تحول در امکان آن شخصیت باشد که میخواهد آن تغییرات را بپذیرد و یا موجب آن تغییرات بشود. دوم: تغییرات باید معلول اوضاع و احوالی باشد که شخصیت در آن قرار میگیرد؛ یعنی به واسطه این اوضاع و احوال این تغییرات ایجاد شود. سوم: باید زمان کافی وجود داشته باشد تا این تغییرات اتفاق بیفتد و باور کردنی باشد. اگر این سه شرط وجود داشته باشد، امکان تغییر شخصیت در طول داستان وجود دارد و خواننده آن را میپذیرد.
برای مطالعات بیشتر و دیدن مثالها به کتاب عناصر داستان از جمال میرصادقی مراجعه بفرمائید.