«تقلید!؟ همه تقلید میکنند، من هم تقلید میکنم. تقلید عیب نیست؛ دزدی و چاپیدن عیب است. داشتن شخصیت در این نیست که آدم خودش را اورژینال جا بزند؛ اورژینالیته به تنهایی حس نیست، شرط خلق کردن نیست. چه بسا آدم حرفی داشته باشد که باید در یک قالب خاص گفته شود و این قالب پیش از او ساخته شده باشد. اگر بخواهی به هوای اینکه میخواهی مقلد نباشی، نه ببینی، نه بخوانی و نه بشنوی و نه چیزی یاد بگیری کارت خراب است؛ چراکه خبر نداشتن از کار دیگران آدم را اورژینال نمیکند. باید خواند و شنید و اگر عرضه داشت زد زیرش! بلد نبودن تکنیک نوشتن، مانع نوشتن میشود. همین سارتر یک مقالة انتقادی برای یک نویسندة روسی نوشته و به او ایراد میگیرد که فقط پنج هزارتا کتاب خوانده است. باید خواند و خواند و خواند؛ ولی آن روزی که مینشینی بنویسی باید خودت باشی، دیده و شنیده و حس خودت باشد؛ آن وقت اصلاً یادت نمیآید داری چه تکنیکی را به کار میبری. فوت و فن ساختمان را بلدی، به کار میزنی، بیآنکه خواسته باشی دیگران را به حیرت بیندازی. من به نسبت مطلبی که دارم طرز کارم عوض میشود؛ اما به طور معمولی و عادی از پیش به خودم نمیگویم فلان تکنیک جویس و ویرجینیا وولف را انتخاب کنم یا فوت و فن کافکا یا داستایوفسکی را. آدم حرف دارد یا ندارد. وقتی حرف دارد بهترین شکلی را که با حرفش جور است انتخاب بکند؛ نه اینکه اول فرم را انتخاب کند و فلان تکنیک را به کار ببرد. منظورم از بهترین فرم این است که برای درآوردن جان کلام از هیچ وسیلهای نباید گذشت. نه از لغت، نه سبک، نه جمله بندی، نه اصطلاح... همهشان باید بجا باشد تا ساختمان رویش بند شود».
صادق هدایت به نقل از مصطفی فرزانه
۱. خوانش اولیه از کتاب:
داشتن مروری کلی از کتاب کمک میکند تا مغز بهتر بتواند اطلاعات لازم در زمینة محتوای کتاب را به دست آورده و دستهبندی کند. برای پیشخوانی اولیه میتوان از پشت جلد کتاب، عنوان کتاب، پیشگفتار و مقدمه استفاده کرد.
۲. داشتن نگاه کلی به مطالب کتاب:
قبل از آغاز مطالعة کتاب، میتوان هر فصل را به طور سطحی بازبینی کرد؛ درواقع بازبینی اولیه به شخص کمک میکند تا درکی کلی از آن فصل کتاب قبل از خوانش داشته باشد. با این روش، مغز مطالب را دستهبندی کرده و به شخص در هنگام مطالعه کمک میکند تا بهتر بتواند آموزههای کتاب را درک بکند.
۳. طراحی پرسشهای چالشی:
هنگامی که شخص نگاه کلی به مطالب کتاب دارد، بهتر است با استفاده از سرفصلهای کتاب سؤالاتی را طراحی کند. این روش کمک میکند تا هنگام مطالعة هر فصل، بهتر و سریعتر مطالب را درک کند. در طول مطالعه، با یافتن پاسخ سؤالها، پیام و آموزههای کتاب در ذهن ماندگارتر میشود.
۴. یادداشت برداری:
برای داشتن مطالعهای اثربخش، یادداشت برداری میتواند عامل مؤثری در سرعت فهم مطالب داشته باشد. یادداشت برداری موجب تمرکز حواس شده و سهم بسزایی در به خاطر سپردن مطالب دارد.
اصلاح نویسندگی خلاق به مجموعهای از فعالیتها اطلاق میشود که این فعالیتها حول محور تفکر خلاق و سپس نوشتن میگردد. نویسندگی خلاق موضوعی چند جانبه است و برای افراد گوناگون مفهوم پردازیهای متفاوتی دارد. نویسندگی خلاق منحصر به نوشتههای داستانی و غیر داستانی نیست؛ بلکه هر نوع نگارشی را شامل میشود که سبب شکوفایی استعدادها و تواناییهای افراد است. نویسندگی خلاق با تنوع گسترده و فریبندهاش میتواند به زندگی انسانها غنا ببخشد. نویسندگی خلاق موضوعی شخصی است؛ یعنی هر آنچه که نویسنده مینویسد، برگرفته از خلاقیت فردی خود اوست.
در نویسندگی خلاق این موضوع مطرح است که انسانها نویسنده به دنیا نمیآیند؛ بلکه بعدها نویسنده میشوند. در نویسندگی خلاق نویسنده باید آنقدر صریح و صادق باشد که تمام آنچه که در زندگی اتفاق میافتد، ببیند؛ چراکه آنها مواد خام برای نوشتن هستند. از گامهای کلیدی در آغاز نویسندگی خلاق، تعیین اهداف مشخص و روشن دربارة توقعات خود از نوشتن است. در نویسندگی خلاق، نویسنده نباید بیش ازحد نکته سنج و ایرادگیر باشد. نویسندگی خلاق اغلب دربارة ارتباط خود ما و عقاید ماست؛ این مهم راهی است برای پیدا کردن خود. نویسنده برای اینکه بتواند در نویسندگی خلاق موفق شود، باید نوشتن متن بسیار موفق و جنجالی را فراموش کند. نویسنده باید بداند که فقط باید بنویسد و نوشتن قدم اول در جهت آزاد کردن خلاقیت است.
نویسنده میتواند هدفش را در خواندن مطلبی قرار دهد که هیچ علاقهای به آن ندارد. او نباید از چیزی بترسد و باید اجازه دهد که فکرش به هرجا که میخواهد پرواز کند؛ این روش باعث آزادسازی ناخودآگاه میشود و هرچیزی که به ذهنش میآید را یادداشت کند، این مهم یکی از مهمترین روشهای نویسندگی خلاق است. عبارات بکری میان مردم وجود دارد و آنها را به کار میبرند و رفتارهای عجیبی که میان آنها وجود دارد، تمامی این وقایع میتواند برای یک نویسنده موضوع نوشتن باشد؛ پس هر چیزی که برای او جالب است را میتواند یادداشت کند. مشاهده و یادداشت برداری مهارتهای مهمی هستند که با تمرین گسترش مییابند.
«نوشتن فرایندی است که با تمرین بهبود مییابد و این مهم اساسیترین اصل نویسندگی خلاق است».
نویسنده زمانی تحقق مییابد که یک نویسنده استعدادهای نهفته خود را بشناسد. ویژگی منحصر به فرد یک نویسنده هنگامی آشکار میشود که فقط بنویسد و عقاید خود را در دل متن مطرح کند. گام اول برای نوشتن این است که نویسنده باید ابتدا قواعد جمله بندی و درست نویسی را بیاموزد و سپس شروع به نوشتن بکند.
"نویسندگی خلاق" هنری است که نویسنده را وادار میکند تا تواناییها و مهارتهایش را گسترش دهد و گاه باعث میشود که مسیر حرکتش را تغییر دهد و راه درست را برگزیند.
راستگوترین و بیتوقعترین و همیشگیترین دوست دوست برای هرکسی کتاب است.
مارک تواین
یک نویسنده باید مثل قلم عمل کند؛ یعنی یک قلم دارای پنج خصلت است و یک نویسنده باید این پنج خصلت را به دست اورد:
نویسنده: گلناز تقوائی
داستان نویس نوجوان